خبرورزشی/ فرخ حسابی ؛ بعد از 30 سال انتظار؛ این کلید واژهای است که احتمالاً در بسیاری از مطالب و صحبتهای مرتبط با قهرمانی لیورپول در لیگ برتر انگلیس دیده و شنیده میشود. آنها با قهرمانی اروپا شروع کردند، سپس سوپرجام اروپا و جام جهانی باشگاهها و حالا لیگ برتر که این آخری تبدیل شده بود به بزرگترین آرزوی هواداران این تیم در سراسر جهان. تحت نظر یک مربی آلمانی خوش صحبت و با روابط عمومی بالا. مردی عینکی و باهوش که شهر و باشگاه لیورپول را شیفته خود کرد.
تحول لیورپول در این سالها خارقالعاده بوده، به معنی واقعی کلمه. تا چند سال پیش کمتر کسی فکر میکرد باشگاهی که در سالهای دور حاکم مطلق فوتبال انگلیس بود، دیگر توانایی بالا بردن جام قهرمانی لیگ برتر را حتی برای یک بار هم داشته باشد. چند دهه ناامیدی و ناکامی، انتظارات را از این تیم پایین آورده بود. حتی خوشبینترینها نیز تبدیل به افراد بدبین شده بودند. در همین حین، یورگن کلوپ آمد. وقتی او مسئولیت لیورپول را برعهده گرفت و جانشین برندان راجرز بود، خبری از امپراطوری لیورپول نبود.
ناامیدی
او اکتبر 2015 به آنفیلد آمد. در آن زمان لیورپول در رده دهم جدول قرار داشت و در خانه خود 3- صفر به وستهم باخته بود. بیست و پنج سال هم بود که قهرمانی لیگ را تجربه نکرده بودند و تبدیل به افسانه شده بود.
زخمهای قهرمانی از دست رفته سال 2014 که لیورپول در آستانه کسب آن بود و با بدشانسی از دست داد، هنوز التیام پیدا نکرده بود و مهرههای کلیدی آن تیم نیز رفته بودند. استیورن جرارد به لسآنجلس و لوئیس سوارس به بارسلونا.
امیدواری
اما مربی کاریزماتیک آلمانی با شخصیتی خاص و دید استثنایی خود، قول داد که تغییرات را در تیم ایجاد کند، او امیدواریها را بیشتر کرد. گرچه پنج سال طول کشید تا بزرگترین رؤیای سرخهای آنفیلد، یعنی قهرمانی در لیگ را برآورده کند اما تأثیر کلوپ بر لیورپول از همان روز اول، نمایان بود.
«ما باید بدبینها را به باورکنندگان تبدیل کنیم. از همین حالا.» اینها حرفهای تأثیرگذار او در اولین مصاحبهاش به عنوان مربی جدید باشگاه بودند. حتی قبل از آنکه برای اولین بار روی نیمکت بنشید، جذبه و تفکر مثبت خود را به هواداران تیم انتقال داده بود.
مردی از «جنگل سیاه» در جنوب غربی آلمان با اعتمادبهنفسی به لیورپول آمد که به مراتب بالاتر از اعتمادبهنفس بازیکنانی بود که در لیورپول به او به میراث رسیده بودند. زمانی هم که هدایت بوروسیا دورتموند را در آلمان به عهده گرفت، این باشگاه در میانه جدول قرار داشت و از نظر مالی نیز اوضاع خوبی نداشت اما کلوپ تیم را دو بار به قهرمانی بوندسلیگا در حضور بایرنمونیخ قدرتمند رساند و البته در فصل 2012-2011 دبل لیگ و حذفی را برای زردها به ارمغان آورد.
مثل یک شاعر
تاکتیکهای نوین او در آن زمان که شامل پرسینگ متمرکز و پرفشار در سراسر زمین بود نه تنها دورتموند را تبدیل به یک تیم برنده و قهرمان کرد بلکه تحسین بسیاری از کارشناسان و هواداران را در سراسر جهان برانگیخت. دن فیلدسند، نویسنده کتابی در مورد تاریخ اجتماعی لیورپول میگوید: «زمانی که خبر امضای قرارداد او با لیورپول آمد، ما نمیتوانستیم باور کنیم چون در آن زمان، او واقعاً از باشگاه بزرگتر بود، بزرگتر و شناختهشدهتر از همه بازیکنانی که در آن زمان داشتیم. حرفهای او بینقص بودند مثل، مثل یک شعر. اینجا شهر رؤیاپردازهاست. بنابراین وقتی کلوپ گفت هدفم این است که لیورپول را در پنج سال آینده به صدر جدول برسانم و تبدیل به قهرمان لیگ کنم و در سه سال آینده هم یک جام به دست بیاورم، اینها دقیقاً همان چیزهایی بود که ما مدتها در حسرت شنیدنش بودیم. کلوپ در آن زمان خیلی نگاه بلندتر و آیندهنگرانهتری نسبت به دیگران داشت. هیئتمدیره باشگاه هم البته چشمانداز بلند مدتی داشتند. این فلسفه که قرار نیست دوم بودن را بپذیریم سالها بود که بین هواداران لیورپول، فراموش شده بود.»
