خبرورزشی/مهدی توتونچی؛ لیورپول در فینال مادرید برابر تاتنهام برای «آژاکس» نشدن بازی کرد و نتیجه گرفت. آژاکس در بازی برگشت نیمهنهایی تا سوت پایان، «فوتبال» بازی کرد و تاوانش را با نرسیدن به فینال داد. لیورپول، اما راه دیگری را پیش گرفت. کلوپ طبق معمول از فوتبال پرفشارش دست نکشید و به همین دلیل بود که همگان فکر میکردند قرمزها با بیشتر از ۱۱ نفر در زمین حضور دارند، چون هم در دفاع و هم در حمله، حضوری عجیب و پرتعداد داشتند.
کلوپ بهترین تصمیم را برای ایجاد خلل در نوع بازی تاتنهام انتخاب کرد؛ از بین بردن ارتباط مدافعان با هافبکهای دفاعی که موجب حذف اریکسن به عنوان مغز متفکر رقیب از جریان بازی میشود. از همان دقیقه اول تا سوت پایان، ۶ تا ۷ بازیکن لیورپول در یکسوم دفاعی تاتنهام حضور داشتند و اجازه بازیسازی را از زنجیره دفاعی به علاوه ستون فقرات تاتنهام گرفتند. شروع بازیسازی از لوریس به فرتونگن یا آلدروایرلد به تعدادی پاس عرضی و در نهایت زیر توپ زدن منجر میشد. لیورپول برای از بین بردن نوع بازی تاتنهام، بازی کردن خودش را هم خراب کرد و به همین دلیل بود که دقت پاس بازیکنان تیم کلوپ، درصد نازلی بود.
«شوک»؛ لیورپول با این ترفند به قهرمانی رسید. آنها قبل از رسیدن بازی به ثانیه ۳۰ صاحب پنالتی شدند و ۳ دقیقه مانده به پایان بازی هم، ضربه نهایی را زدند تا تاتنهام دیگر نایی برای برگشت نداشته باشد. پنالتی لیورپول باعث شد، سیسوکو به عنوان اصلیترین عنصر بازی تاتنهام و رابط کلیدی بین دفاع و حمله، تا سوت پایان نتواند خودش را پیدا کند و در نهایت هم به دلیل مصدومیت از زمین بازی خارج شد. این در حالی بود که دقایقی قبل از این تعویض، وینکس از بازی بیرون رفت تا سیسوکو به تنهایی در میانه زمین حضور داشته باشد و عملاً یک تعویض تاتنهام سوخت؛ تعویضی که میتوانست رأی به حضور لاملا بدهد که شاید با فانتزی و قدرت دریبلزنی اش به کار پوچتینو میآمد.
تفاوت لیورپولی که فصل قبل در فینال لیگ قهرمانان به رئال باخت و این فصل موفق به شکست دادن تاتنهام شد را میتوان درون دروازه جستوجو کرد. قرار دادن کاریوس و آلیسون در یک معادله، بیهیچ تردیدی رأی به برتری دروازهبان برزیلی میدهد. کاریوس در فصل قبل، با آن اشتباه مرگبارش برابر بنزما، روحیه تیمی لیورپول را نابود کرد و آلیسون در مادرید، با جایگیریهایش درخشانش اجازه نداد تاتنهام صاحب موقعیت ویژهای شود. کلوپ با جذب آلیسون، یکی از بزرگترین منفذهای تاریخ لیورپول را پوشش داد و اقتداری را به درون دروازه تیمش برگرداند که سالها و دههها وجود نداشت.
ستاره درخشان دیگر ترکیب لیورپول کسی جز ویرجیل فندایک نبود. مدافع هلندی با رکورد دریبل نخوردن در ۵۸ بازی پیاپی، یکی دیگر از پاشنههای آشیل تاریخ لیورپول را سر و سامان داد. در همان اندک صحنههایی که تاتنهام با پاسکاریهای پیاپی موفق به خروج از پرس دفاعی لیورپول میشد، فندایک در درستترین لحظه ممکن از راه میرسید و بدون هیچگونه اضافهکاری و با استفاده از قدرت بازیخوانی بالایش، اجازه هنرنمایی را از سون و بقیه میگرفت.
