خبرورزشی/ آرتین زهرابی؛ ما با مرگ آشناییم. این واژه در همین نزدیکیهاست. در یک قدمی. هیچ کس از چند لحظه بعد خبر ندارد. این قاعده ای است که نمیدانیم نوشته شده یا نه اما هر چه هست هر بار خبر درگذشت عزیزی را میشنویم، تصور میکنیم همه راهها بسته شده؛ غم به صورت لحظهای تمام وجودمان را تسخیر میکند و سپس چند ساعت، یا چند روز یا چند ماه بعد همه چیز به حالت عادی برمیگردد.
این خاصیت زندگی است اما درباره مهرداد میناوند هر چه فکر میکنیم میبینیم آنچه در سرنوشت او آمده بود، یک تقدیر ساده نبود. میناوند ۴۵ سال زندگی کرد؛ به ظاهر خیلی کم است اما او در تمام این سالها هر کجا بود یکپارچه انرژی بود. می خندید و شوخی میکرد، کنار رفقایش بود و با تمام مشکلات میساخت و معمولا غر نمیزد. آواز میخواند، برنامه اجرا میکرد، سر به سر دوستانش میگذاشت، تلاش میکرد در جامعه نیروی منفعل و بیاثری نباشد. اصلا همین اثرگذار بودن مهرداد میناوند بود که همهجا وجودش حس میشد. بمب انرژی بود و از دقایق حضورش در زندگی لذت میبرد.
غصههای زندگیاش را خیلیها دیده بودند اما وقتی در جامعه دیده میشد، این میناوند بود که سر شوخی را باز میکرد و حرفهایش را میزد. بزرگتر و کوچکتر میشناخت و همیشه از یارانش در تیم ملی ایران با احترام یاد میکرد. میدانید چه میخواهیم در مجموع بگوییم؛ مرگ فقط برای همسایه نیست. شتری است که در خانه همه کس میخوابد. آسیاب به نوبت؛ روزی نوبت ما هم میشود و دیگران برایمان مرثیه میخوانند. خیلی آن روز دور نیست.
زندگی سفری است که در آن با خوشیها، ناخوشیها، آرامش یا تلاطمهایی مواجه میشویم اما زندگی هرگز استپ نمیکند و روزها و شبهایش به سرعت برق و باد میروند. مهرداد میناوند هم در این برهه کوتاه از عمر ۴۵ سالهاش زندگی کرد؛ زندگی کوتاه اما پر از هیجان و داستان. ما منتظر ماجراجوییهای بیشتری از او بودیم اما میناوند خیلی از حرفهایش را زد، ویدیوهای بسیاری از او باقی مانده که شاید هیچ کدام ما نتوانیم تا آخر زندگی همه آن حرفها بزنیم. روحش شاد و یادش گرامی باد...