خبرورزشی/ شهراد باغستانی؛ باز هم نشد که نشد! مثل اینکه در انگلیس قرار نیست جام ببریم! بخت بد ولکنِ ما نیست! شاید هرکسی یا هوادار هر تیمی جای لیورپولیها بود تا حالا ناامید و یا از ناکامیها در انگلیس بیحس شده بود.
یک) هاینریش بُل نویسنده برجسته آلمانی و هموطن یورگن کلوپ در کتاب «عقاید یک دلقک» نوشته: «هرگز نباید سعی در تکرار لحظات داشت، باید آنها را همانگونه که یک بار اتفاق افتادهاند، فقط تنها به خاطر آورد.»
مثل اینکه لیورپول قرار نیست از این قاعده پیروی کند. خوب پیش میروند و عالی هستند. شاید در دنیا هیچچیز کاملی وجود نداشته باشد و در هر زمینهای که کنکاش کنید بفهمید ایرادی وجود دارد. اما وقتی در بهترین فرم و نزدیک به کاملترینِ خودتان هستید انتظار دارید به قلّه موفقیت برسید. لیورپولِ سالیان اخیر با کلوپ واقعاً تیم شایستهای هست و خواهد بود. فصل قبل هرچه تلاش کردند در کشور خودشان حتی یک جام هم نگرفتند. شاید ایراد این بود که کلوپ فقط در انگلیس روی لیگ برتر تمرکز کرد و هرکاری کرد تیمش به سیتی نرسید.
آیا واقعاً به سیتی نرسید؟ آیا واقعاً 97 امتیاز که سومین آمار خوب در تاریخ لیگ برتر است، کافی نبود؟ آن ضربه فیرمینو که استونز میلیمتری از روی خط دروازه بیرون آورد، یادتان هست؟ خب، حالا اینجاست که میخواهیم یادآوری کنیم لیورپولیها مثل اینکه دوست دارند لحظاتشان را مدام تکرار کنند! در ومبلی و در فینال جامخیریه یا سوپرجام یا هر جامی که هست. همان جامی که پیش از لیگ یک تیم قدرتمند میتواند بگیرد و فصلش را بهتر شروع کند. آن ضربهای که فاندایک زد باز هم روی خط دروازه نشست.
طعنهآمیز است که بگوییم این مرتبه بهجای میلیمترها بحث سانتیمترهاست. وقتی مدام به دفاع تیم گواردیولا یورش بردند سرانجام دروازه سیتی باز شد. خب مثل اینکه خیلی هم قرار نیست داستان تکرار شود، ولی اشتباه نکنید اتفاقهای تلخی که جام قهرمانی لیگ برتر را از آنها گرفت در 90 دقیقه دوباره یادشان آمد. توپی که برگشت داده شد در ارتفاعی قرار داشت که صلاح باید با ضربه سر میزد و این فرصت را به واکر داد تا با ضربه قیچیبرگردان بینظیرش سینی قهرمانی خیریه را از دست سرخهای مرسیساید دربیاورد و آن را در سبد افتخارات سیتیزنها بیندازد. گواردیولا هم بعد از این بازی اعتراف کرد فاصله تیمش با لیورپول تنها یک اینچ است!
این داستان میلیمترها و سانتیمترهایی بود که پایان دادن به حسرت یک قهرمانیِ انگلیسی برای لیورپول را حداقل چند ماه دیگر به تعویق انداخت. آخرین جامی که لیورپول در انگلیس برده جاماتحادیه در سال 2012 بود. تا سال 2020 باید صبر کنیم ببینیم این طلسم شکسته میشود یا خیر. حداقل میدانیم هواداران لیورپول خیلی بیشتر از اینها صبر کردهاند و در صبوری همتا ندارند!
دو) از داستان بدشانسیها که بگذریم میتوانیم همین یک صحنه بینظیری که در ومبلی ثبت شد را تحلیل کنیم. صلاح، واکر، کیتا، براوو، استونز و حتی اتکینسون که در این قاب هستند را بیخیال شوید. تماشاگران پشت دروازه را ببینید. چهرههایی که هرکدام چیزی را حس کرده، اما لزوماً آن حس نمیتواند درست باشد. خیلیها مشتهایشان را گره کردهاند و آماده شادی برای گل پیروزیبخش میشوند. گل دقیقه آخر هم هست و شدیداً لذتبخش. خب، اینها همان دستهای هستند که حسشان درست نیست. دسته دیگر به نشانه افسوس دستهایشان را روی سرشان قرار دادهاند. البته عدهای هم با چشمان از حدقه درآمده صحنه را مینگرند. اینها میدانند نباید مطمئن باشند. در واقع در صدمثانیهای متوجه شدهاند که توپ به هوا رفته و از خط نگذشته. این لحظه در ورزشهای دیگر هم مشابه دارد، مثل لحظهای که در والیبال یا تنیس یا هر ورزش دیگری که تور دارد به لبه تور برخورد میکند که در لحظه برخورد نمیدانید توپ به زمین حریف خواهد رفت یا در زمین خودی فرود خواهد آمد.
داستان زندگی همین است... روی مرز باریکی بین موفقیت و ناکامی قرار دارید، نه باید فکر کنید موفقیت حتمی است، نه میتوانید بابت ناکامی تأسف بخورید. کمی صبر لازم است. هر وقت از این دست صحنهها میبینیم یا آن لحظههایی که توپ روی خط فرود میآید یا در حال گذر از خط است. یا حتی اشک و لبخندهای فوتبال... این حمله در ذهنمان تداعی میشود... «فوتبال خودِ زندگی است.»