۰
زمان مطالعه: ۱ دقیقه

برای اغلب ما دنیا عظمت دارد اما هستند افرادی که عظمت در خود نگاه‌شان است. به چشم آن‌ها دنیا جای کوچکی است، بسیار کوچک‌تر از عمق نگاه و وسعت دیدی که دارند. مردمان آگاه، باسواد و محجوب که به جای به رخ کشیدن داشته‌‌های‌شان در اندیشه افزودن بر آن هستند و بی‌توجه به هیاهوی دنیا بر آن هستند تا عظمت دیدشان را ژرف‌تر کنند.

... دنیا برایت کوچک بود

یکی از آنهایی که دنیا با همه بزرگی برایش کوچک مینمود رضا رستمی بود. عزیزی که هرگاه صحبت از سینما میشد آنچنان بیان و قلم گرمی داشت که ما را جادوی گفتههایش و مسحور قلمش میکرد. مردی بیادعا که برخلاف اغلب آنهایی که برای پر کردن حساب بانکی تکاپو میکنند دنبال پر کردن قفسههای کتابخانهاش بود. سینمایینویسی محجوب و باسواد که زیاد میدانست اما دانستههایش را بر سر کسی چماق نمیکرد. از قلمش نان میخورد اما «غم نان» را به جان میخرید و برای نان خوردن «قلمفروشی» نمیکرد. رضا عاشق کارش بود و برای اینکه عاشق بماند راهش را از تجارت جدا کرده بود. به همین خاطر وقتی خبر آمد که بعد از آن جراحی لعنتی چشمهایش هرگز به روی دنیا باز نشد به رغم همه ناراحتیها و خون دلی که میخوردیم ته دلمان به این قرص بود که حداقل چشمهایت را روی دنیایی که دوستش نداشتی باز نکردی. حالا دیگر درد نمیکشی اما داغی بر دلمان گذاشتی که هرگاه یاد خودت و خوبیهایت میافتیم برایمان تازه میشود. رضا رستمی بامداد پنجشنبه برای همیشه از جمع ما رفت تا چشمهایش بسته بماند و به دنیایی که برایش کوچک مینمود باز نشود. او رفت و دیروز در همان قبرستان روستایی که آرزویش را داشت به خاک سپرده شد تا حداقل به یکی از آرزوهایش برسد. دنیا برایت کوچک بود آقارضا. خیلی کوچکتر از عظمتی که در نگاهت بود. حالا تو رفتهای و ما ماندهایم و شعر معروف سهراب که میگفت: «مرگ گاهی ریحان میچیند».
 

وب‌گردی و دیدنی‌های ورزش

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

پربازدید امروز

آخرین خبرها

منهای ورزش

بازرگانی