خبرورزشی/ اردشیر لارودی؛ در خواسته فرهاد مجیدی، که بهعنوان پیش خواسته گفته بود وقتی به استقلال میآیم که امضای معنوی هواداران، پای دعوتنامهام باشد، جز حمایتخواهی و جز برخورداری از یک میثاق دوجانبه، که محکم کند هر قید و بندی را، برای یک همکاری محکمتر، به چیز دیگری برنمیخوری! بیشخواهی نه اصلاً! کمخواهی هم ابداً! با خیال راحت به جنگ برای تغییر عادتها رفتن!
فرهاد که پیوندش با استقلال، از نوعی دیگر است و تکیه بر مبانی عاطفی دارد تضمینی خواسته است که وقتی آمد- در اصل، وقتی که آورده شد- با مخالفتهای ریز و درشت و با تیشه دادن و اره گرفتنهای رایج، سر و کاری ولو اندک نداشته باشد!
مجیدی، گارانتی تمامعیاری خواسته است که درجات هوشمندی و مراتب عاقبتاندیشیاش را به نمایش میگذارد: ... یا همه با همیم! و یا من باز هم نیستم! یا شما و همه شما، که یار «دوازدهمید»! با تمام قوا، خواهید آمد، یا از من هم به تنهایی، کاری که کارستان باشد، بر نخواهد آمد!
اتیکت متفاوت فرهاد و مجید
گذران روزها، تیزهوشی فرهاد مجیدی را و درستاندیشی او را، به منصه بروز میکشاند و معلومتر میکند! تیم استقلال، به ترکیبی هوادارپسندتر دست پیدا میکند! «فرهاد» که اتیکت مربیگریاش، تفاوت دارد، با شیوه مدیریت پیشین استقلال و اغلب تیمهای لیگ برتر، کادر مربیان را از جنس نرمرفتاران و درستگفتاران میچیند و ترکیب میکند! در کنار فرهاد، مجید نامجومطلق هم هست که باید هم باشد! قرار است تیم استقلال، فوتبال را با تمام ظرافتهای رایج بازی کند! قرار است تا آنجا که میشود، فوتبال تکنیکمحور و فوتبالی شبیه به بازی مطلوب استراماچونی ستون فقرات بازی تیمی باشد که فرهاد را ترجیح داده است و فرهاد هم، مجید نامجو مطلق را؛ عاملی برای آمرانه و آگاهانه بازی کردن در چارچوب مهارتهای تکنیکی! فوتبال ماهرانه!
استقلال، هدفی دارد که میشناسدش و راه رسیدن به این هدف را هم بلد است!
راهاندازی تیمی که هر لحظه از بازیاش، تماشا دارد و با زیباانگاری مفهومی توأم است! بازی برای بازی!
تند و پیوسته
فوتبال تماشایی! فوتبال قشنگ! فوتبالی که هر لحظهاش چالشی دارد و برآمده از دل، پیکاری هم دیدنی و هم تکرار کردنی!
آیا میتوان از فوتبال «فرهاد» حرف زد؟ هنوز خیلی زود است! مجیدی بازی مخصوص به خودش داشت که لحظههای نابی را رقم میزد، ولی فرهاد مربی، نه، هنوز زود است! درباره فوتبال توأمان فرهاد و نامجومطلق چطور؟ این هم میتواند منجر شود به تحمیل کردن فشاری که فوق تحمل است و شکنندگی را، تقدیم تیم مربیان و همه بازیکنان در حال عادت عوض کردن، میکند! درباره فوتبال «فرهاد و مجید» که زوجی خوب را میتوانند درست کنند، نه ذوقزده باید بود و نه عجله باید کرد! ببینیم که در عمل، چه پیش میآید! حکم اولیه و پیشدرآمد گمانهزنیها، این است:
... تند باید رفت و پیوسته باید رفت! نه کند باید بود و نه سنگین! نه بریده و نه پرشتاب!
شیوه درست این است: تند و پیوسته! فرهاد بازیکن، خودش، اهل بازی شتابآلود- و نه شتابزده- بود، اما در ذات بازی «مجید» نرمش و حوصله موج میزد!
