خبرورزشی/فرهاد اشراقی؛ کار بینهایت سخت و طاقتفرسایی است. اینکه هر روز حدود ۱۶۰ تا ۱۸۰ خبر را تهیه و منتشر کنی. این که هر روز دنبال عکس و سوژه و مصاحبه باشی. اینکه هر روز به ۱۰۰ نفر زنگ بزنی تا نهایتاً ۵ نفر افتخار بدهند و تلفن را بردارند. اینکه هر روزت مثل دیروز باشد، تکراری و سخت و اعصاب خردکن.
کار روزنامهنگاری ورزشی اواخر دهه ۷۰ که وارد مطبوعات شدم «عشق» بود، اما دروغ چرا سالهاست که این عشق قدیمی تبدیل به کار فرسایشی شده. کاری که روز به روز سخت و سختتر میشود. ۲۰ سال قبل ما چند روزنامه رقیب داشتیم، اما حالا رقابتها هم کاملاً نابرابر است. صدها سایت و کانال و خبرگزاری و اپلیکیشن و... هستند که در چشم برهم زدنی اخبار را درو میکنند و چیزی برایت باقی نمیگذارند.
در این وانفسای اقتصادی و کمبود کاغذ و نیروی انسانی و در شرایطی که زندگی خیلیها با ۲ جا کار کردن هم نمیگذرد، هنوز یکی مثل استاد لارودی هست که مثل جوانها (و بیشتر از آنها) و مثل عاشقها (و حتی عاشقتر از آنها) مینویسد و دل ما را با نوشتههایش گرم میکند. چند روز پیش که جسارت کردم و از طریق سیدغفور هاشمی پیغام دادم که به استاد بگویید اگر میتواند بیشتر بنویسد، دیدم اردشیرخان به جای یک مطلب ۳، ۴ مطلب نوشت آن هم بدون هیچ منت و حرفی، با عشق و از سر علاقه. در این سن و سال استاد لارودی جزو معدود کسانی است که تمام بازیهای داخلی و خارجی و حتی لیگ یک را تمام و کمال میبیند و دیدههایش را روی کاغذ میآورد. در شرایط خاصی که برادر بزرگوارشان هم در بستر بیماری هستند، این حجم از عشق به نوشتن و عشق به فوتبال نه کمنظیر که قطعاً بینظیر است. دوست ندارم کسی را نصیحت کنم، اما به تکتک شما خوانندگان عزیز و دوستداشتنی خبرورزشی و به همه شما همراهان صادق روزنامه توصیه میکنم نوشتههای استاد لارودی را با عشق بخوانید، چون با عشق نوشته میشود.
بزرگی میگفت بهترین نویسندههای دنیا کسانی هستند که خوانندههای آثارشان را دوست دارند و به همین دلیل به آنها دروغ نمیگویند و دروغ نمینویسند. چند روز قبل که دوست خوبم امیرمهدی ژوله میگفت افتخار میکنم ۱۸ سال قبل مطالبم را استاد لارودی میخواند، تازه فهمیدم که درست نوشتن و عاشقانه نوشتن چه آثار بلندمدتی دارد و چقدر ماندگار است. خدایا به حق این روزها و شبهای عزیز استاد لارودی و برادرشان را برای ورزش و ورزشینویسی حفظ کن.
کار روزنامهنگاری ورزشی اواخر دهه ۷۰ که وارد مطبوعات شدم «عشق» بود، اما دروغ چرا سالهاست که این عشق قدیمی تبدیل به کار فرسایشی شده. کاری که روز به روز سخت و سختتر میشود. ۲۰ سال قبل ما چند روزنامه رقیب داشتیم، اما حالا رقابتها هم کاملاً نابرابر است. صدها سایت و کانال و خبرگزاری و اپلیکیشن و... هستند که در چشم برهم زدنی اخبار را درو میکنند و چیزی برایت باقی نمیگذارند.
در این وانفسای اقتصادی و کمبود کاغذ و نیروی انسانی و در شرایطی که زندگی خیلیها با ۲ جا کار کردن هم نمیگذرد، هنوز یکی مثل استاد لارودی هست که مثل جوانها (و بیشتر از آنها) و مثل عاشقها (و حتی عاشقتر از آنها) مینویسد و دل ما را با نوشتههایش گرم میکند. چند روز پیش که جسارت کردم و از طریق سیدغفور هاشمی پیغام دادم که به استاد بگویید اگر میتواند بیشتر بنویسد، دیدم اردشیرخان به جای یک مطلب ۳، ۴ مطلب نوشت آن هم بدون هیچ منت و حرفی، با عشق و از سر علاقه. در این سن و سال استاد لارودی جزو معدود کسانی است که تمام بازیهای داخلی و خارجی و حتی لیگ یک را تمام و کمال میبیند و دیدههایش را روی کاغذ میآورد. در شرایط خاصی که برادر بزرگوارشان هم در بستر بیماری هستند، این حجم از عشق به نوشتن و عشق به فوتبال نه کمنظیر که قطعاً بینظیر است. دوست ندارم کسی را نصیحت کنم، اما به تکتک شما خوانندگان عزیز و دوستداشتنی خبرورزشی و به همه شما همراهان صادق روزنامه توصیه میکنم نوشتههای استاد لارودی را با عشق بخوانید، چون با عشق نوشته میشود.
بزرگی میگفت بهترین نویسندههای دنیا کسانی هستند که خوانندههای آثارشان را دوست دارند و به همین دلیل به آنها دروغ نمیگویند و دروغ نمینویسند. چند روز قبل که دوست خوبم امیرمهدی ژوله میگفت افتخار میکنم ۱۸ سال قبل مطالبم را استاد لارودی میخواند، تازه فهمیدم که درست نوشتن و عاشقانه نوشتن چه آثار بلندمدتی دارد و چقدر ماندگار است. خدایا به حق این روزها و شبهای عزیز استاد لارودی و برادرشان را برای ورزش و ورزشینویسی حفظ کن.