خبرورزشی/ اتومبیلرانی؛ لاله صدیق، این نام برای همه آنها که به اتومبیلرانی و حتی آنها که به ورزش علاقه دارند، نامی آشناست. دختری که جنگیدن برای رسیدن به هدف را خوب آموخته و میتواند برای دختران این سرزمین، الگویی مناسب باشد. با صدیق در لایو خبرورزشی گفتوگو کردیم. این مصاحبه را از دست ندهید.
از خودتان بگویید در چه خانوادهای با چه گرایشی بزرگ شدید؟
من متولد تهران هستم. در خانوادهای با میل شدید به تحصیلات آکادمیک. تمام تلاش پدرم در این راه بود که ما تحصیلاتمان را تکمیل کنیم و هر خواستهای داشتیم، اجابت آن، با معدل خوب در کارنامه ممکن میشد. این معامله مثبت همیشه در خانواده ما بود.
در یک خانواده ۶ نفری زندگی میکنید.
دو خواهر و دو برادر هستیم.
و همه تحصیلات آکادمیک دارید؟
بله. و عموماً رشتههای مهندسی.
و شما دکترای مهندسی محصولات دارید؟
شش سال است که دکترایم را در این رشته که به مهندسی برنامهریزی و تولیدات صنایع برمیگردد، گرفتهام.
و به همین دلیل مجموعه صنعتی پدر را اداره میکنید. در حقیقت، بازار کار این رشته از قبل برای شما مهیا بود.
ترجیح من این بود که پزشکی بخوانم و جراح شوم چون خودم خیلی دوست داشتم اما تشخیص پدر این بود که من و دیگر فرزندان به رشتههای صنعتی برویم تا در همین رشته فعالیت کنیم.
ورزش مورد علاقه شما از ۱۳ سالگی اتومبیلرانی بود. یعنی هیچ ورزش دیگری را دوست نداشتید؟
به دلیل انرژی فراوان دوران کودکیام، ورزش را به صورت کلی دوست داشتم اما رانندگی چیز دیگری بود. کوچک که بودم علاقه به خودرو و رانندگی در من شکل و شدت گرفت و پدرم هم برای آموزش رانندگی به من، محوطهای بیرون از شهر را انتخاب کرد. اگرچه ریزنقش بودم و پایم هم به درستی به پدالها نمیرسید اما برای رسیدن به هدفم، این موانع زیاد جدی نبود.
علاوه بر اتومبیلرانی، خلبانی و سوارکاری را هم دوست دارید...
بله. سوارکاری ورزش اول من قبل از اتومبیلرانی بود. من با سوارکاری تمام انرژی از دست رفتهام را بازیابی میکنم. به خلبانی هم علاقه زیادی داشتم اما بعد از آموزش آن را کنار گذاشتم چون پدرم توصیه کرد ادامه ندهم چون امنیت بالایی ندارد.
موتورسواری را هم دنبال میکنید؟
به دلیل اینکه مسئول آموزش بانوان فدراسیون اتومبیلرانی و موتورسواری هستم، با ورزشکاران این رشته هم ارتباط کلامی دارم و خودم هم بارها سوار موتور شدهام ولی رشته تخصصی و حرفهای من نیست اما تخصص و گرایش من رشتههای مختلف اتومبیلرانی است.
اولین دختر ایرانی بودید که با مردان مسابقه دادید. این اعتماد به نفس از کجا آمده بود؟
اعتماد به نفس از پدر و خانوادهام به من منتقل شده بود. رابطه پدران و دختران همیشه خاص بوده و رابطه من و پدرم خاصتر. پسران همیشه برای همه فعالیتها آزاد هستند اما برای دختران محدودیتهایی وجود دارد. این محدودیت از سوی پدرم وجود نداشت و همیشه اجازه بلندپروازی به ما داد. من در نوجوانی هم وقتی دوچرخهسوار میشدم دوست داشتم با پسران مسابقه بدهم.
هنگام اولین مسابقه اتومبیلرانی با مردان چند ساله بودید؟
در اوایل دهه سوم زندگی بودم. بیست و چند سال.
و چه نتیجهای داشت آن مسابقه؟
در اولین مسابقه با شماره ۱۰۰ و یک خودروی پروتون شرکت کردم و قهرمان شدم.
این موفقیت شما جریانی را در میان بانوان ورزشکار شکل داد؟
بله. خیلی جدی. حتی خانمهایی که در رشته پرش با اسب فعالیت میکردند، حرکت خود برای مسابقه دادن با آقایان را آغاز کردند و به نتیجه هم رسیدند.
چند سال است مسابقه میدهید؟
دو دهه.
چند مسابقه را با قهرمانی پشتسر گذاشتید؟
۵۶ یا ۵۷ کاپ داخلی دارم و چند کاپ خارجی هم دارم که تعدادش دو رقمی است.
شده آقایی از شکست مقابل شما ناراحت شده باشد؟
این ناراحتی به صورت مستقیم به خودم منتقل نشده اما شنیدهام که از سوی خانواده مورد سؤال قرار گرفتهاند.
