نظرسنجی

نتیجه بازی تراکتور - استقلال؟
۰
زمان مطالعه: ۱ دقیقه

آدم پر انرژی و شوخ. این تصویری هر چند كوچك اما كلی از علیرضا منصوریان است. او كه می‌گویند كنارش پیر نمی‌شوید، اینقدر شوخی می‌كند كه گاهی حتی با ساده‌ترین جملاتش طاقت نمی‌آورید و قهقهه می‌زنید.

منصوريان: سياسی نيستم ولی ظريف را تحسين می‌كنم

به گزارش خبر ورزشی،  البته اینها به وقت كار جای خود را به جدیت میدهد. منصوریان در كنار اینها، آدم خوش مشربی است. اگر پای حرفهایش بنشینید، میتوانید ساعتها پلك نزنید. همیشه داستانهایی شنیدنی دارد. به بهانه عید نوروز، دقایقی پای حرفهای او نشستیم و منصوریان سؤالات جدی و فان ما پاسخ داد. 
* اولین تصویری كه از عید نوروز دارید چیست؟ حتماً بچگی و لباس نو و...  
عید...  (مكثی میكند) اولین تصویری كه از عید دارم عیدی و شیرینی است. آخرهای سال همیشه دیر میگذرد تا به روز 29 اسفند برسیم. از فردای آن 29 اسفند، همه چیز عوض میشود. فكر كنم همه مردم ایران چنین حسی دارند. نمیدانم چطور توضیح بدهم. هوا خیلی مطبوع میشود. واقعاً شهر یك شكل دیگر میشود. انگار همه چیز نو میشود، در حالی كه شاید خیلی چیزها واقعاً تغییر نكرده باشد. 
* اولین خاطرهای كه از عید نوروز به ذهنتان میآید را بگویید. 
عید نوروز كه همهاش خاطره است. اولین و شیرینترین خاطرهاش، خوردن شیرینی و میوه و آجیل و بعد فوتبال بازی كردن بود، آن هم با بچههای فامیل. ما همیشه 6، 7 خانوار بودیم كه دور هم جمع میشدیم. حساب كنید چندتا بچه میشدیم. تیر دروازه را میآوردیم و فوتبال بازی میكردیم. یادم هست همیشه مادرم ناراحت میشد. ما با لباس عیدی بازی میكردیم و مادر میگفت علیرضا این كار را نكن(خنده). ببین لباس عید فقط 4، 5 روز اولش برای ما لباس عید بود و بعدش داغون میشد. از بس كه فوتبال بازی میكردیم و زمین میخوردیم. چه حس و حالی داشت آن روزها...  
* ظاهراً بچه شلوغی هم بودید...  
ناجور. من خیلی شلوغ بودم. اصلاً از بچگی نمیتوانستم یكجا بایستم. 
* بنده خدا مادرتان. 
حاجخانم هرچه به من میگفت شلوغ نكن، گوش نمیكردم. یادم هست هر وقت میخواستیم برویم خانه فامیل، به من میگفت علیرضا شلوغ نكن، بازی نكن، سر جایت بنشین و بچه خوبی باش. ولی میدانید، من اصلاً قابل كنترل نبودم تا میرسیدم شروع میكردم به بازی. معمولاً زانوی شلوارم خیلی زود پاره میشد و جلوی كفشم هم در امان نمیماند. بعد ازمدت كوتاهی شست پایم از كفش میزد بیرون!
* امیر پسرتان هم مثل خودتان است؟
نه بابا. امیر یك پارچه آقاست و از بچگی ساكت بود. (پسرش هم كنارش نشسته بود).
* این حرفها را جلوی خودش میزنید یا اینكه...  
نه، امیر من واقعاً آرام بود. از این نظر به من نرفته. ببینید دقیقاً تمام اعضای خانواده مادرش و مادر خودم آرام هستند. امیر فكر كنم به آنها رفته است. من تنها بچه شلوغ فامیل بودم ولی هرچه نگاه میكنم اقوام خانمم خیلی آرام هستند. مثل عمویش. البته به همسرم هم رفته. 
* عجیب است كه در خانواده منصوریانها محمدرضای شما پرسپولیسی درآمده است. 
