خبرورزشی/ اردشیرلارودی: ١- یک واقعیت که بیشتر از هرکس، جناب کىروش با آن سروکار دارد این است:... آقاى باهوش، سهم فوتبال ایرانى را در توفیقهایش که حالا معناى بیشترى پیدا کرده، مىشناسد!
یعنى کىروش کاملاً واقف است که جز در فوتبال ایران و جز با بچههاى ایران زمین، این هنرنمایى، این قابلیت و این توانایى از او سر نمىزد!
کىروش اگر صاحب سبکى شده که شده، کىروش اگر صاحب مکتبى شده که شده، جاى انکار ندارد این همه را در فوتبال ایران شده! نه در امارات، نه در قطر، نه در آمریکا و یا حتى نه در تیم ملى پرتغال!
کىروش، بدون بچههاى ایران، بدون پیوند خوردن با فوتبال ایران به این مقام رفیع و به این جایگاه بلند نمىرسید!
کىروش، در فوتبال ایران احیا شد و درجه اول شد! این را خودش خوب مىداند!
پیششرطهاى کىروش
٢- کىروش، براى کسب شخصیت جهانى شده فعلى اش، نیازى وافر داشت (و هنوز هم دارد) به گوشه گوشه هاى استعداد شگرف این خاک! کىروش براى عرضهداشت این کلاس از قدرت ناب فوتبال دیدنى و تماشایى، که تیم ملى به نمایش گذاشت، نمىتوانست متکى نباشد به خلاقیت وجودى نوستارگان پرانگیزه و باهوش ایرانى! فوتبال ایران، نردبان ترقى بسیار کسان شد و یکى هم کارلوس کىروش!
تیزهوشى کىروش در این بود که «اصل کار» را خوب تشخیص داد! مرد فرصتشناس و فرصتطلب، زود دانست که به چه معدنى رسیده است! معدنى تمامنشدنى! معدنى لبریز و پرشده از قابلیت! معدن الماس!
کىروش پس از درخشش در جام جهانى، این روزها در حال گفتمانسازى هم هست! او براى واژگان قدیمى- از جمله خواستن و یا نخواستن- تعابیر جدیدى بهکار مىگیرد! کىروش از همه بهتر مىداند که تیمش (تیم ملى ایران در جام جهانى ٢٠١٨)، چه کیفیتهاى خاص و خالصى دارد و از این ویژگى براى تمامیتطلبى استفاده مىکند! خلوت کردن میدان! مثل سروانتس!
ما هم البته، فوتبال به پا خاسته خود را قدر مىدانیم! ما نیز باخبریم از بها و قیمت هر آنچه که داریم! خودباورانه و با اعتماد به نفس!
کىروش براى ماندن شرط مىگذارد! هم شرطهاى مقبول و هم پیششرطهاى نامقبول! کىروش چانهزنى را بلد است!
امید، ماسچرانوى مدرن
٣- کارى به کار فرصتسوزى و هدر دادن زمان توسط فرانسه و دانمارک نداریم! حرفى از نحوه بازى استرالیا، روسیه، عربستان، کره، پرو، پاناما، تونس، مصر و حتى انگلیس هم نداریم!
اما نگفتن از آرژانتین ممکن نیست و گفتن از این فوتبال در حال زوال هم امکان ندارد مگر آنکه، حق مطلب را بگویى! و حق مطلب، این است:
... آرژانتین، به خوبى ایران نیست!... آرژانتین، به اندازه ایران، تکنیکمحور و «توپباز» نیست!
دروازهبان آرژانتین، فاقد مهارتهاى تکنیکى و جسارت و شجاعت بیرانوند است! ماسچرانو، نصف امید ابراهیمى و آن دیگرى- اوتامندى- یک سوم سعید عزتاللهى هم نبود! یک «وحید امیرى» به ١٠ تا دىماریا و پاون و مزار و پرز و روخاس، مى ارزد! یا رامین رضاییان، میلاد محمدى و سردار آزمون که بلاى جان دفاع وسطهاى پرتغال شده بود! راستى، وظیفه و پست طارمى که زیاد دوید چه بود و چرا؟
سهم برانکو، سهم شفر، سهم امیر قلعهنویى، در جوشیدن و غلیان لیگ برتر که مجید حسینى و روزبه چشمى را تقدیم تیم ملى کرد، چقدر است؟ کىروش انکار مىکند و بىانصافى هم!