دیوک اوریگی، داشتن یک ژوکر طلایی را در فوتبال معنا کرد. مرد بلژیکی در غیاب فیرمینو به دلیل مصدومیت، تأثیرگذاری درخشانی در فینالیست و در نهایت قهرمان شدن لیورپول داشت. اوریگی در نیمهنهایی برابر بارسلونا، دبل کرد و سپس در فینال، ضربه نهایی و تیر خلاص را شلیک کرد.
کلوپ بهترین تصمیم را برای ایجاد خلل در نوع بازی تاتنهام انتخاب کرد؛ از بین بردن ارتباط مدافعان با هافبکهای دفاعی که موجب حذف اریکسن به عنوان مغز متفکر رقیب از جریان بازی میشود. از همان دقیقه اول تا سوت پایان، ۶ تا ۷ بازیکن لیورپول در یکسوم دفاعی تاتنهام حضور داشتند و اجازه بازیسازی را از زنجیره دفاعی به علاوه ستون فقرات تاتنهام گرفتند. شروع بازیسازی از لوریس به فرتونگن یا آلدروایرلد به تعدادی پاس عرضی و در نهایت زیر توپ زدن منجر میشد. لیورپول برای از بین بردن نوع بازی تاتنهام، بازی کردن خودش را هم خراب کرد و به همین دلیل بود که دقت پاس بازیکنان تیم کلوپ، درصد نازلی بود.
«شوک»؛ لیورپول با این ترفند به قهرمانی رسید. آنها قبل از رسیدن بازی به ثانیه ۳۰ صاحب پنالتی شدند و ۳ دقیقه مانده به پایان بازی هم، ضربه نهایی را زدند تا تاتنهام دیگر نایی برای برگشت نداشته باشد. پنالتی لیورپول باعث شد، سیسوکو به عنوان اصلیترین عنصر بازی تاتنهام و رابط کلیدی بین دفاع و حمله، تا سوت پایان نتواند خودش را پیدا کند و در نهایت هم به دلیل مصدومیت از زمین بازی خارج شد. این در حالی بود که دقایقی قبل از این تعویض، وینکس از بازی بیرون رفت تا سیسوکو به تنهایی در میانه زمین حضور داشته باشد و عملاً یک تعویض تاتنهام سوخت؛ تعویضی که میتوانست رأی به حضور لاملا بدهد که شاید با فانتزی و قدرت دریبلزنی اش به کار پوچتینو میآمد.
تفاوت لیورپولی که فصل قبل در فینال لیگ قهرمانان به رئال باخت و این فصل موفق به شکست دادن تاتنهام شد را میتوان درون دروازه جستوجو کرد. قرار دادن کاریوس و آلیسون در یک معادله، بیهیچ تردیدی رأی به برتری دروازهبان برزیلی میدهد. کاریوس در فصل قبل، با آن اشتباه مرگبارش برابر بنزما، روحیه تیمی لیورپول را نابود کرد و آلیسون در مادرید، با جایگیریهایش درخشانش اجازه نداد تاتنهام صاحب موقعیت ویژهای شود. کلوپ با جذب آلیسون، یکی از بزرگترین منفذهای تاریخ لیورپول را پوشش داد و اقتداری را به درون دروازه تیمش برگرداند که سالها و دههها وجود نداشت.
ستاره درخشان دیگر ترکیب لیورپول کسی جز ویرجیل فندایک نبود. مدافع هلندی با رکورد دریبل نخوردن در ۵۸ بازی پیاپی، یکی دیگر از پاشنههای آشیل تاریخ لیورپول را سر و سامان داد. در همان اندک صحنههایی که تاتنهام با پاسکاریهای پیاپی موفق به خروج از پرس دفاعی لیورپول میشد، فندایک در درستترین لحظه ممکن از راه میرسید و بدون هیچگونه اضافهکاری و با استفاده از قدرت بازیخوانی بالایش، اجازه هنرنمایی را از سون و بقیه میگرفت.
دیوک اوریگی، داشتن یک ژوکر طلایی را در فوتبال معنا کرد. مرد بلژیکی در غیاب فیرمینو به دلیل مصدومیت، تأثیرگذاری درخشانی در فینالیست و در نهایت قهرمان شدن لیورپول داشت. اوریگی در نیمهنهایی برابر بارسلونا، دبل کرد و سپس در فینال، ضربه نهایی و تیر خلاص را شلیک کرد.