خبرورزشی/ اردشیر لارودی؛ با بسیارى از عملکردهاى مهدى تاج به عنوان رئیس فدراسیون فوتبال، توافق ندارم! با جمع شدن گروهى از نازبدهها و بىنام و نشانها، مخالفم! فوتبال را توسط اهلش که اهلیت را درست معنا کنند، باید اداره کرد! آنها که با همه هستند، در اصل نیستند! کسانى که بود و نبودشان یکى است، در عمل نیستند و اتکا به علم نداشته و تکیه بر تحربه شکل نگرفته اینان، قابل دفاع و شایسته تحمل نیست!
اما به حکم چندین سال همکارى از نزدیک و آشنایى به نحوه تفکر و اطلاع از اصول زندگى مهدى تاج، یقین و ایمان دارم که دستش پاک و چشمش پاک از این نوع کاستىهاى شخصیتى مبرا بود! تاج را مىتوان دوست نداشت یا دوست داشت، ولى پاکدستى اش را نباید زیر سؤال برد!
دوم باید شد! آرى، دوم باید شد!
استقلال- سپاهان! شک نداریم که بازى خوبى را به تماشا خواهیم نشست!
فشار قهرمانى- یا انگیزه اول شدن- از دوش هر دو تیم برداشته شده است! در عوض، عوامل درونى دیگرى حتى از سه، چهار روز پیش، در حال سربرآوردنند! رقابتى که از نوع «خاص» رقابتهاى ویژه لیگ محسوب مىشود!
براى استقلال و سپاهان، هدف اصلى از دسترس دور شده است! پرسپولیس بهقدرى بلند پریده که هیچ تیمى و همه تیمهاى مدعى باهم، نمىتوانند به گلمحمدى و یارانش نزدیک شوند! هر تیم اگر ارادهاى براى جبران و تلافى کردن دارد، هر تیم اگر مىخواهد دل هوادارانش را گرم کند، چاره اش این است:
برابر سپاهان و مقابل استقلال، بیشترین «جانش» را بکند! حالا که بازى به خود سپاهان و خود استقلال رسیده است، نور على نور باید بشود! نبرد دو تیمى که مدعى اول نایبقهرمانىاند، با توجه به سابقهاى که از جام تخت جمشید تا به امروز با هم دارند، تضمین مىکنند یک فوتبال دیدنى را!
استقلال دو قدم به جلو، سپاهان نیاز به کىروش دارد
سپاهان در تهران بازى مىکند و حریفش استقلال است! حریفى که از دست خودش، زخم زیادى خورده است ولى آخرین بار که به میدان آمد- مقابل پارس جنوبى در شهر جم- حرکاتش، هم منظمتر و هم همهجانبهتر بود! سپاهان هم با نفت آبادان، نازیبا فوتبال نکرد ولى با روش همیشگى اش ندوید و توپ را ندواند!
باید دید در فاصله این دو بازى، سپاهان چقدر بیشتر بر غلطهاى بازى اش غلبه مىکند یا استقلال، در این زمینه چقدر پیشرفت دارد! فرهاد مجیدى، در همین مقایسهها است که جَنَم مربیگرى خود را نشان مىدهد و قلعهنویى که چندروزى از تیمش دور است! سپاهان بدون امیر، فرهاد مصرانهتر از همیشه!
با دیاباته، قائدى، کریمى، اسماعیلى و مطهرى که وریا غفورى را هم دارد، فرهاد باید کارهاى کارستانى انجام بدهد! سپاهان هم یک عمانى دارد، محمدرضا حسینى، محمد محبى و دوباره لابد شهباززاده را در کنار على قربانى دارد و...
پیکار قلعهنویى- مجیدى، سالهاى چندى است که فوتبال ایران را گرم کرده!
