خبرورزشی/اردشیر لارودی؛ گروهی این، گروهی آن پسندند و دیگر مجالی برای پسندیدن آنچه که جانان میپسندد باقی نمیماند!
دایره پرغوغای تبلیغات، مشغول است و در این دایره هرکس با روشمندی بیشتری وارد شود و عمل کند به القائات پرسروصداتر، برنده خواهد شد و به اهدافی که دارد -چه خیر باشد و چه شر- خواهد رسید!
درباره وینفرد شفر که حالا هر تازهوارد ابجدخوانی علیه دانش و تجربهاش و حتی روش کارش صدا در گلو میاندازد و دلایل پشت دلایل عَلَم میکند علاوه بر همه بیسوادی و غیرمفید بودنش کشف جدیدی را هم اعلان میدارند.
دلال بودن شفر! دلالی کردن شفر!
ببینید کار به کجا رسیده است! مربی خود را دلال مینامند! مربی خود را درصدبگیر و پورسانتخوار میدانند!
آب سربالا میرود! قورباغهها، ابوعطا میخوانند! قورباغهها حرمت همه چیز را و همه کس را زیر پا میگذارند!
پایان سناریوی فرهاد
در ماجرای ناتمام مربیگری فرهاد مجیدی در تیم امید که زود تمام شد -و چه بسا که برای فرهاد مجیدی این بهترین و محترمانهترین پایان هم بود- یک سر ماجرا به ارزش پول، قدرت پول، نفوذ پول و خودباوری چرخه پولآوری و تأثیر قاطع خواست پولآوران بازمیگردد!
من پول میدهم پس من تصمیم میگیرم!
من پول دادهام و باز هم خواهم داد پس حق تصمیم با من است! هم تصمیم اول را میگیرم و هم تصمیم آخر را. فرقی هم ندارد! چه در تیمهای بیپول و دست به دهان خوزستانی باشد که به دلخواه خود سه تا، سه تا مربی عوض میکنند و شاهکار پدید میآورند! چه در تیمهای مولتیمیلیاردر متصل به بخش خصوصی که از نامدارترین مربیان تا جوان ترینشان همه را با یک تیغ میزنند! حتی در تیم مس کرمان! و در این وسط عدهای هم «تیغ» میزنند و چه فرصتطلبانه هم و چه سودورزانه هم تیغ میزنند! نه فرهاد مهم است و نه تراکتور!
هدف تمام مربیان جوان
حرفهای مهدی تاج که بوی ارادهورزی در آن بلند است و عزم بهبود دستکم یکی از اشکالات را دارد به یادمان میآورد که چه زود یادمان میرود و چه با سرعت همه چیز را از خاطرمان پاک میکنیم و ضرورتهای بسیار ضرور را در جایگاه خاطرههای عهد عتیق قرار میدهیم!
سخنان تاج متأثر است از هنجارهای شکسته شده در نحوه مدیریت مسابقهای به نام «فینال جامحذفی»! غافل از آنکه هنجارهای صددرصد لازم بلکه هزار درصد لازمتری را خودمان با دست مبارک خودمان و با میل مبارک خودمان و به زیان فوتبال و به ضرر مدیریت، شکستهایم و به این شکست وارد کردنها خو کردهایم!
یک نفر شفر را میزند! نفر دیگری فرهاد مجیدی را در سیبل نشانده! سومی علیه سرمربی جوان دیگری است!
آقای تاج! هماکنون سنگ روی سنگ بند نیست! همه به هم میپرند! آنها که باید وسط گود باشند جا خالی کردهاند و غایبند!
شرایط میزبانی؟
چرا مسابقه میدهیم؟ چه غایت و چه منظوری را دنبال میکنیم که در دل مسابقه نهفته است؟
مسابقه دادن با چه نیازهایی توأم است؟ شرط میزبانی کدام است؟ قاعده و قواعد مهمان شدن چیست؟
تماشاگران -که اصل و جوهر اصیل هر رقابت و مسابقهای به شمار میروند- از چه حقوقی باید برخوردار باشند؟
تماشاگران که عالیمقامترین مدعوین و حاضران هر میدانی هستند چگونه از کمال احترام برخوردار میشوند؟
تیمها چطور؟ مسئله شاهین بوشهر را چه کسی حل میکند و چرا دست به کار نمیشوند؟ مسئله نفت مسجدسلیمان چطور؟ یا تیم عالیمقام نساجی قائمشهر؟ یا ورزشگاه ۶۰- ۷۰ ساله -یعنی کهنه و کلنگی- نفت آبادان!
آقای تاج! شما صد وظیفه اصلیتر و مهمتر و پیشدستانهتر بر عهده دارید! لطفاً از «داور سوکر» بپرسید تا برایتان تعریف کند!