(خنده) نمیدانیم. مواظب نبودیم و این اتفاقها افتاد. به پدرم میگویم آخر شما كه این همه استقلالی هستید محمدرضا چرا پرسپولیسی شد؟ میدانید ماجرا چیست؟ آن سالهای اول انقلاب جنگ شد و موشكباران بود و مدام فرار میكردیم پناهگاه. همه به دنبال حفظ جان خودشان و خانوادهشان بودند. این محمدرضا همان روزها از دست بابای ما سر خورد و پرسپولیسی شد!
* بهترین عیدی كه تا به حال گرفتهاید، چه بوده؟
اول از همه یك چیز بگویم من هنوز عیدی میگیرم! (خنده).
* شما كه باید عیدی بدهید. خوبیت ندارد!
(خنده) اتفاقاً میگیرم به زور هم میگیرم. نه از همه، فقط از خاله بزرگم. هر وقت عید خانهشان میروم پول میگیرم. ببین من به عمهام عیدی میدهم ولی از خالهام میگیرم. باید به من عیدی بدهد. 
* چرا؟
از بچگی گرفتهام. عادت كردهام (خنده).
* رقمش چقدر است؟ 
رقم هرچه باشد فرقی نمیكند. نیم متر آن طرفتر از ما همیشه امیر میایستد كه هر چه بگیرم، از دستم میگیرد. حالا اگر لطف خاله كشید و زیاد داد كه امیر عیدی زیاد میگیرد اگر نه عیدیاش كم میشود. 
* همه باید در بین فامیل از علیرضا منصوریان توقع عیدی داشته باشند. 
بله، خب ببینید من هنوز عیدی میدهم. دختر داییهایم همسن و سال خودم هستند ولی به همه آنها عیدی میدهم. اگر ندهم، با گردنكلفتی هم كه شده میگیرند. (خنده) شوخی كردم. همیشه به زور به آنها عیدی میدهم. 
* آرزوی سال تحویل علیرضا منصوریان غیر از سلامتی، چیست؟
این آرزوی سلامتی برای خانوادهام و اقوام و دوستان و مردم به كنار، من همیشه آرزوهای ورزشی هم میكنم. اینكه خدا لطف كند و در هر تیمی هستم بتوانم موفق باشم. 
* آرزوی سال تحویل امسال علیرضا منصوریان چه خواهد بود؟
اینكه بتوانم با استقلال قهرمان لیگ قهرمانان آسیا شوم. دوست دارم ستاره سوم را برای استقلال بگیرم. این بزرگترین آرزویی است كه موقع سال تحویل خواهم داشت. 
* خیلی سخت است. آرزوی آسانتری ندارید؟
(خنده) من عاشق كارهای سخت هستم. اصلاً ولم كنید فقط دنبال كارهای سخت میروم. همیشه در رختكن به بازیكنانم میگویم. میگویم بچهها كار سخت كنید. دوست دارم تمام سال بازیهای بزرگ داشته باشیم. همهاش بازیهای سخت و حساس. نمیدانم چرا، دوست دارم. عاشق آزمونهای سخت هستم. البته از آزمونهای مدرسه كه خیلی خوشم نمیآمد! (خنده).
* سال 95 خیلی روزهای سختی داشتید. اگر بخواهید درباره آن روزهای سخت حرف بزنید، چه میگویید؟
خب من خیلی با خودم فكر میكردم. شبهایی بود كه استرس داشتم و حتی خوابیدن برایم سخت شده بود. مثلاً قبل از بازی السد واقعاً استرس داشتم و یك شبهایی كابوس میدیدم. ولی در سختترین روزها از یك چیز خیالم راحت بود. اینكه هوادار از من و تیمم حمایت میكند. آنها به من و كادرم اعتماد كردند و رفتیم در مسیر درست قرار گرفتیم. من به مبارزه علاقه دارم و هیچوقت دست از تلاش و امید برنمیدارم. این چیزها جزو مهمترین چیزهای زندگی من هستند. 
* میدانیم كه برای گرفتن حقتان شده جنگ میكنید. 
بله، اگر كسی قرار باشد حقم را بخورد میجنگم و حقم را میگیرم. كم پیش آمده كسی بتواند حقم را بخورد. از همان بچگی سر این چیزها دعوا میكردم. از صف نانواییاش بگیر تا صف مدرسه و... 
* عید امسال فكر میكنید كجا باشید؟
اگر خدا عمری بدهد فكر كنم كنار خانوادهام باشم. 
* البته عیدهای زیادی هم دور از خانه بودید. دوران بازیگری، سالهای حضور درتیم ملی، مربیگری و...  
