خبرورزشی/ مدیریت ورزش؛ دکتر کمیل رودی در خصوص اهمیت سواد مالی برای ورزشکاران گفت: ورزشکاران حرفهای که شغلشان ورزش کردن است، معمولاً به صورت کوتاهمدت در این حرفه فعالیت میکنند؛ چون ورزش مبتنی بر تواناییهای بدنی است. بعد از آن ممکن است در شاخههای دیگری از ورزش فعالیت کنند یا به کار دیگری مشغول شوند. ویژگی ورزش حرفهای دو چیز است: درآمد نامنظم و تکیه بر تواناییهای بدنی. از آنجا که بعد از مقطع زمانی خاصی ورزشکاران نمیتوانند از توانایی بدنیشان استفاده کنند و درآمد داشته باشند، احتمالاً زودتر از مشاغل دیگر به دورهٔ بازنشستگی میرسند. پژوهشها نشان میدهد حتی اگر فرد استخدام رسمی باشد، در بازنشستگی درآمدهایش ۵۰ درصد کاهش پیدا میکند و هزینههایش چهار برابر میشود. همان طور که بعضی از ورزشکاران قراردادهای میلیاردی دارند، بعضی از ورزشکاران حرفهای و قهرمانهای ملی و جهانی هم در وضعیت دشوار مالی به سر میبرند. راهحل مسأله این است که در همان زمانی که شخص توان درآمدزایی دارد، برای دوران بازنشستگی تدبیری بیندیشد؛ اما افراد عموماً به دلیل درآمدهای نامنظم یا وضعیت بدنی، به آن دوره فکر نمیکنند. شاید این مهمترین آسیب ورزشکاران حرفهای باشد.
ورزش و مراحل شغلی
منصوریان: برای بررسی ریشهایتر و عمیقتر این موضوع، ابتدا باید نوع شخصیت ورزشکاران و جایگاه و موقعیت اجتماعی آنها پردازش شود. ورزشکاران در طبقهٔ خاص جامعه قرار میگیرند و به صورت ویژه باید آنها را دید. پس وقتی زمان صحبت راجع به معیشت و شغل و درآمد آنها، باید به صورت سیستماتیک حرکت کرد. اولین قدمهای ورود به این حوزه، به نوع آموزش ورزشکاران برمیگردد. همهٔ افراد باید از سواد مالی بهرهمند باشند؛ اما مهمترین بخش سواد مالی، انضباط مالی است؛ موضوعی که امروز در ورزش و بین ورزشکاران کمرنگ شده است. نهادینه کردن انضباط مالی در ورزشکاران به همان آموزشهای اولیه مربوط میشود. مربیان در کنار آموزش ورزش، باید پایههای انضباط مالی را هم در نظر بگیرند تا ورزشکاران به لحاظ اخلاقی هم رشد کنند و تصمیمهای عاقلانه بگیرند. به طور معمول، ورزشکاران در زمان ورود به بازار ورزش لطمه میبینند. شاید لازم باشد اهل فن و کسانی که در بخشهای مختلف ورزش تصمیمات عمده میگیرند، در این موضوع هم بحثهای فنی داشته باشند و تصمیمهای عاقلانه و قانونمند بگیرند. در این زمینه مشکلات قانونی بسیار و لجامگسیختگی و هرج و مرج کاملاً روشنی وجود دارد. به همین دلیل است که عدهای از ورزشکاران حتی محتاج نان شب هستند و عدهای کاملاً در رفاه زندگی میکنند.
