خبرورزشی/ اردشیر لارودی؛ استقلال حتی در دوره قدرقدرتی موسیو رایکوف، اهل بازی سنگین و پرطمطراق نبود! بازی میکرد، اما باب میلش نبود! استقلال روزی شاد میشد- و شادی هم میپراکند- که بازیاش سرشار باشد از شلوغکاری و بیقراری بچههای شیطانش! پسران آبی همواره اهل حرف گوش کردنهای یواشکی و خودکامگیهای بریده، بریده بودهاند که اغلب هم جواب میداد! بازی استقلال و قبل از «استقلالی» شدن آبیپوشان، همواره چنان پیش میرفت که هوادار شادکن بود، تماشاگرپسند هم بود، احترام و حتی غبطه حریف را هم در پی داشت، ولی...، ولی بازی قالب گرفته و دیکته شده از سوی مربی، خودش را خیلی راضی نمیکرد! «یله بودن»! و این بیشخواهی و دگرگونپسندی وقتی با رضایت درونی «خود تیم» و ۱۱ مرد اصلی و ترکیب اولیه مواجه میشد که کاری میکردند خارج از قاعده مورد نظر تیم و مربی تیم! پای از دایره نظم «بیاتیخواهانه» بیرون گذاردن! لبی با فوتبال خط کشیده شده «علیآقا» - داناییفر-تر کردن!
نشانههای بلوغ فکری تزریق شده توسط «موسیو رایکوف» را، با رفتاری وارونه، اما نه واژگونه، به بازی گرفتن! حتی با فوتبال بازیکن شادکن «جگیج».
استقلال، چنین ریشههایی در فوتبال ایران دارد! که کار شفر را و استراماچونی را و حالا، از همین قدم اول، برنامه تاکتیکی فرهاد مجیدی را به سختی آسان میکند یا به آسانی در جهت سخت شدنش، سوق میدهد!
فوتبال فرهاد- اگر چنین تمایز و اگر صفتی با این نام برایش قائل باشیم- فوتبالی است به شدت تکنیکی! به غایت پا به توپ شونده! و دارای اختیارات ویژه!
میتوان گفت که فوتبال استقلال، در هفتههای اخیر، بیشتر و بیشتر، آتش به اختیار بودن را تداعی کرده است!
مکانی در آفتاب
یحیی و فوتبال پر از تحرک و همیشه در خروشش، «ذاتی» غیر از این دارد! حرف از پرسپولیس امروز نیست که از پرسپولیس یحیی، یعنی از سرخپوشان آینده و تیم فردا میگوییم! تیمی که هم با تیم کالدرون تفاوتهای بارز دارد و هم خیلی زود، از شیوه بازی کردن برانکو، جدا خواهد شد!
فوتبال یحیی، یعنی فوتبال صبورانه، اما سرعتمدار! یعنی بازی پر از حوصله و یعنی «پایش» لحظهها! یعنی هر که زدی ضربتی، مواظب باش تا ضربتی نزندت! یعنی، بیمهار حرکت نکن! یعنی وقتی که به سوراخ دعا رسیدی، دیگر کوتاه نیا و دیگر فرصتها را از دست نده!
فوتبال یحیی، یعنی فوتبالی که در آن، میتوانی مهدی ترابی را، با همه کمنظیر بودن ارزشهای فنیاش، تبدیل میکنی به یک طعمه و بگذاریاش سر راه حریف، برای گول زدنهای تیم حریف، حالا تا چه رسد به بقیه!
در فوتبال مطلوب یحیی، علیپور، یا یکی مثل او و بهتر که بهتر از او پا به توپ بشود، جایش همیشه مکانی است در آفتاب!
خصلتهای شخصیتی فوتبال اقتدارگرای یحیی گلمحمدی، ظاهری بسیار ساده دارد، ولی تا دلت بخواهد پیچیده مینماید! مردی که مشتی آهنین دارد و با دستکشی از مخمل! نرم و محکم! کوبنده، ولی ظاهرفریب! خونسرد، اما آتشینمجاز! پرحوصله، اما کمحوصله!
یحیی در دفاع هم متکی است به گل زدن و جلو افتادن قبل از پیشی گرفتن حریفان! یحیی، در حملهوری هم اهدافی را تعقیب میکند که ریشه دارد در احتیاط و برتری عددی در دفاع! در ضدحملههای تیم گلمحمدی، همیشه آثاری مییابیم از شروع آرام، ولی ناگهانی!