سختی
اما با وجود شور و هیجان، حرفهای امیدبخش و موفقیتهای گذشتهاش، کلوپ میدانست که کار بسیار سختی را در پیش دارد. تیمهای رقیب ثروتمندتر بودند و بهتر از تیم او. همچنین این سؤال وجود داشت که بازی پرفشار و سرعتی مد نظر کلوپ آیا میتواند در لیگی که هیچ استراحتی در فصل زمستان ندارد، مؤثر باشد و تیم را به خستگی زودهنگام نرساند؟
لیورپول نیاز به پیشرفت داشت اما در همان اولین بازی تحت هدایت کلوپ که این تیم مقابل تاتنهام قرار گرفت، دستکم آنها با انرژی بیشتری بازی کردند، دوندگی تیم بیشتر شد و او خیلی سریع توانست روی یک مورد مهم تأثیر بگذارد بدون آنکه در ترکیب تیم و بازیکنان دست ببرد؛ او جو آنفیلد را با خود همراه کرد.
جان گیبسون، یکی از مجریان رادیویی در لیورپول میگوید: «گاهی اوقات او حتی هواداران را به چالش میکشید. او احتمالاً بیشتر از همه مربیان قبلی لیورپول، طرفداران تیم را مخاطب حرفهای خود قرار داده است. او یک مدیر سختگیر و تمامعیار است اما مدیری که تو دوست داری او را همیشه خوشحال کنی و رضایتش را جلب کنی.»
بعد از شکست 2 بر یک خانگی مقابل کریستالپالاس که اولین باخت او به عنوان مربی لیورپول بود، کلوپ گفت وقتی دید هواداران لیورپول بعد از گل دقیقه 82 کریستالپالاس، ورزشگاه را ترک کردند، خیلی احساس تنهایی کرده است.
یک ماه بعد، بعد از تساوی عجیب 2-2 مقابل وست بروم، کلوپ و بازیکنانش به تمجید از جمعیت حاضر در آنفیلد پرداختند طوری که برای بسیاری این سؤال پیش آمد که یک تساوی مقابل تیم پایین جدولی چرا اینقدر باعث رضایت کلوپ و تیمش شده است اما کلوپ بابت اینکه هواداران بهترین جو ورزشگاه را از زمان روی کار آمدن او تا آن روز، رقم زده بودند، تشکر کرد.
پاداش نبوغ
قهرمانی در لیگ اما خیلی زود برای لیورپول و کلوپ رقم نخورد. او در اولین فصل به رتبه هشتم رسید اما هر فصل پیشرفت وجود داشت در زمینه خرید بازیکنان، شیوه بازی و رتبه در لیگ؛ هشتم، چهارم، چهارم، دوم و اول!
روزهای تلخی هم وجود داشت. کلوپ سه فینال را با لیورپول باخت تا اینکه توانست بالاخره سال گذشته فاتح لیگ قهرمانان اروپا شود. زمانی که لیورپول فصل گذشته با یک امتیاز اختلاف، قهرمانی را به سیتی واگذار کرد خیلیها تردید کردند که آیا کلوپ و تیمش توانایی بازیابی خودشان را بعد از این ناکامی بزرگ دارند.
پاسخ تیم اما فوقالعاده بود و یک انتظار 30 ساله با اختلافی قاطعانه و قدرتمندانه به پایان رسید. مردی که هر قولی به هواداران و بازیکنان داده بود را عملی کرد، حالا ذهنیت خود را در تیم جا انداخته است و نتیجهاش این است که همه طرفداران لیورپول از این جشن بزرگ و جامهای ارزشمند، لذت و بهره میبرند. جوایزی که پاداش نبوغ یورگن کلوپ است.