در ایران طبقهبندی شغلی در این زمینه انجام نشده است. طبقهبندی به سیستم کاملاً مناسب ورزشی برمیگردد. در کشورهای پیشرفته، ورزشکاران در سالهای پایانی زندگی هم درآمد دارند و کاملاً تحت حمایت هستند که نتیجهٔ سیستم برقراری مناسب ورزش در آن کشور است. طبق تعریف باشگاه و شاکلۀ آن، ورزشکار از مقطعی که جذب باشگاه میشود، کارمند آنجاست و تحت قوانین باشگاهی در آن باشگاه رشد میکند. تمام باشگاههای رسمی دنیا چند مشاور اقتصادی دارند و ورزشکاران تحت پوشش مشاور اقتصادی باشگاه نیز قرار می گیرند. اگر ورزشکاری تصمیم به سرمایهگذاری بگیرد، به اندازهای اعتماد بین مشاور اقتصادی باشگاه و ورزشکار برقرار است که ورزشکار خود را در اختیار طرح و برنامهٔ او میگذارد؛ اما باشگاه در ایران تعریف جامع و مشخصی ندارد. وقتی چنین شاکلهای نباشد، ورزشکار هم بلاتکلیف میماند. اگر باشگاه هویت داشته باشد و قانونمند و با ثبات قدم جلو برود، طبیعتاً باید از ورزشکارش حمایت کند؛ اما هنوز چنین سیستم حرفهای در ایران شکل نگرفته است. قراردادها نیز در واقع بین تیمها و ورزشکاران است؛ اما قراردادهای رسمی و قانونی، بین باشگاهها و افراد ورزشی است. بنابراین، اولین کاری که باید انجام شود، این است که تعریف جامع و مشخصی از باشگاه شکل بگیرد و از آن حمایت شود. وقتی باشگاه شکل و قالب اصلی خود را پیدا کند، ورزشکار هم در آن مجموعه قرار میگیرد و درآمد دارد؛ اما به دلیل ضعف در سیستم باشگاهی، ورزشکار جذب تیم میشود. به همین علت است که بیشتر قراردادها در نهایت منجر به بحران شده و به محاکم قضایی و بینالمللی کشیده میشود.
باشگاه، مجموعهای رسمی و اداری است، شکل فیزیکی و قانونمندی دارد که هویت پیدا میکند و آن هویت به ورزشکار منتقل میشود. برای مثال، باشگاه منچستریونایتد یا بارسلونا یا رئال مادرید، به اندازهای پایهٔ کارشان را محکم گذاشتهاند که هیچ روزنهای برای خلاف کردن یا دور زدن باشگاه وجود ندارد؛ چون همه چیز تعریف شده است؛ اما چنین مسائلی در تیم نیست. در کشور ما معمولاً شخصی، فقط به دلیل اینکه وضع مالی خوبی دارد، تصمیم میگیرد تیم تشکیل دهد. مجوز هم میگیرد؛ اما پس از مدتی تصمیمش عوض میشود و تیم را منحل میکند و سرمایهاش را در محل دیگری به کار میبرد.
در برنامهٔ سوم توسعه، قرار بود ورزش به بخش خصوصی سپرده شود؛ اما هنوز این اتفاق نیفتاده و ورزش کشور در بلاتکلیفی به سر میبرد؛ چون بخش دولتی به شدت به ورزش آسیب میزند. کشورهای دیگر زودتر متوجه این آسیب شدند و ورزش را به بخش خصوصی سپردند. در بخش خصوصی، آیندهٔ ورزشکار و درآمد و آسیبهای او مشخص است؛ اما وقتی دولت متولی ورزش باشد، هرج و مرج پیش میآید. یکی از بزرگترین دلایلی که باشگاههای استقلال و پرسپولیس با این پشتوانهٔ چهلمیلیونی رشد نمیکنند، همین است که بخش خصوصی نتوانسته این دو باشگاه را از دولت بگیرد. وظیفه و کار باشگاه این است که ورزشکار را جذب کند و پرورش دهد تا درآمدزایی کند و بخشی از آن درآمدزایی هم به ورزشکار برسد.