یعنى کىروش کاملاً واقف است که جز در فوتبال ایران و جز با بچههاى ایران زمین، این هنرنمایى، این قابلیت و این توانایى از او سر نمىزد!
کىروش اگر صاحب سبکى شده که شده، کىروش اگر صاحب مکتبى شده که شده، جاى انکار ندارد این همه را در فوتبال ایران شده! نه در امارات، نه در قطر، نه در آمریکا و یا حتى نه در تیم ملى پرتغال!
کىروش، بدون بچههاى ایران، بدون پیوند خوردن با فوتبال ایران به این مقام رفیع و به این جایگاه بلند نمىرسید!
کىروش، در فوتبال ایران احیا شد و درجه اول شد! این را خودش خوب مىداند!
پیششرطهاى کىروش
٢- کىروش، براى کسب شخصیت جهانى شده فعلى اش، نیازى وافر داشت (و هنوز هم دارد) به گوشه گوشه هاى استعداد شگرف این خاک! کىروش براى عرضهداشت این کلاس از قدرت ناب فوتبال دیدنى و تماشایى، که تیم ملى به نمایش گذاشت، نمىتوانست متکى نباشد به خلاقیت وجودى نوستارگان پرانگیزه و باهوش ایرانى! فوتبال ایران، نردبان ترقى بسیار کسان شد و یکى هم کارلوس کىروش!
تیزهوشى کىروش در این بود که «اصل کار» را خوب تشخیص داد! مرد فرصتشناس و فرصتطلب، زود دانست که به چه معدنى رسیده است! معدنى تمامنشدنى! معدنى لبریز و پرشده از قابلیت! معدن الماس!
کىروش پس از درخشش در جام جهانى، این روزها در حال گفتمانسازى هم هست! او براى واژگان قدیمى- از جمله خواستن و یا نخواستن- تعابیر جدیدى بهکار مىگیرد! کىروش از همه بهتر مىداند که تیمش (تیم ملى ایران در جام جهانى ٢٠١٨)، چه کیفیتهاى خاص و خالصى دارد و از این ویژگى براى تمامیتطلبى استفاده مىکند! خلوت کردن میدان! مثل سروانتس!
ما هم البته، فوتبال به پا خاسته خود را قدر مىدانیم! ما نیز باخبریم از بها و قیمت هر آنچه که داریم! خودباورانه و با اعتماد به نفس!
کىروش براى ماندن شرط مىگذارد! هم شرطهاى مقبول و هم پیششرطهاى نامقبول! کىروش چانهزنى را بلد است!
امید، ماسچرانوى مدرن
٣- کارى به کار فرصتسوزى و هدر دادن زمان توسط فرانسه و دانمارک نداریم! حرفى از نحوه بازى استرالیا، روسیه، عربستان، کره، پرو، پاناما، تونس، مصر و حتى انگلیس هم نداریم!
اما نگفتن از آرژانتین ممکن نیست و گفتن از این فوتبال در حال زوال هم امکان ندارد مگر آنکه، حق مطلب را بگویى! و حق مطلب، این است:
... آرژانتین، به خوبى ایران نیست!... آرژانتین، به اندازه ایران، تکنیکمحور و «توپباز» نیست!
دروازهبان آرژانتین، فاقد مهارتهاى تکنیکى و جسارت و شجاعت بیرانوند است! ماسچرانو، نصف امید ابراهیمى و آن دیگرى- اوتامندى- یک سوم سعید عزتاللهى هم نبود! یک «وحید امیرى» به ١٠ تا دىماریا و پاون و مزار و پرز و روخاس، مى ارزد! یا رامین رضاییان، میلاد محمدى و سردار آزمون که بلاى جان دفاع وسطهاى پرتغال شده بود! راستى، وظیفه و پست طارمى که زیاد دوید چه بود و چرا؟
سهم برانکو، سهم شفر، سهم امیر قلعهنویى، در جوشیدن و غلیان لیگ برتر که مجید حسینى و روزبه چشمى را تقدیم تیم ملى کرد، چقدر است؟ کىروش انکار مىکند و بىانصافى هم!