یحیی، لابد باور چندانی ندارد به یک وریا غفوری و یا یک ریزهکار مثل قائدی! فوتبال یحیی، همواره کوشیده است یک دیاباته در نوک حمله خود داشته باشد و اگر مردان پا به توپی هم پیدایشان شد، چه خوب! یحیی دست رد به سینهاش نمیزند، ولی خیلی هم او را- بازیکن تکرو و یکهسوار خط حمله را- آزاد و گوش به فرمان خود، به میدان نمیفرستد!
نشانههای بلوغ فکری تزریق شده توسط «موسیو رایکوف» را، با رفتاری وارونه، اما نه واژگونه، به بازی گرفتن! حتی با فوتبال بازیکن شادکن «جگیج».
استقلال، چنین ریشههایی در فوتبال ایران دارد! که کار شفر را و استراماچونی را و حالا، از همین قدم اول، برنامه تاکتیکی فرهاد مجیدی را به سختی آسان میکند یا به آسانی در جهت سخت شدنش، سوق میدهد!
فوتبال فرهاد- اگر چنین تمایز و اگر صفتی با این نام برایش قائل باشیم- فوتبالی است به شدت تکنیکی! به غایت پا به توپ شونده! و دارای اختیارات ویژه!
میتوان گفت که فوتبال استقلال، در هفتههای اخیر، بیشتر و بیشتر، آتش به اختیار بودن را تداعی کرده است!
مکانی در آفتاب
یحیی و فوتبال پر از تحرک و همیشه در خروشش، «ذاتی» غیر از این دارد! حرف از پرسپولیس امروز نیست که از پرسپولیس یحیی، یعنی از سرخپوشان آینده و تیم فردا میگوییم! تیمی که هم با تیم کالدرون تفاوتهای بارز دارد و هم خیلی زود، از شیوه بازی کردن برانکو، جدا خواهد شد!
فوتبال یحیی، یعنی فوتبال صبورانه، اما سرعتمدار! یعنی بازی پر از حوصله و یعنی «پایش» لحظهها! یعنی هر که زدی ضربتی، مواظب باش تا ضربتی نزندت! یعنی، بیمهار حرکت نکن! یعنی وقتی که به سوراخ دعا رسیدی، دیگر کوتاه نیا و دیگر فرصتها را از دست نده!
فوتبال یحیی، یعنی فوتبالی که در آن، میتوانی مهدی ترابی را، با همه کمنظیر بودن ارزشهای فنیاش، تبدیل میکنی به یک طعمه و بگذاریاش سر راه حریف، برای گول زدنهای تیم حریف، حالا تا چه رسد به بقیه!
در فوتبال مطلوب یحیی، علیپور، یا یکی مثل او و بهتر که بهتر از او پا به توپ بشود، جایش همیشه مکانی است در آفتاب!
خصلتهای شخصیتی فوتبال اقتدارگرای یحیی گلمحمدی، ظاهری بسیار ساده دارد، ولی تا دلت بخواهد پیچیده مینماید! مردی که مشتی آهنین دارد و با دستکشی از مخمل! نرم و محکم! کوبنده، ولی ظاهرفریب! خونسرد، اما آتشینمجاز! پرحوصله، اما کمحوصله!
یحیی در دفاع هم متکی است به گل زدن و جلو افتادن قبل از پیشی گرفتن حریفان! یحیی، در حملهوری هم اهدافی را تعقیب میکند که ریشه دارد در احتیاط و برتری عددی در دفاع! در ضدحملههای تیم گلمحمدی، همیشه آثاری مییابیم از شروع آرام، ولی ناگهانی!
یحیی، لابد باور چندانی ندارد به یک وریا غفوری و یا یک ریزهکار مثل قائدی! فوتبال یحیی، همواره کوشیده است یک دیاباته در نوک حمله خود داشته باشد و اگر مردان پا به توپی هم پیدایشان شد، چه خوب! یحیی دست رد به سینهاش نمیزند، ولی خیلی هم او را- بازیکن تکرو و یکهسوار خط حمله را- آزاد و گوش به فرمان خود، به میدان نمیفرستد!