خبرورزشی/ اردشیر لارودی: ١- مکدرموت، که مربى بدنساز تیم ملى است، دهانش را باز کرده و هرچه دلش خواسته بر زبان آورده. نه اینکه سخنان او- که بیشتر به «هذیانیات» میماند- خدشهاى به اعتبار حمید استیلى وارد میکند، نه. بلکه نفس عمل او غلط است و از هرج و مرج در اداره و نحوه مدیریت جزیرهاى حکایت دارد.
آرى؛ حق بیان و آزادى بیان، از حقوق انسانى و اجتماعى همه شهروندان و نیز کارشناسان و مشاوران خارجى هم هست، ولى نباید چنان بىرویه و بدمنوال عمل کرد که کاپیتولاسیون را به یاد میآورد: ... هرچه میخواهد دل تنگت بگو و خیالت هم راحت که هیچکس، کارى به کار تو ندارد و نخواهد پرسید که خرت به چند! چون خارجى هستى.
در دفاع از حمید استیلى، به نرمخویى و نفس سلیم او اشاره میکنند. گویا اگر شخصیت مورد تعدى، سر و زباندار و اهل مرافعه بود، حق پرخاشگرى و درى ورى گفتن به مکدرموت داده میشد.
نه آقایان؛ این نیز نگذرد
٢- آنها که در خشت خام «آن» ببینند، یعنى آنها که صاحب بصیرتند و اتفاقات را قبل از وقوع و پیش از رخ دادنش با دقت بالا و نظر صائب گمان میزنند، درباره اتفاقى که قهرمانش مکدرموت است، هشدارها داده و زنهارها هم. ولى کو گوش شنوا؟ کجاست خریدار حرف حساب که آقایان، تا بلا بر سر خودشان نازل نشود، به ماجرا و قبح ماجرا، نه پى میبرند و نه اذعان میکنند. براى آقایان، «این نیز بگذرد»، کمااینکه با سیاست این نیز بگذرد، بسیارى از بدخویىها و دِژرفتارىها را ندیده گرفتهایم! چرا؟ چون طرف خارجى است.
صاحبان نگرش صحیح و برخورداران از بصیرت، با توجه به «صغرى و کبراى» هر ماجرایى، چند و، چون پیشامدهاى بعدى را پیشخوانى و پیشگویى میکنند. درست برخلاف آن عده که اول باید شیره را بخورند و سپس حکم به شیرین بودنش بدهند. براى اینان تجربه یعنى باد هوا و گذشته هم چراغ راه آینده نیست.
چقدر گفته شد- از سوى نیکخواهان- که جلودار و جلوگیر بىملاحظگىها باید شد؟ چقدر باید گفت: چشم پوشیدن بر یک غلط، سریال غلطها را بر سرمان خراب میکند؟
چرا بولیوى؟
٣- تیم ملى، راه درازى در پیش دارد. تیم ملى، ناگزیر است از تشکیل اردوهاى بیشتر و البته که مفیدتر از نظر استفاده زمان. تیم ملى، بعد از جام ملتها، مسابقههاى انتخابى جام جهانى را در پیش دارد. آیا قرار است در هر اردو از این بحثهاى انحرافى، از این هنجارشکنىهاى نابجا و از این درشتگویىهاى وحدتشکن، داشته باشیم؟ چرا و چرا؟ چرا و براى چه؟
بحث اصلى که رهایش کردهایم، چگونگى کیفیتبخشى باز هم بیشتر به تمرینات تیم ملى است. بحث اصلى، که نمیخواهند مطرحش کنیم، نحوه انتخاب حریفان تیم ملى در بازىهاى دوستانه است. حق داریم که بپرسیم، چرا بولیوى؟ و حق داریم که بخواهیم خودباورى و اعتماد بهنفس تیم ملى را بالا ببریم. با انجام بازىهاى تدارکاتى مقابل تیمهاى درجه اول و دوم جهان و نداشتن وقت خود برابر تیمهاى درجه پنجم و ششم.
آیا قرار است هر روز، با کرشمه یکى از حضرات، به حاشیه برده شویم؟
شاه سلطان حسینوار؟!
٤- اینجانب، این بار عقب ماندم ولى اهالى فوتبال، واکنش بهموقع و دندانشکنى دادند. مکدرموت، به خوبى میفهمد که باید عهدهدار زبانش باشد.
بحث غیرت ملى نیست که اگر آنهم باشد، هیچ بد نیست. حرف بر سر این است که، چون خارجى هستى، تافته جدابافتهاى، نیستى! چون خارجى هستى، باید بیشتر مواظب و مراقب رفتارت باشى؛ و در این میان، اصل ماجرا فراموش شد! درخواست بجاى حمید استیلى، که براى تمرین تیم امید حداقل امکانات لازم را میخواهد، تا کرانچار بتواند برنامههایش را پیاده کند.
