1-فوتبالي كه ديگر ستارهسازي ندارد! فوتبالي كه ديگر تيمهاي خوشاستيل ندارد! فوتبالي كه سالهاست در پرورش كعبي، مبعلي، منتظري و سهراب بختياريزاده فرومانده!
فوتبالي كه ديگر محمد دستجردي و حبيب شريفي و غلام و امير شيدايي و باغورداني نميپرورد! فوتبالي كه نوري خداياري، مهراب شاهرخي و ناظم گنجاپور كشف نميكند يا محمد صادقي را يا مجيد حلوايي را.
اين فوتبال از مردمش دور ميشود! فوتبال اهواز با قهر هوادارانش، با رويگرداني تماشاگرانش، با خلوت و بيصدايي ورزشگاههايش مواجه ميشود! فوتبال اهواز، از درون پوك ميشود! فوتبال اهواز از درون تهي و خالي ميشود!
مردم «هلهله»كشان به ورزشگاه هجوم نميبرند! مردم حق دارند چراكه ديگر تيم استقلال اهواز را نميبينند! مردم ديگر تيم جنوب اهواز، پاس اهواز و نيروي اهواز را نميبينند! مردم شاهين اهواز را رقيب سرسختي براي استقلال اهواز ميدانستند! حالا نه از «تاك» نشاني هست و نه از «تاكنشان»!
امير نعمتپور و كلوپ شناي اهواز كجايند و كوشند؟ عبدالجليل خزاميپور و شاهين اهواز و فرزاد آهكپور، چرا بديل ندارند؟ لفته سهبرادران، ايرج طهماسبي و حسن اهوازي به كدام كار ناكاري مشغولند؟ مردم به اين دليلها با فوتبال قهرند! مردم اهواز به اين علتها به ورزشگاهها پشت كردهاند! برآيند دستاندركاران فوتبال همين است! كوچك و ناچيز! حقير كردن فوتبال! فقير كردن فوتبال پرمايه اهواز و خوزستان!
2- اهواز با اين فوتبال فروپاشيده و قدر نديده و مقام از دست دادهاش، توقع جالبي هم دارد:
... سهمي بزرگتر در اداره فوتبال كشور! موقعيتي بالادستيتر در مديريت فوتبال ايران!
آقايان براي اهواز چه كردهاند كه تكرارش را براي فوتبال ديگر شهرها لازم ميدانند و يا وعدهاش را ميدهند؟!
آقايان چه گلي به سر بچههاي مادرزاد پا به توپ خوزستان زدهاند كه تكرارش را براي بچههاي ساير نقاط لازم ميدانند؟!
مديريت فوتبال اهواز و همه خطه مردپرور خوزستان تمام شد و انجام شد، فقط بايد اين شيوه شكستآفرين را تعميم داد! فقط بايد الگوي فكري و الگوي عملي اينان را همهگير كرد! به جاي چاره كاري انديشيدن، بايد به زيادخواهي و زيادهخواهي روي آورد!
بايد برآيند اداري فوتبال اهواز را تعميم داد! بايد فرصتسوزي و سرمايهسوزي كرد! به بهانه مقايسه تعداد تيمهاي اصفهاني و خوزستاني، دبيركلي نهاد كليدي فدراسيون را طلب كردن و خواستن! فوتبال برزيل ايران را به حال خودش رها كردن!