انضباط مالی ورزشکاران؛ آسیبها و راهکارها
دکتر رودی: جامعهٔ ورزشی جزء طبقهٔ شخصیتهای مؤثر یا شخصیتهای خاص است و مردم به آنها نگاه میکنند. بنابراین، بخشی از مدیریت مالی آنها در جامعه هم تسری پیدا میکند و سبک زندگی آنها تقلید میشود. از طرف دیگر، باشگاهها معمولاً عنوان «فرهنگی» را نیز با خود یدک میکشند؛ یعنی قصد فرهنگسازی هم دارند. این فرهنگسازی در بعد مالی نیز مؤثر است. پس کسی که عضو باشگاهی میشود، علاوه بر اینکه مهارتهای لازم را میآموزد، باید مهارتهای فرهنگی هم یاد بگیرد. یکی از مهمترین مهارتهای زندگی که جامعه هم میخواهد از آن تقلید کند، سواد مالی است؛ یعنی تدبیر منزل و تدبیر امور مالی. این مهارت باید همراه با مسائل تربیتی دیگر باشد. در هر ورزشی، ریسکهایی مثل آسیبدیدگی وجود دارد که ممکن است ورزشکار را مجبور به کنار گذاشتن آن ورزش کند یا زمانی برسد که دیگر در اوج نباشد. بنابراین، به آموزشهایی نیاز دارد که مهمترین آن، مواجهه با درآمد نامنظم و کاهش و افزایش درآمد است. ممکن است زمانهایی پیش بیاید که ورزشکار قرارداد نداشته باشد یا در هیچ تیمی مشغول نشود. این مهارت خود آن ورزشکار است که بودجهبندی کند. به صورت مشخص، جدا از اینکه باید به دوران بازنشستگیاش فکر کند، در دورهٔ زندگی حرفهای نیز باید متوسط هزینههایی برای خود در نظر بگیرد. در واقع، با جلوگیری از خرجهای بیدلیل در دوران اوج، پساندازی برای دوران بازنشستگی یا بیکاری در نظر بگیرد.
نقش مدیریتی مدیر برنامه یا باشگاه در این بخش پررنگ میشود. اگر ورزشکاران درآمدهای کلان و سرشاری دریافت میکنند، باید با حمایت و کمک آنها تصمیمهای درست اقتصادی بگیرند. ورزشکار حرفهای فرصت آشنایی با بازار سرمایه را ندارد. مشاور اقتصادی یا مربی اقتصادی یا مدیر برنامه یا باشگاه باید این نقدینگی یا پول را به جایی هدایت کند که فکر میکند درست است. ممکن است ورزشکاری قصد تأسیس باشگاه داشته باشد. این به معنای آن نیست که چون در فوتبال مهارت دارد، از عهدۀ ادارهٔ مدرسهٔ فوتبال هم برمیآید. حوزهٔ تخصصی هم مهم است و اگر کسی میخواهد وارد حوزهٔ کسبوکار شود، باید متخصص آن حوزه به او کمک کند؛ چرا که این کسبوکارها و سرمایهگذاریها جبران حمایتهای دورهٔ بازنشستگی است. ممکن است ورزشکار حرفهای در مقطعی درآمد سرشاری داشته باشد و در همان مقطع کار حرفهایاش را رها کند. باشگاه و مشاور اقتصادی یا مدیر برنامه کمک میکند این درآمد سرشار آسایش خاطری برای دوران بازنشستگی ورزشکار رقم بزند. حمایت باشگاه و تأمین مالی آیندهٔ ورزشکار، به مدیریت اقتصادی او در طول دورهٔ حرفهایاش برمیگردد. این مدیریت باعث میشود وقتی فرد بازنشسته شد، مطابق همان درآمدی قبل زندگیاش را اداره کند.
منصوریان: بخش زیادی از این برنامهریزی مالی، به قوانین باشگاه برمیگردد. حتی ورزشکاران پردرآمد و ثروتمند هم نمیتوانند بر خلاف قوانین حرفهای فوتبال و باشگاه عمل کنند. باشگاه کاملاً آنها را رصد میکند. حتی کمکهای خیریۀ ورزشکاران هم با مدیریت باشگاه مدیر برنامه است. اینگونه نیست که به دلیل درآمدهای فراوان، اجازه داشته باشند هزینههای بیدلیل و هنگفت کنند. زمانی اجازۀ تصیمگیری مستقل مالی دارند که بازنشسته شوند. این ضوابط در کشور ما وجود ندارد. درست نیست که ورزشکار یا هر شخص دیگری در ورزش، به دلیل درآمد خوبی که دارد، اجازه داشته باشد هر تصمیمی بگیرد. برای آن اشخاص هم باید اهرمهایی در نظر گرفته شود. اگر قرار باشد این اشخاص خارج از اصول خرج کنند، بسیاری از اصول اخلاقی و فرهنگی زیر پا گذاشته میشود.