در یک ماجراى نظیر این ماجرا، قضیه به قطع همکارى مشاور دبیر کل فدراسیون انجامید. قرار است این بار، چه تصمیمی اتخاذ شود؟ شاهسلطان حسین وار یا ... چشم براهیم.
آرى؛ حق بیان و آزادى بیان، از حقوق انسانى و اجتماعى همه شهروندان و نیز کارشناسان و مشاوران خارجى هم هست، ولى نباید چنان بىرویه و بدمنوال عمل کرد که کاپیتولاسیون را به یاد میآورد: ... هرچه میخواهد دل تنگت بگو و خیالت هم راحت که هیچکس، کارى به کار تو ندارد و نخواهد پرسید که خرت به چند! چون خارجى هستى.
در دفاع از حمید استیلى، به نرمخویى و نفس سلیم او اشاره میکنند. گویا اگر شخصیت مورد تعدى، سر و زباندار و اهل مرافعه بود، حق پرخاشگرى و درى ورى گفتن به مکدرموت داده میشد.
نه آقایان؛ این نیز نگذرد
٢- آنها که در خشت خام «آن» ببینند، یعنى آنها که صاحب بصیرتند و اتفاقات را قبل از وقوع و پیش از رخ دادنش با دقت بالا و نظر صائب گمان میزنند، درباره اتفاقى که قهرمانش مکدرموت است، هشدارها داده و زنهارها هم. ولى کو گوش شنوا؟ کجاست خریدار حرف حساب که آقایان، تا بلا بر سر خودشان نازل نشود، به ماجرا و قبح ماجرا، نه پى میبرند و نه اذعان میکنند. براى آقایان، «این نیز بگذرد»، کمااینکه با سیاست این نیز بگذرد، بسیارى از بدخویىها و دِژرفتارىها را ندیده گرفتهایم! چرا؟ چون طرف خارجى است.
صاحبان نگرش صحیح و برخورداران از بصیرت، با توجه به «صغرى و کبراى» هر ماجرایى، چند و، چون پیشامدهاى بعدى را پیشخوانى و پیشگویى میکنند. درست برخلاف آن عده که اول باید شیره را بخورند و سپس حکم به شیرین بودنش بدهند. براى اینان تجربه یعنى باد هوا و گذشته هم چراغ راه آینده نیست.
چقدر گفته شد- از سوى نیکخواهان- که جلودار و جلوگیر بىملاحظگىها باید شد؟ چقدر باید گفت: چشم پوشیدن بر یک غلط، سریال غلطها را بر سرمان خراب میکند؟
چرا بولیوى؟
٣- تیم ملى، راه درازى در پیش دارد. تیم ملى، ناگزیر است از تشکیل اردوهاى بیشتر و البته که مفیدتر از نظر استفاده زمان. تیم ملى، بعد از جام ملتها، مسابقههاى انتخابى جام جهانى را در پیش دارد. آیا قرار است در هر اردو از این بحثهاى انحرافى، از این هنجارشکنىهاى نابجا و از این درشتگویىهاى وحدتشکن، داشته باشیم؟ چرا و چرا؟ چرا و براى چه؟
بحث اصلى که رهایش کردهایم، چگونگى کیفیتبخشى باز هم بیشتر به تمرینات تیم ملى است. بحث اصلى، که نمیخواهند مطرحش کنیم، نحوه انتخاب حریفان تیم ملى در بازىهاى دوستانه است. حق داریم که بپرسیم، چرا بولیوى؟ و حق داریم که بخواهیم خودباورى و اعتماد بهنفس تیم ملى را بالا ببریم. با انجام بازىهاى تدارکاتى مقابل تیمهاى درجه اول و دوم جهان و نداشتن وقت خود برابر تیمهاى درجه پنجم و ششم.
آیا قرار است هر روز، با کرشمه یکى از حضرات، به حاشیه برده شویم؟
شاه سلطان حسینوار؟!
٤- اینجانب، این بار عقب ماندم ولى اهالى فوتبال، واکنش بهموقع و دندانشکنى دادند. مکدرموت، به خوبى میفهمد که باید عهدهدار زبانش باشد.
بحث غیرت ملى نیست که اگر آنهم باشد، هیچ بد نیست. حرف بر سر این است که، چون خارجى هستى، تافته جدابافتهاى، نیستى! چون خارجى هستى، باید بیشتر مواظب و مراقب رفتارت باشى؛ و در این میان، اصل ماجرا فراموش شد! درخواست بجاى حمید استیلى، که براى تمرین تیم امید حداقل امکانات لازم را میخواهد، تا کرانچار بتواند برنامههایش را پیاده کند.
در یک ماجراى نظیر این ماجرا، قضیه به قطع همکارى مشاور دبیر کل فدراسیون انجامید. قرار است این بار، چه تصمیمی اتخاذ شود؟ شاهسلطان حسین وار یا ... چشم براهیم.