خبرورزشی/ اردشیر لارودی؛ بد نباید دید! ولی خوب چیست و بد کدام است؟
درباره تیم امید حرف میزنیم و به ارزیابی پیش- پیشانه درباره میزان امیدی که به این تیم داریم و شدت و ضعفش میپردازیم!
تصمیمهای اتخاذ شده یکی، دو روز اخیر، حکایت دارد از سبک انگاشتن این مسئولیت سنگین! سهلانگاری در امری که قرار است «دشوار» رقابتهای پیش رو را باید آسان کند! و آیا میتواند؟
حمید استیلی، که باید دانسته باشد، «یک دست صدا ندارد» همدستها و همفکرهای خود را برگزیده است، از انتخابهای اولیه چنین برمیآید: ... اهمیت موضوع به خوبی و به درستی، درک نشده است! وزن مدیریتی تیم امید، هم بهویژه در بخش عملگرایانهاش، نه آن است که تیم امید، نیاز دارد! کاری که باید لحظه، لحظهاش و هر ذرهاش، توأم باشد با دانستگی بسیار و با برنامهای که قرین توفیق است، جور دیگری انگاشته شده است! گویا که هنوز در مرحله خودشناسی به سر میبریم! انگار که برخورداریم از حق آزمون و خطا! که چنین نیست! حق خطا را از خودمان سلب کردهایم! تیم امید کمترین فرصت اشتباه را ندارد! تیم امید، آخرین جرعههای تجربهآزمایی را سر کشیده است! تیم امید حتی حق برخورداری از سنجیدن درست و غلط را از دست داده است!
استیلی که بیش از یک سال است، در متن و حاشیه زندگی تیم امید حضور داشته و با این تیم روزان و شبان بسیاری را طی کرده، نباید از شیوه آزمایش با چشم بسته استفاده کند!
اولین انتخابهای استیلی، دغدغهزا و تردیدآفرین است! نخستین حرکت مستقل حمید استیلی بیش از آنکه اطمینانبخش باشد این پرسش را پیش روی همه قرار داد:
... آیا کمبودهای تیم امید همین بود؟ آیا با این انتخابها، کاستیهای حرکتی و تاکتیکی- حتی تکنیکی تیم امید- برطرف خواهد شد؟
آینده نشان خواهد داد که ما کجاییم در این بحر تفکر و آقای حمید استیلی کجا!
نقش بزرگ دستیاران
علیرضا امامیفر و رضا شاهرودی، دستیاران حمید استیلی، برای غلبه بر دشواریهای تشکیل یک تیم جوان موفقند!
از قدیم، جوانی را با اکسیر تجربه ادغام کردن، بیشتر نتیجه میبخشد! جوانی را با جوانی، بیتجربگی را با فقر تجربی توأم کردن، نشان از پردلی هم میتواند باشد، ولی بیشتر از نوعی ارادهگرایی بیحساب و کتاب خبر میدهد! بیکلگی، بیحساب و کتاب وارد شدن به میدان! تیم امید را، به هر دلیل که واهی باشد یا نباشد، در دریای بیتجربگی نباید رها کرد! تیم امید را، در این نبرد سخت، تنها نباید گذاشت!
اینک که حاصل «اندیشهورزی» استیلی، این است که این نباید باشد، پس باید با دقت بیشتری و با همهجانبهنگری افزونتری، از در غلتیدن به چالههای مسئلهآفرین بعدی جلو باید گرفت! نباید افتاد، روی دو پای خود و نه افتاده به زانو!
باید به این اصل وفادارانه و البته که با ظرافت بسیار پایبندی نشان داد: ... علاج واقعه، قبل از وقوع باید کرد! تیم امید را، به حال خود رها نکرد! تیم امید را به امان خود- و امان از این خودبزرگبینی- وانگذاشت! حتی اگر تیم امید، انتخابهای بیغلطتری میداشت، حتی اگر تیم امید، خود را به دست دستان پرتوانتری میسپرد و کارنامهداران کارآمدتری را در کنار خود قرار میداد، باز هم نیازی وافر به این مراقبه و به این پایش دائمی داشت! مراقبهای در همه سطوح، مواظبه و پایش در همه جنبهها! تیم امید باید تخم یقین و بذر خودباوری را، در دل خود و در دل همه- یا دستکم، در دل اکثریت بزرگتر و اکثریت بیشتر- میکاشت و اکنون اما...
اشتباه محاسبه یا ناچاری
استیلی در وزنکشی و سنگین و سبک کردن نیازهای حرکتی تیم امید، تا حد بیمآفرینی، دچار آسانگیری و بیخیال غیرقابل محاسبهای شده است!
دانش تجربی و تجربه علمی کادر فنی تیم امید، برای شکست دادن حریفان تیم امید- که چین است و کرهجنوبی است و ازبکستان- کافی نمینماید! یعنی استیلی، خود این واقعیت را درک نمیکند؟ یعنی کمیته فنی فدراسیون فوتبال که عبارتند از: مرتضی محصص، اکبر محمدی، میرشاد ماجدی و... خیال میکنند، که این وزن فکری، برای این پیکار سخت چندینوجهی به اندازه است؟
کاش که از حکایت چاله به چاه، عبرتهای لازم را آموخته بودیم! ولی انگار... هنوز هم آب از سر نگذشته است! هنوز هم میتوان و باید که، به یاری تیم امید رفت! مسلماً استیلی، خودخواهیها و خوداندیشیهای دیگران را ندارد! در این تصمیم، رد خوشبینی و میل به جنگ پیروزمندانه، نمایانتر از هر اصل دیگری است! حمید میتواند، نه تجدید نظر، که امعان نظر کند!
