بازى تداركاتى يعنى اين! بازى خودشناسى هم يعنى اين! حريف چغر و خشك و بدافت و يقهگير هم يعنى همين! يعنى تركيه، يعنى يونان و تا حدودى هم لتونى! نبايد وقت خود را با تيمهايى مثل ازبكستان، تلف مىكرديم! نبايد تيم ملى را، جورى مىبستيم كه جاى اگر و اما را باز مىگذاشت و حالا كه روزه شكدار گرفتهايم، نبايد از بحث و گفتوگو، به هر بهانه بترسيم! بحث و گفتوگويى از سر عشق و از سر حس اشتراك!
تيم ملى، از باور عمومى و مقبوليت برخوردار است! تيم ملى را همگان قبول دارند! تضارب آرايى كه درگرفته، نشانه خوبى است! تخالف عقيدهاى كه موج مىآفريند هم دليل پذيرفت تيم ملى است كه، مىتواند توقعها را برآورد! كه ٧ سال است برابر يك هدف و يك برنامه براى همين روزها آماده مىشود! مهيا مىشود!
تيم ملى، خود را در دلها جاى داده! تيم ملى، گفتمانسازى را ياد گرفته است!
جاى سيدجلال و جاى وريا، در اردوى تركيه و در بازى عليه تركيه خالى است! تيم ملى، اسباب تبديل شدن به يك تيم صاحب ادعا را دارد!
قدرت دفاع تيم ملى
٢- چندمرده حلاجيم؟ قدرت دفاعى تيم ايران كه در خط حمله، جهانبخش را دارد و سردار آزمون را دارد و مهدى طارمى را، از چه بضاعتى برخوردار است؟ جوانانى مثل مجيد حسينى و روزبه چشمى و محمدرضا خانزاده و... از نظر داشتههاى تجربى، چه حالى دارند؟
بازى با تركيه و يونان و لتونى، هم جواب همين پرسشها را مىدهد و هم كمك مىكند براى دستيابى به هرچه كه لازم است و هنوز كم است!
تيم ملى، همين امتياز را كم دارد! تيم ملى، با كشتن زمان، در همين دايره بود كه به زيان خود، دست روى دست گذارد! تيم ملى، تازه از امروز و فردا، وارد بازىهاى فايدهمند مىشود و كم و كاست خود را مىشناسد!
كىروش، چه بسا كه هنوز تيم مورد نظر خودش را به ميدان نفرستاده باشد!
كىروش، چه بسا كه در اين سه بازى، سه تيم متفاوت با وظيفههاى حركتى جداگانه را به ميدان بفرستد! كىروش، شايد ناچار شود پيچيدهترين فوتبال تاكتيكمحور را در دستور بازى تيم ملى قرار دهد! كىروش، بايد مهمترين بازيكن تيم ملى باشد!
همه در مورد زمانبندى بازىهاى تيم ملى، كىروش را صاحب حق مىدانستند! در مورد استفاده از بهترين نفرات براى بازى در جام جهانى، كىروش با موجى از انديشههاى مخالف مواجه شد! بازى با تركيه، معلوم مىكند حق با كيست!
مثلث قدرتآفرين
٣- سپاهان حرف اولش را آخر زد! مربى سپاهان معرفى شد:... همان كه همه مىدانستند! همان كه همه منتظرش بودند:... امير قلعهنويى!
آيا سپاهان به همين اكتفا مىكند، يا اميرخان خوشسليقه، نفراتى از ذوبآهن را هم با خود مىبرد؟ مثلاً تبريزى را؟ مثلاً استنلى كىروش را و محمدرضا حسينى را و...
امير بازيكنشناس خوبى است و بازيكنان خوب را مىگيرد و مىسازد، حتى اگر استخوانبندى تيمى مثل ذوبآهن باشد!
سعيد آذرى و تيم ذوبآهن، در يك اقدام انفعالى دست به كار شدند! به جاى قلعهنويى، بايد شاهد سروكله زدن اميد نمازى با بچههاى تيم نايبقهرمان ليگ باشيم! يك جورى ادامه همكارى آذرى و نمازى، در استيلآذين گويا!
عاقبتش خوش باد و به خير باد!
از تبريز حوصله مىتراود! تراكتور، عجله ندارد! تراكتور اشتباه سال پيش را تكرار نمىكند! تراكتور تيم دارد و بازيكن هم دارد و كمبودش تنها يك مربى كاربلد است! تراكتور شتاب نمىورزد! تراكتور بى مربى بودن را ترجيح مىدهد به كار با يك نامربى!
تراكتور، حواسش را جمع كرده است تا از يك سوراخ، دوبار گزيده نشود!