بفرمایید اینهم مربى ایرانی
حلوا، حلوایش کنید
در قبال عملکرد تحسینبرانگیز محمود فکری که با تیم نساجی قائمشهر دست به بازیهای باورنکردنی زده است، چه باید کرد؟ اگر دانستهایم که فدراسیون بهقدری سرگرم مسائل پیش پا افتاده است که به این امور توجهی ندارد- که ندارد، چون اهلیت و اینکارگى ندارد- و، چون فرق دوغ و دوشاب را هم نمیداند، چرا روی طلب خود را به سمت کانون مربیان فوتبال برنگردانیم و از ایشان طلب نکنیم و حتی طلبکاری نداشته باشیم! کانون مربیان، یک تشکیلات صددرصد فنی است که کارآزمودگی اش هم صددرصد حرفهای است! صددرصد کاربلد!
وقتی از فدراسیون و حاضران اغلب غایبش جز قطع امید چارهای نمانده، وقتی یک مربی ایرانی کاری میکند که ١٠ مربی خارجی هم نتوانستهاند، چرا نباید دست بهکار شد؟ چرا باید دست روی دست گذاشت؟ چرا خود را به ندیدن بزنیم؟ این بیعملیهای تنبلانه که گاهی حسودانه هم میشود، چه فایدهای دارد و برای چه اشخاصی؟
با قبلیها چه کردهایم؟
میپرسیم چرا نباید مقدمات حضور محمود فکری را در کلاسهای عالی مربیگری که توسط کاپلو، مورینیو، گواردیولا، گاس هیدینک، آرسن ونگر و فرگوسن اداره و تدریس میشوند، فراهم کرد؟
قبلاً با استعدادهای خاص خود چه کردیم؟ با حمید علیدوستی با حسین فرکی یا فرهاد و فیروز در سالهای اوجشان؟ برای عبدا... ویسی و همین حالا به سر یحیی که اینهمه شایسته نقد است، چه گلی خواهیم زد؟ گلمحمدی، چه ندارد که برانکو داشت؟
مثلث کانون مربیان با وزن احترام علمی اش، وزارت ورزش و کمیته ملی المپیک و شخص امیری صالحی که شایق نوآوریهای ماندگار است، میتوانند و باید، «مرکز آموزش»های علمی فوتبال را پدید آورند! چیزی در مایه درسکده عالی شهر کلن آلمان!
امیدهایمان به فدراسیون فوتبال، عینیت یافته این سخن است:... مرا به خیر تو امید نیست! شر مرسان!
اما به حکم چندین سال همکارى از نزدیک و آشنایى به نحوه تفکر و اطلاع از اصول زندگى مهدى تاج، یقین و ایمان دارم که دستش پاک و چشمش پاک از این نوع کاستىهاى شخصیتى مبرا بود! تاج را مىتوان دوست نداشت یا دوست داشت، ولى پاکدستى اش را نباید زیر سؤال برد!
دوم باید شد! آرى، دوم باید شد!
استقلال- سپاهان! شک نداریم که بازى خوبى را به تماشا خواهیم نشست!
فشار قهرمانى- یا انگیزه اول شدن- از دوش هر دو تیم برداشته شده است! در عوض، عوامل درونى دیگرى حتى از سه، چهار روز پیش، در حال سربرآوردنند! رقابتى که از نوع «خاص» رقابتهاى ویژه لیگ محسوب مىشود!
براى استقلال و سپاهان، هدف اصلى از دسترس دور شده است! پرسپولیس بهقدرى بلند پریده که هیچ تیمى و همه تیمهاى مدعى باهم، نمىتوانند به گلمحمدى و یارانش نزدیک شوند! هر تیم اگر ارادهاى براى جبران و تلافى کردن دارد، هر تیم اگر مىخواهد دل هوادارانش را گرم کند، چاره اش این است:
برابر سپاهان و مقابل استقلال، بیشترین «جانش» را بکند! حالا که بازى به خود سپاهان و خود استقلال رسیده است، نور على نور باید بشود! نبرد دو تیمى که مدعى اول نایبقهرمانىاند، با توجه به سابقهاى که از جام تخت جمشید تا به امروز با هم دارند، تضمین مىکنند یک فوتبال دیدنى را!