برتری فوتبال کرواسی و صربستان و این قبیل تیمها در همین حد و همین زمینههاست! دست بجنبانید که زود دیر شده است!
دایره پرغوغای تبلیغات، مشغول است و در این دایره هرکس با روشمندی بیشتری وارد شود و عمل کند به القائات پرسروصداتر، برنده خواهد شد و به اهدافی که دارد -چه خیر باشد و چه شر- خواهد رسید!
درباره وینفرد شفر که حالا هر تازهوارد ابجدخوانی علیه دانش و تجربهاش و حتی روش کارش صدا در گلو میاندازد و دلایل پشت دلایل عَلَم میکند علاوه بر همه بیسوادی و غیرمفید بودنش کشف جدیدی را هم اعلان میدارند.
دلال بودن شفر! دلالی کردن شفر!
ببینید کار به کجا رسیده است! مربی خود را دلال مینامند! مربی خود را درصدبگیر و پورسانتخوار میدانند!
آب سربالا میرود! قورباغهها، ابوعطا میخوانند! قورباغهها حرمت همه چیز را و همه کس را زیر پا میگذارند!
پایان سناریوی فرهاد
در ماجرای ناتمام مربیگری فرهاد مجیدی در تیم امید که زود تمام شد -و چه بسا که برای فرهاد مجیدی این بهترین و محترمانهترین پایان هم بود- یک سر ماجرا به ارزش پول، قدرت پول، نفوذ پول و خودباوری چرخه پولآوری و تأثیر قاطع خواست پولآوران بازمیگردد!
من پول میدهم پس من تصمیم میگیرم!
من پول دادهام و باز هم خواهم داد پس حق تصمیم با من است! هم تصمیم اول را میگیرم و هم تصمیم آخر را. فرقی هم ندارد! چه در تیمهای بیپول و دست به دهان خوزستانی باشد که به دلخواه خود سه تا، سه تا مربی عوض میکنند و شاهکار پدید میآورند! چه در تیمهای مولتیمیلیاردر متصل به بخش خصوصی که از نامدارترین مربیان تا جوان ترینشان همه را با یک تیغ میزنند! حتی در تیم مس کرمان! و در این وسط عدهای هم «تیغ» میزنند و چه فرصتطلبانه هم و چه سودورزانه هم تیغ میزنند! نه فرهاد مهم است و نه تراکتور!
هدف تمام مربیان جوان
حرفهای مهدی تاج که بوی ارادهورزی در آن بلند است و عزم بهبود دستکم یکی از اشکالات را دارد به یادمان میآورد که چه زود یادمان میرود و چه با سرعت همه چیز را از خاطرمان پاک میکنیم و ضرورتهای بسیار ضرور را در جایگاه خاطرههای عهد عتیق قرار میدهیم!
سخنان تاج متأثر است از هنجارهای شکسته شده در نحوه مدیریت مسابقهای به نام «فینال جامحذفی»! غافل از آنکه هنجارهای صددرصد لازم بلکه هزار درصد لازمتری را خودمان با دست مبارک خودمان و با میل مبارک خودمان و به زیان فوتبال و به ضرر مدیریت، شکستهایم و به این شکست وارد کردنها خو کردهایم!
یک نفر شفر را میزند! نفر دیگری فرهاد مجیدی را در سیبل نشانده! سومی علیه سرمربی جوان دیگری است!
آقای تاج! هماکنون سنگ روی سنگ بند نیست! همه به هم میپرند! آنها که باید وسط گود باشند جا خالی کردهاند و غایبند!
شرایط میزبانی؟
چرا مسابقه میدهیم؟ چه غایت و چه منظوری را دنبال میکنیم که در دل مسابقه نهفته است؟
مسابقه دادن با چه نیازهایی توأم است؟ شرط میزبانی کدام است؟ قاعده و قواعد مهمان شدن چیست؟
تماشاگران -که اصل و جوهر اصیل هر رقابت و مسابقهای به شمار میروند- از چه حقوقی باید برخوردار باشند؟
تماشاگران که عالیمقامترین مدعوین و حاضران هر میدانی هستند چگونه از کمال احترام برخوردار میشوند؟
تیمها چطور؟ مسئله شاهین بوشهر را چه کسی حل میکند و چرا دست به کار نمیشوند؟ مسئله نفت مسجدسلیمان چطور؟ یا تیم عالیمقام نساجی قائمشهر؟ یا ورزشگاه ۶۰- ۷۰ ساله -یعنی کهنه و کلنگی- نفت آبادان!
آقای تاج! شما صد وظیفه اصلیتر و مهمتر و پیشدستانهتر بر عهده دارید! لطفاً از «داور سوکر» بپرسید تا برایتان تعریف کند!
برتری فوتبال کرواسی و صربستان و این قبیل تیمها در همین حد و همین زمینههاست! دست بجنبانید که زود دیر شده است!