آسیب دوم این است که همهٔ ورزشکاران به قله و اوج نمیرسند. این آسیبی است که به لحاظ نوع ادارهٔ ورزش در کشور پیش میآید. طبق نمودار، ابتدا باشگاه دایر میشود. سپس اجزای مختلف و تیمها و ورزشهای مختلف، بر اساس استعدادها و سیاستگذاریهای باشگاه تعریف میشود. مرحلۀ بعد، جذب افراد و شروع به تمرین است. به این ترتیب، نهاد قانونمندی شکل میگیرد که تعدادی کارمند تحت پوشش آن هستند. در ایران عدۀ انگشتشماری از ورزشکارها با خداحافظی از دنیای قهرمانی، همچنان در اوج باقی میمانند. این اتفاق هم با سیستم نمیافتد. آنها بر اثر آشنایی با افراد موفق یا مشاوران خبره، تصمیمهای مالی درست میگیرند. در حالی که مشکلات بسیاری از ورزشکاران با پایان دورهٔ قهرمانی، آغاز میشود. حل این مشکلات و پیشگیری از آن، به عهدهٔ سیستم است. آن شخص باید بداند از حالا به بعد وضعیت بیمهاش چه میشود. ممکن است باشگاه او را تحت پوشش بگیرد و از مهارتهای او در بخشهای دیگر بهره ببرد؛ اما بیشتر ورزشکاران وقتی بازنشسته میشوند، به شغلهای دیگر رو میآورند. در حالی که ممکن است توانایی پیشرفت در حوزهٔ ورزشی خود را داشته باشند؛ اما چون دیگر درآمدی ندارند، یا دور ورزش محبوبشان را خط میکشند یا دچار گرفتاریهای دیگر میشوند. در ساختار ورزشی کشور و تعریف قانونمند ورزش، ضعفهای بسیار عمدهای وجود دارد. ورزشکاران در صورتی تأمین میشوند و تیمهای ما در ردیف تیمهای موفق دنیا قرار میگیرند که تعریفی جامع و نو انجام شود؛ کاری که بسیاری از کشورهای دنیا انجام دادهاند. فرمولها و نسخهها و تفکرات اشتباه گذشته باید کنار برود. در دنیای امروز نمیشود نگاهی غیرحرفهای به ورزش داشت. ورزش امروز صنعت بسیار فراگیر و بزرگی است. اگر ورزش حرفهای نشود و از بخش دولتی به بخش خصوصی انتقال پیدا نکند، روز به روز ضعیفتر و آسیبپذیرتر خواهد شد.
دکتر رودی: باید وضعیت موجود را پذیرفت و به این نکته واقف بود که تا رسیدن به وضعیت ایدئال، مسیری طولانی در پیش است. ورزشکارانی که درآمدهای خیلی کمی دارند، شاید نتوانند به چشم شغل حرفهای به ورزش نگاه کنند. بنابراین، باید جدا از ورزش مهارتی بیاموزند تا پس از دوران ورزشی، همچنان درآمدی داشته باشند. ورزشکارانی هم که درآمد کافی دارند، معمولاً دریافتیشان نامنظم است و خودشان باید برنامهٔ منظمی در سبک زندگی پیش بگیرند. همچنین، برای دورهٔ بازنشستگی که معمولاً زودتر از بازنشستگیهای معمول اتفاق میافتد، فکری کنند. برای مثال، با سرمایهگذاری درآمدشان را به درآمد مادامالعمر تبدیل کنند. مهمتر از همه، اگر باشگاه این موقعیت را برای ورزشکاران حرفهای فراهم نمیکند، خودشان مشاوران اقتصادی و مدیران برنامهٔ خوبی داشته باشند و نوسانهای درآمدی را به خوبی مدیریت کنند تا در بلندمدت با مشکلات مالی مواجه نشوند.