۰
پنجشنبه ۱۶ اسفند ۱۳۹۷ - ۰۸:۲۰
۰ |
۰
زمان مطالعه: ۱ دقیقه

در ۱۵ اسفند در گذر سرما و برف و بوران، مردی افتاد بر خاک. مردی که سرنوشت با او نساخت!

خبرورزشی/جهانگیر کوثری آخر کجای عدالت است که سرطان را بفرستیم به سراغ مردی که زندگی را دوست داشت، حرکت، تلاش و تکاپو برای بهتر زیستن را! کلاف زندگی پیچیده است و باید بهترین‌ها بروند و ما بپذیریم و باور کنیم مرگ آنان را. منصور امیرآصفی از همان جوانی که خود یک شاگرد محصل بود، معلم بود. انگار خداوند او را معلم به دنیا آورده بود، انگار اخلاق و ادب را در او نهادینه کرده بود. استقلال فکری منصور امیرآصفی و فرزانگی‌اش را بعضی‌ها دوست نداشتند. به تجربه تاریخ هر اندازه که آزاداندیشی او، وفاداری به آرمان‌هایش با نیش و کنایه دشمنان و کج‌اندیشان فرهنگ روبه‌رو می‌شد، او براق‌تر و مصمم‌تر به مبارزه با آنان می‌ایستاد و نیروی نهادی شده جهل و بی‌فرهنگی را طرد می‌کرد. منصور امیرآصفی آفتاب وسط روز بود؛ ساده، روشن، بی‌پیرایه و بدون پیچیدگی‌های انسان‌های متظاهر امروزی.
منصورخان سادگی و پاکدلی بی‌نظیری داشت، انگار آینده را می‌دید و عشق به پاکی ورزش را دوست داشت. هشدار‌های او در هیاهو‌های رایج گم شد تا جهل و کم‌سویی فرهنگی حاکم گردد. او آزاد زیست و آزاد زندگی را به‌درود گفت و چه پروازی داشت.
حالا همه باور می‌کنند که منصورخان امیرآصفی رفته است؟
اینجا تا پیراهنت را سیاه نبینند باور نمی‌کنند چیزی از دست داده باشی!

وب‌گردی و دیدنی‌های ورزش

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

پربازدید امروز

آخرین خبرها

منهای ورزش

بازرگانی