اگر بخواهید به مسابقاتی که در ایران برگزار میشود نمره بدهید چه نمرهای از ۱۰ میدهید؟
۶ از ۱۰. سالهای گذشته روابط بر ضوابط حاکم بود اما در سالهای اخیر اوضاع بهتر شده و امیدوارم انتخاب مناسب در مجمع فدراسیون به ترمیم بیشتر کمک کند.
شما مسئول آموزش خانمها در فدراسیون هستید. خانمی در میان اتومبیلرانان هست که با جرأت بگویید آینده اتومبیلرانی ایران است؟
خانمهای مستعد فراوانی هستند اما یکی از خانمها که چند سال است فعالیت او را رصد میکنم و معدل بالایی دارد، خانم زاهده اسکندرلو است که با وجود مشکلات خاص زندگی متأهلی و داشتن فرزند، توانایی بسیار بالایی دارند و مورد توجه و احترام من هستند.
در فیلم «چپ دست» که لیلا اوتادی نقش یک قهرمان اتومبیلرانی را بازی کرد، گفته شد شوماخر ایرانی که در روزنامههای آن فیلم نشان داده شد، اشاره مستقیم به لاله صدیق داشت. درست است؟ سازندگان آن فیلم، تماسی با شما داشتند؟
من اصلاً آن فیلم را ندیدم. اسم فیلم را برای اولین بار از شما میشنوم. عوامل فیلم هم تماسی با من نداشتند.
راستی چرا به شوماخر ایرانی معروف شدید؟
این عنوان را برای اولین بار خبرنگار شبکه رایاونو ایتالیا به من داد. مسابقه دادن من با آقایان به سوژه اول آن روزهای ورزش ایران تبدیل شده بود و او به ایران آمد و در گزارش به من لقب شوماخر ایرانی داد.
مطالعه و کتاب، چند درصد زندگی شما را تشکیل میدهد؟
هر روزه مطالعه دارم. شاید بعضی روزها به دلیل مشغله مطالعهام کمتر شود اما در روزهای خلوتتر حتماً دو وعده مطالعه میکنم. مطالعه برای همه آدمها اهمیت دارد. در اروپا همه مردم حتی در مترو هم مطالعه میکنند.
آخرین کتابی که خواندید؟
یک کتاب بسیار کاربردی که مورد تأیید سازمان بهداشت جهانی هم قرار گرفته؛ کتابی از دکتر راس هریس با عنوان «انجام اقدامات مهم در فشارهای زندگی» که مصور است و تکنیکهای کاربردی برای کاهش اضطراب میدهد و به درد این روزهای ما میخورد.
ورزشهایی مثل فوتبال را دوست دارید؟ اصلاً فوتبال میبینید؟
متأسفانه یا خوشبختانه خیر. فقط وقتی که بحث ایران مطرح باشد عرق دارم. ورزشکارانی که از نام ایران دفاع کنند، دنبالشان میکنم.
هنگام رانندگی، موسیقی هم گوش میکنید؟
در رانندگی شهری موسیقی آرام و کلاسیک گوش میکنم تا آرامم کند و منطق رانندگی من از بین نرود. در زمان مسابقه هم که به چیزی جز مسابقه فکر نمیکنیم. البته خودروهای مسابقه خیلی قطعات را ندارد مثلاً دینام کولر هم نیست چه رسد به ضبط و باند.
یکی از آخرین پستهای شما مربوط به استاد شجریان بود.
امیدوارم روحشان قرین آرامش باشد. درگذشت ایشان برای همه مردم ما ناراحتکننده بود اما آمدن و رفتن، جزئی از تقدیر ماست. امیدوارم هنرمندان حاضر و زنده بتوانند این جای خالی عظیم را پر کنند.
اهل سینما هم هستید؟
خیلی کم فیلم میبینم مگر آنکه سفارشی خاص صورت بگیرد.
آخرین فیلمی که دیدید؟
اگر تعطیلات باشد و فرصت داشته باشم، ترجیح میدهم کارهای طنز ببینم و عموماً کارهای آقای مدیری. اخیراً هم شروع کردهام به دیدن مجموعه «شبهای برره» چون حالم را خوب میکند و غصهها و ناراحتی این روزها را کم میکند.
پیشنهادی برای کار در سینما داشتهاید؟
جسته و گریخته بله اما تخصصی ندارم و آن را جدی نگرفتم. البته چند بار گزارش و اجرای رادیویی انجام دادم که بسیار هم مورد علاقهام بود ولی به دلیل مشکلات هنگام ورود به سازمان صدا و سیما، آن را هم قطع کردم.
تا چه سالی میتوانید پشت فرمان بنشینید؟
تا زمانی که فکرم و فیزیکم اجازه دهد. شاید تا ۵ سال و ۱۰ سال بعد روی سکو هم نروم اما میخواهم همچنان باشم و مسابقه بدهم. چون دوست دارم طعم این لذت را بچشم.
مثلاً تا چند سالگی؟
تا ۶۰ سالگی یا بیشتر. وقتی که فدراسیون رسماً مانعم شود.