به گزارش خبرورزشی، دیروز صبح خبر رسید علیرضا حقیقی در مجموعه انقلاب با علی خطیر معاون ورزشی باشگاه استقلال درگیر شده و بینی او را شکسته است. برای آنکه به طور کامل از جزئیات این ماجرا باخبر شویم تماسی با خطیر داشتیم و او توضیحاتی در این باره داد.
* آقای خطیر این ماجرای درگیری شما با علیرضا حقیقی چیست؟ برایمان تعریف کنید.
صبح دیروز من برای بازدید از زمین چمن انقلاب به این مجموعه رفتم. ما این زمین را اجاره کردهایم، قرارداد هم بستهایم تا تیم آنجا تمرین کند، اما زمین خراب است. ما باید یک ترمیمی روی چمن انجام میدادیم. به خاطر همین یکسری وسایل بود که باید برای ترمیم زمین میبردیم. وسایل را بردیم و خالی کردیم، ولی علیرضا حقیقی آنجا تمرین میکرد.
* اصلاً چرا بین شما بحث به وجود آمد؟
علیرضا حقیقی در آن زمین تمرین میکرد. مربی او سمت من آمد و گفت چرا مدام اینجا تردد میکنی؟ گفتم این زمین در اختیار باشگاه استقلال است. قرارداد امضا کردهایم. گفت نه این زمین در اختیار علیرضا حقیقی است. اینجا را اجاره کرده است! گفتم نه آقا در اختیار استقلال است. اینجا هم داریم تجهیزات خالی میکنیم تا زمین را درست کنیم. بعد از آن من اصلاً دیگر کاری نداشتم و میخواستم بروم.
* خب در ادامه چرا درگیری پیش آمد؟
وقتی داشتم میرفتم علیرضا حقیقی از دور داد زد «هو، بیا اینجا ببینم». وقتی نزدیک شد گفت شما؟ گفتم شما؟ در ادامه هم با سر دماغم را شکست. اصلاً نفهمیدم چه شد. توقع نداشتم. سرم گیج رفت و زمین افتادم.
*یعنی بدون اینکه اتفاقی بیفتد دماغ شما را شکست؟! شما چیزی نگفتید که او عصبی شود؟ بعد چه اتفاقی افتاد؟
مسئولان حراست مجموعه سریع به آنجا آمدند و علیرضا حقیقی را بازداشت کردند. همین الان هم که با شما حرف میزنم بازداشت است.
* کدام کلانتری؟
او را بردند کلانتری ونک. از آنجا هم به دادسرای ناحیه سه ونک میرود تا دربارهاش تصمیمگیری کنند.
* آقای خطیر این ماجرای درگیری شما با علیرضا حقیقی چیست؟ برایمان تعریف کنید.
صبح دیروز من برای بازدید از زمین چمن انقلاب به این مجموعه رفتم. ما این زمین را اجاره کردهایم، قرارداد هم بستهایم تا تیم آنجا تمرین کند، اما زمین خراب است. ما باید یک ترمیمی روی چمن انجام میدادیم. به خاطر همین یکسری وسایل بود که باید برای ترمیم زمین میبردیم. وسایل را بردیم و خالی کردیم، ولی علیرضا حقیقی آنجا تمرین میکرد.
* اصلاً چرا بین شما بحث به وجود آمد؟
علیرضا حقیقی در آن زمین تمرین میکرد. مربی او سمت من آمد و گفت چرا مدام اینجا تردد میکنی؟ گفتم این زمین در اختیار باشگاه استقلال است. قرارداد امضا کردهایم. گفت نه این زمین در اختیار علیرضا حقیقی است. اینجا را اجاره کرده است! گفتم نه آقا در اختیار استقلال است. اینجا هم داریم تجهیزات خالی میکنیم تا زمین را درست کنیم. بعد از آن من اصلاً دیگر کاری نداشتم و میخواستم بروم.
* خب در ادامه چرا درگیری پیش آمد؟
وقتی داشتم میرفتم علیرضا حقیقی از دور داد زد «هو، بیا اینجا ببینم». وقتی نزدیک شد گفت شما؟ گفتم شما؟ در ادامه هم با سر دماغم را شکست. اصلاً نفهمیدم چه شد. توقع نداشتم. سرم گیج رفت و زمین افتادم.
*یعنی بدون اینکه اتفاقی بیفتد دماغ شما را شکست؟! شما چیزی نگفتید که او عصبی شود؟ بعد چه اتفاقی افتاد؟
مسئولان حراست مجموعه سریع به آنجا آمدند و علیرضا حقیقی را بازداشت کردند. همین الان هم که با شما حرف میزنم بازداشت است.
* کدام کلانتری؟
او را بردند کلانتری ونک. از آنجا هم به دادسرای ناحیه سه ونک میرود تا دربارهاش تصمیمگیری کنند.
* وضعیت خود شما چطور است؟
من هم در راه بیمارستان (آتیه) هستم. دماغم ناجور شکسته. در واقع دماغم خرد شده است. ضربهای که با سر به دماغم زد خیلیخیلی شدید بود.
* واقعاً مشکلی از قبل نداشتید؟ چون این شائبه به وجود آمد شاید در دوران حضور شما در فدراسیون بینتان مشکلی به وجود آمده باشد.
نه، من اصلاً او را نمیشناختم. علیرضا حقیقی هم من را نمیشناخت. برای اولین بار بود که همدیگر را میدیدیم. پیش از این هیچ ملاقاتی نداشتیم. اصلاً بگویید یک بار مثلاً او درباره من حرف زده باشد یا من درباره او. در آن لحظه هم که با مربیاش حرف میزدم اصلاً نمیدانستم حقیقی میخواهد چنین واکنشی نشان دهد. تمام کاری که کردیم این بود که تجهیزات را آنجا خالی کردیم. یک ماه هم روی زمین تعمیرات داریم تا انشاالله برای تمرین تیم آماده شود.
* طبیعتاً ورزشیها دعوا میکنند و آخر سر هم رضایت میدهند. ممکن است شما به علیرضا رضایت بدهید؟
به هیچ عنوان. اصلاً رضایت نمیدهم، چون من کاری نکرده بودم ولی او هم به خانوادهام توهین کرد و هم اینکه دماغم را خرد کرده است. به خاطر همین غیرممکن است رضایت بدهم.