اینک هم تلفیقی و ترکیبی، از این دو روش! نه تند، تند؛ نه خسته، خسته!
ببینیم، این هر دو، که تحسینگر بازی تیم استراماچونی بودند، حالا در عمل چند مرده حلاجند!
فرهاد که پیوندش با استقلال، از نوعی دیگر است و تکیه بر مبانی عاطفی دارد تضمینی خواسته است که وقتی آمد- در اصل، وقتی که آورده شد- با مخالفتهای ریز و درشت و با تیشه دادن و اره گرفتنهای رایج، سر و کاری ولو اندک نداشته باشد!
مجیدی، گارانتی تمامعیاری خواسته است که درجات هوشمندی و مراتب عاقبتاندیشیاش را به نمایش میگذارد: ... یا همه با همیم! و یا من باز هم نیستم! یا شما و همه شما، که یار «دوازدهمید»! با تمام قوا، خواهید آمد، یا از من هم به تنهایی، کاری که کارستان باشد، بر نخواهد آمد!
اتیکت متفاوت فرهاد و مجید
گذران روزها، تیزهوشی فرهاد مجیدی را و درستاندیشی او را، به منصه بروز میکشاند و معلومتر میکند! تیم استقلال، به ترکیبی هوادارپسندتر دست پیدا میکند! «فرهاد» که اتیکت مربیگریاش، تفاوت دارد، با شیوه مدیریت پیشین استقلال و اغلب تیمهای لیگ برتر، کادر مربیان را از جنس نرمرفتاران و درستگفتاران میچیند و ترکیب میکند! در کنار فرهاد، مجید نامجومطلق هم هست که باید هم باشد! قرار است تیم استقلال، فوتبال را با تمام ظرافتهای رایج بازی کند! قرار است تا آنجا که میشود، فوتبال تکنیکمحور و فوتبالی شبیه به بازی مطلوب استراماچونی ستون فقرات بازی تیمی باشد که فرهاد را ترجیح داده است و فرهاد هم، مجید نامجو مطلق را؛ عاملی برای آمرانه و آگاهانه بازی کردن در چارچوب مهارتهای تکنیکی! فوتبال ماهرانه!
استقلال، هدفی دارد که میشناسدش و راه رسیدن به این هدف را هم بلد است!
راهاندازی تیمی که هر لحظه از بازیاش، تماشا دارد و با زیباانگاری مفهومی توأم است! بازی برای بازی!
تند و پیوسته
فوتبال تماشایی! فوتبال قشنگ! فوتبالی که هر لحظهاش چالشی دارد و برآمده از دل، پیکاری هم دیدنی و هم تکرار کردنی!
آیا میتوان از فوتبال «فرهاد» حرف زد؟ هنوز خیلی زود است! مجیدی بازی مخصوص به خودش داشت که لحظههای نابی را رقم میزد، ولی فرهاد مربی، نه، هنوز زود است! درباره فوتبال توأمان فرهاد و نامجومطلق چطور؟ این هم میتواند منجر شود به تحمیل کردن فشاری که فوق تحمل است و شکنندگی را، تقدیم تیم مربیان و همه بازیکنان در حال عادت عوض کردن، میکند! درباره فوتبال «فرهاد و مجید» که زوجی خوب را میتوانند درست کنند، نه ذوقزده باید بود و نه عجله باید کرد! ببینیم که در عمل، چه پیش میآید! حکم اولیه و پیشدرآمد گمانهزنیها، این است:
... تند باید رفت و پیوسته باید رفت! نه کند باید بود و نه سنگین! نه بریده و نه پرشتاب!
شیوه درست این است: تند و پیوسته! فرهاد بازیکن، خودش، اهل بازی شتابآلود- و نه شتابزده- بود، اما در ذات بازی «مجید» نرمش و حوصله موج میزد!
اینک هم تلفیقی و ترکیبی، از این دو روش! نه تند، تند؛ نه خسته، خسته!
ببینیم، این هر دو، که تحسینگر بازی تیم استراماچونی بودند، حالا در عمل چند مرده حلاجند!