درباره تیم امید حرف میزنیم و به ارزیابی پیش- پیشانه درباره میزان امیدی که به این تیم داریم و شدت و ضعفش میپردازیم!
تصمیمهای اتخاذ شده یکی، دو روز اخیر، حکایت دارد از سبک انگاشتن این مسئولیت سنگین! سهلانگاری در امری که قرار است «دشوار» رقابتهای پیش رو را باید آسان کند! و آیا میتواند؟
حمید استیلی، که باید دانسته باشد، «یک دست صدا ندارد» همدستها و همفکرهای خود را برگزیده است، از انتخابهای اولیه چنین برمیآید: ... اهمیت موضوع به خوبی و به درستی، درک نشده است! وزن مدیریتی تیم امید، هم بهویژه در بخش عملگرایانهاش، نه آن است که تیم امید، نیاز دارد! کاری که باید لحظه، لحظهاش و هر ذرهاش، توأم باشد با دانستگی بسیار و با برنامهای که قرین توفیق است، جور دیگری انگاشته شده است! گویا که هنوز در مرحله خودشناسی به سر میبریم! انگار که برخورداریم از حق آزمون و خطا! که چنین نیست! حق خطا را از خودمان سلب کردهایم! تیم امید کمترین فرصت اشتباه را ندارد! تیم امید، آخرین جرعههای تجربهآزمایی را سر کشیده است! تیم امید حتی حق برخورداری از سنجیدن درست و غلط را از دست داده است!
استیلی که بیش از یک سال است، در متن و حاشیه زندگی تیم امید حضور داشته و با این تیم روزان و شبان بسیاری را طی کرده، نباید از شیوه آزمایش با چشم بسته استفاده کند!
اولین انتخابهای استیلی، دغدغهزا و تردیدآفرین است! نخستین حرکت مستقل حمید استیلی بیش از آنکه اطمینانبخش باشد این پرسش را پیش روی همه قرار داد:
... آیا کمبودهای تیم امید همین بود؟ آیا با این انتخابها، کاستیهای حرکتی و تاکتیکی- حتی تکنیکی تیم امید- برطرف خواهد شد؟
آینده نشان خواهد داد که ما کجاییم در این بحر تفکر و آقای حمید استیلی کجا!
نقش بزرگ دستیاران
علیرضا امامیفر و رضا شاهرودی، دستیاران حمید استیلی، برای غلبه بر دشواریهای تشکیل یک تیم جوان موفقند!
از قدیم، جوانی را با اکسیر تجربه ادغام کردن، بیشتر نتیجه میبخشد! جوانی را با جوانی، بیتجربگی را با فقر تجربی توأم کردن، نشان از پردلی هم میتواند باشد، ولی بیشتر از نوعی ارادهگرایی بیحساب و کتاب خبر میدهد! بیکلگی، بیحساب و کتاب وارد شدن به میدان! تیم امید را، به هر دلیل که واهی باشد یا نباشد، در دریای بیتجربگی نباید رها کرد! تیم امید را، در این نبرد سخت، تنها نباید گذاشت!
اینک که حاصل «اندیشهورزی» استیلی، این است که این نباید باشد، پس باید با دقت بیشتری و با همهجانبهنگری افزونتری، از در غلتیدن به چالههای مسئلهآفرین بعدی جلو باید گرفت! نباید افتاد، روی دو پای خود و نه افتاده به زانو!
باید به این اصل وفادارانه و البته که با ظرافت بسیار پایبندی نشان داد: ... علاج واقعه، قبل از وقوع باید کرد! تیم امید را، به حال خود رها نکرد! تیم امید را به امان خود- و امان از این خودبزرگبینی- وانگذاشت! حتی اگر تیم امید، انتخابهای بیغلطتری میداشت، حتی اگر تیم امید، خود را به دست دستان پرتوانتری میسپرد و کارنامهداران کارآمدتری را در کنار خود قرار میداد، باز هم نیازی وافر به این مراقبه و به این پایش دائمی داشت! مراقبهای در همه سطوح، مواظبه و پایش در همه جنبهها! تیم امید باید تخم یقین و بذر خودباوری را، در دل خود و در دل همه- یا دستکم، در دل اکثریت بزرگتر و اکثریت بیشتر- میکاشت و اکنون اما...
اشتباه محاسبه یا ناچاری
استیلی در وزنکشی و سنگین و سبک کردن نیازهای حرکتی تیم امید، تا حد بیمآفرینی، دچار آسانگیری و بیخیال غیرقابل محاسبهای شده است!
دانش تجربی و تجربه علمی کادر فنی تیم امید، برای شکست دادن حریفان تیم امید- که چین است و کرهجنوبی است و ازبکستان- کافی نمینماید! یعنی استیلی، خود این واقعیت را درک نمیکند؟ یعنی کمیته فنی فدراسیون فوتبال که عبارتند از: مرتضی محصص، اکبر محمدی، میرشاد ماجدی و... خیال میکنند، که این وزن فکری، برای این پیکار سخت چندینوجهی به اندازه است؟
کاش که از حکایت چاله به چاه، عبرتهای لازم را آموخته بودیم! ولی انگار... هنوز هم آب از سر نگذشته است! هنوز هم میتوان و باید که، به یاری تیم امید رفت! مسلماً استیلی، خودخواهیها و خوداندیشیهای دیگران را ندارد! در این تصمیم، رد خوشبینی و میل به جنگ پیروزمندانه، نمایانتر از هر اصل دیگری است! حمید میتواند، نه تجدید نظر، که امعان نظر کند!