استقلال دو قدم به جلو، سپاهان نیاز به کىروش دارد
سپاهان در تهران بازى مىکند و حریفش استقلال است! حریفى که از دست خودش، زخم زیادى خورده است ولى آخرین بار که به میدان آمد- مقابل پارس جنوبى در شهر جم- حرکاتش، هم منظمتر و هم همهجانبهتر بود! سپاهان هم با نفت آبادان، نازیبا فوتبال نکرد ولى با روش همیشگى اش ندوید و توپ را ندواند!
باید دید در فاصله این دو بازى، سپاهان چقدر بیشتر بر غلطهاى بازى اش غلبه مىکند یا استقلال، در این زمینه چقدر پیشرفت دارد! فرهاد مجیدى، در همین مقایسهها است که جَنَم مربیگرى خود را نشان مىدهد و قلعهنویى که چندروزى از تیمش دور است! سپاهان بدون امیر، فرهاد مصرانهتر از همیشه!
با دیاباته، قائدى، کریمى، اسماعیلى و مطهرى که وریا غفورى را هم دارد، فرهاد باید کارهاى کارستانى انجام بدهد! سپاهان هم یک عمانى دارد، محمدرضا حسینى، محمد محبى و دوباره لابد شهباززاده را در کنار على قربانى دارد و...
پیکار قلعهنویى- مجیدى، سالهاى چندى است که فوتبال ایران را گرم کرده!
بفرمایید اینهم مربى ایرانی
حلوا، حلوایش کنید
در قبال عملکرد تحسینبرانگیز محمود فکری که با تیم نساجی قائمشهر دست به بازیهای باورنکردنی زده است، چه باید کرد؟ اگر دانستهایم که فدراسیون بهقدری سرگرم مسائل پیش پا افتاده است که به این امور توجهی ندارد- که ندارد، چون اهلیت و اینکارگى ندارد- و، چون فرق دوغ و دوشاب را هم نمیداند، چرا روی طلب خود را به سمت کانون مربیان فوتبال برنگردانیم و از ایشان طلب نکنیم و حتی طلبکاری نداشته باشیم! کانون مربیان، یک تشکیلات صددرصد فنی است که کارآزمودگی اش هم صددرصد حرفهای است! صددرصد کاربلد!
وقتی از فدراسیون و حاضران اغلب غایبش جز قطع امید چارهای نمانده، وقتی یک مربی ایرانی کاری میکند که ١٠ مربی خارجی هم نتوانستهاند، چرا نباید دست بهکار شد؟ چرا باید دست روی دست گذاشت؟ چرا خود را به ندیدن بزنیم؟ این بیعملیهای تنبلانه که گاهی حسودانه هم میشود، چه فایدهای دارد و برای چه اشخاصی؟
با قبلیها چه کردهایم؟
میپرسیم چرا نباید مقدمات حضور محمود فکری را در کلاسهای عالی مربیگری که توسط کاپلو، مورینیو، گواردیولا، گاس هیدینک، آرسن ونگر و فرگوسن اداره و تدریس میشوند، فراهم کرد؟
قبلاً با استعدادهای خاص خود چه کردیم؟ با حمید علیدوستی با حسین فرکی یا فرهاد و فیروز در سالهای اوجشان؟ برای عبدا... ویسی و همین حالا به سر یحیی که اینهمه شایسته نقد است، چه گلی خواهیم زد؟ گلمحمدی، چه ندارد که برانکو داشت؟
مثلث کانون مربیان با وزن احترام علمی اش، وزارت ورزش و کمیته ملی المپیک و شخص امیری صالحی که شایق نوآوریهای ماندگار است، میتوانند و باید، «مرکز آموزش»های علمی فوتبال را پدید آورند! چیزی در مایه درسکده عالی شهر کلن آلمان!
امیدهایمان به فدراسیون فوتبال، عینیت یافته این سخن است:... مرا به خیر تو امید نیست! شر مرسان!