بله، خیلی وقتها عید را در كنار خانواده نبودم. چند سالی كه خارج بازی میكردم و اصلاً ایران نبودم. البته در همان سالها من و امیر و مادرش كنار هم بودیم و از خانوادههایمان دور بودیم. خیلی وقتها عیدها را در اردوی تیم ملی میگذراندیم ولی انشاءا... امسال كنار خانواده هستیم. 
* همسرتان امسال شاكی نشد؟ هر وقت زنگ میزدیم یا كمپ بودید یا جلسه فنی. خیلی وقتها ساعت 12 شب به خانه میرسیدید. 
من امسال كه به استقلال آمدم به خانمم گفتم اینجا دیگر نفت نیست. استقلال شباهتی به آن باشگاه ندارد. در استقلال باید جواب 30 میلیون هوادار را بدهیم. اینجا وقتی وارد شدیم، دیگر زمانمان مال خودمان نیست. خدا را شكر خانم من خودش ورزشی است و شرایط را به خوبی درك میكند. 
* واقعا؟ چه ورزشهایی میكنند؟
همسرم سالهاست والیبال بازی میكند و دو و میدانی كار هم بوده. خودش ماشاءا... یك پا ورزشكار است و من را همیشه درك میكند. 
* در روزهای سخت استقلال، همكلاسیهای امیر چیزی به او نمیگفتند؟
نه، مراعات میكردند ولی انصافاً خانواده من در آن مدت خیلی حرص خوردند. پدرم كه از همه ناراحتتر بود. او عاشق استقلال است. وقتی استقلال میبازد، جرأت نمیكنم به خانهشان بروم و سر بزنم. 
* بدترین اتفاقی كه در سال 95 رخ داد چه بود؟ 
از نظر فوتبالی منظورتان است؟ 
* هم غیر فوتبالی و هم فوتبالی. 
از نظر فوتبالی كه مرگ منصورخان پورحیدری تلخترین اتفاق سال برای من بود. او برای استقلالیها مثل پدر بود و هنوز مرگش را باور نمیكنیم. البته در سال 94 هم چهرههایی مثل همایونخان بهزادی، رضاخان احدی و...  را هم از دست دادیم. متأسفانه مرگ آنها بسیار تلخ بود. در این سالها چهرههای بزرگی را از دست دادیم. امیدوارم در سال 96 هوای این عزیزان را بیشتر داشته باشیم. اینقدر زود فراموششان نكنیم. تلخترین اتفاق غیرفوتبالی هم بیشك حادثه بزرگ پلاسكو و مرگ آتشنشانهای فداكار بود. برای آنكه دیگران را نجات بدهند جانشان را از دست دادند و خدا رحمتشان كند. خیلی حادثه تلخی بود و هنوز فراموش نكردهایم. البته اتفاق تلخ غیرورزشی كم نداشتیم. سیل در سیستان و بلوچستان و چندین و چند استان دیگر. وضعیت ناراحتكننده مردم اهواز و همینطور سقوط بهمن كه باعث مرگ تعدادی از هموطنان ما شد واقعاً تلخ بود. از ته دل دعا میكنم در سال جدید دیگر از این اتفاقها نیفتد. 
* اتفاق شیرین چه بود؟ 
نتایج تیم ملی در مقدماتی جام جهانی، حضورم در استقلال و موفقیتی كه با تیم در نیمفصل دوم داشتیم از جمله اتفاقات شیرین بود. برد در شهرآورد و همینطور السد به من خیلی چسبید. 
* سؤال سیاسی هم بپرسیم. نظرتان درباره ترامپ چیست؟
من به مسائل سیاسی علاقهای ندارم و نمیخواهم وارد این بحثها شوم ولی همیشه آقای ظریف را تحسین میكنم. انشاءا... كه این تحریمها از بین برود و مشكلات اقتصادی هم كمتر شود. مردم ما واقعاً زحمتكش هستند. دعا میكنم كه در سال 96 هیچ پدری شرمنده بچهاش نباشد. انشاءا... كه مشكلات حل شود و فقر از بین كه نه ولی حداقل كمتر شود.

وب‌گردی و دیدنی‌های ورزش

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرسنجی

نتیجه بازی تراکتور - استقلال؟

پربازدید امروز

آخرین خبرها

منهای ورزش

بازرگانی