خبرورزشی/ اردشیر لارودی؛ یکم- خدایا! دستانمان به سوی خودت دراز است! به لطف و کرم بیپایانت امیدواریم! به اینکه هرچه از دوست میرسد نیکوست و به اینکه تو مهربانترین مهربانیها هستی! تو مظهر زیبایی و نیکویی و عشق هستی! تو خود عشقی! خود مهری و تمامیت نیکویی و زیبایی! و ما محتاجیم به عطوفت بیپایانت! به آنچه که تو برای ما میپسندی! به هر آنچه که مقدر میداری و سزاوارمان میدانی!
خدایا، مهاجرانی را از سلامت کامل برخوردار بفرما که او همیشه و همواره دعاگوی همه ما و غمخوار تمام ما مردم بوده است!
خدایا، مهرداد میناوند را به آغوش خانوادهاش، دوستانش، دوستدارانش، حتی رقبایش بازگردان که او یکی از مظاهر مثبتاندیشی و امید به زندگی و سرزندگی اجتماعی بود و هست و خواهد بود، با غلبه بر این بیماری منحوس! خدایا، علی انصاریان را هم در سایه پرعشق خودت پناه بده! آمین یا رب العالمین!
امیر و شجاعی
مقابله از جنس کهنه و نو
دوم- وارد میشویم به دایره بازیهای هفته دوازدهم لیگ برتر! منتظریم که اتفاقات هفتههای اول تا یازدهم تکمیل شوند! عادت کردهایم از حوادث جورواجور جا نخوریم، غافلگیر نشویم و نتیجهای را عادی بدانیم! ماندهایم پیش خود معطل که چرا گاهی نه آنطور میشود که رقم خوردنش ممکنتر بود!
مثلاً امروز بیتکلیفیم! امروز غافلگیریها جور دیگری غافلگیرمان میکند! نمیدانیم با کدامین تراکتور مواجهیم و با کدام گلگهر؟ تیم «امیر» را هم رفته رفته آسان نمیشناسیم و راحت به جا نمیآوریم! تیمی که در ۷ بازی اولش، مثل آب خوردن گل میزد- گادوین منشا، ۹ گل در ۷ بازی- هفتههاست که قفل کرده و پایی بسته دارد! چرا؟ چه سؤال سختی و چه جواب پیچیدهای! قلعهنویی که همان استدلالهای فاقد استدلال همیشگیاش را به خوردمان میدهد!
مثلاً امروز، شنبه ۴/۱۱/۹۹، گلگهر- که نقش میزبانهای مهمان را از اول لیگ بیستم بازی میکند- با تراکتور روبهرویی دارد! چه روبهرو شدنی! تراکتور همه چیز دارد و آن «اصل ماجرا» را ندارد! تراکتور چیزی را تصاحب کرده که ثابت میکند هیچ چیز دلیل هیچ چیز نیست! پول داشتن، دلیل ثروتمند بودن نیست! تجربه داشتن، ابزاری برای تجربهمند بودن نیست! تراکتور، البته میخواست بفهمد که چرا؟ ولی گلگهر، کاملاً فهمیده که چرا! ژنرال، نگاهی دارد به گذشته! بیان میکند و شرح میدهد، امروزش را با روزهای گذشته! خوشبختانه، امیر میخواهد متحول شود! او که حتی «نقد» را بر عملکردش روا نمیدید، حالا دنبال انتقاد آنهم از بهترین نوعش میرود:... انتقاد از خود!
بازی روزگار را! باید از تقابل شجاعی نوشت با قلعهنویی! چه مقابلهای؟ چه مسابقهای؟ گادوین منشا، شاید کلید این قفل بسته باشد!
متفاوتهای استقلال
سوم- چند مهاجم داریم در لیگ برتر که شبیه هم بازی میکنند و از بقیه متفاوت و جدایند!
اول باید از دیاباته نام برد! سپس باید از مهدی قایدی یاد کرد! مطهری استقلالیها هم یکی از همان مهاجمانی است که بازی با توپ را، در فضای کوچک و در عرصهای تنگ بلدند! نفر چهارم که جنس فوتبالش و پا به توپ زدنش متفاوت مینماید و «چیز دیگری و جور دیگری» را ویژه خویش نموده، امین قاسمینژاد است! روی بازی این چهار نفر، میتوان حساب باز کرد! کار از «میتوان» گذشته است و «باید»! آری؛ باید جور بهتری از مهاجمانی از این دست که قادرند به مال خود کردن توپ و سوارند بر بازی با توپ و بداههکارند و «بدیههباز»، بازی گرفت! که اینان، هر کدامشان به منزله یک ترکیب دو، سه نفره قابلیت تکنیکی و مهارتی دارند! و امروز، استقلال میتواند این نوع از توان فردی و گروهی خود را به رخ سایپا بکشد! با عملیات پیچیده ولی سپس ساده سه مهاجمش، لحظههایی خلق کند که همه را به وجد بیاورد! دوست و دشمن هم نداریم! هرکه دارد میل به نیوشیدن چشمههای نابی از فوتبال قائم به حرکت و حرکاتی متکی به توپ بازی خودآگاهانه، بسما...!
و حالا نوبت میرسد به ما که محمود فکری را دچار فریب خودمحوری نسازیم و تیمش را خراب نکنیم! مجالش دهیم بازی غریزی و خود به خودی و چندوجهیاش را آنطور که خودش میفهمد، تعقیب و تکرار کند! دوستان فکری و دوستنمایان هم بهتر است روی مخ او و تیمش نروند! باید اجازه داد استقلال، آنطور که راحت است و آنطور که دوست میدارد و درست و صحیح میپندارد بازی کند! با تکیه به غیرقابل پیشبینی بودن خط حملهاش و نیز با توجه به گمانناپذیری خود محمود فکری که قالبپذیریاش، قالببردار و قلابی نیست!
فتحاللهزاده هم گفت...
سخنان علی فتحاللهزاده نشان داد که چرا باید در مدیریت فوتبال، کار را به کاردان سپرد و مدیران درجه چهار و پنج را به کار بزرگ نگماشت!