به گزارش خبرورزشی، حرف از فریبا سلیمانی مربی بنام والیبال است؛ او که حالا چند ماهی است با دوری از والیبال، دوباره سرمربی تیم ملی والیبال نشسته زنان شده است. مربیای که همیشه حس مادری اش جلوتر از خودش است. برایش فرقی هم نمیکند بازیکن دختر باشد یا پسر. سلیمانی همیشه حرفهایش را رک و پوستکنده میزند. بدون رودربایستی. او این روزها با آخرین تمرینات شاگردانش را برای قهرمانی جهان هلند آماده میکند. حرفهای خواندنی او و دخترش عاطفه محمدی را بخوانید.
* این روزها تب جام جهانی فوتبال بالا رفته، شما هم نگاه میکنید؟
فوتبال ورزش محبوب دنیاست. طبیعی است برای من هم موفقیت ورزشکارانمان مهم است. برایم مهم است تیم ملی کشورم نتیجه بگیرد، اما روی تیم بانوان تعصب بیشتری دارم. جام جهانی به خاطر حضور بهترین تیمهای فوتبال دنیا خیلی جذاب است، من هم فرصت داشته باشم حتماً بازیها را میبینم. برد ایران مقابل مراکش خیلی شیرین بود. به نظرم آن گل را خدا به ما هدیه کرد. تیم ملی در بازی با اسپانیا بینظیر بود با اینکه باختیم، اما گل اسپانیا شانسی بود. فکر میکردم بازی بارسلونا و رئال را میبینم. تیم ملی خیلی قشنگ بازی کرد. امیدوارم با یک بازی تهاجمی و با گل سردار آزمون، پرتغال را ببرد.
* همزمان با جام جهانی، لیگ ملتهای والیبال هم هست. کدام را ترجیح میدهید؟
من برای تماشای بازی اولی ایران با مراکش، از سفر به تهران برگشتم، اما خب برایم والیبال چیز دیگری است. هرچند امسال در لیگ ملتها تیم ملی شروع خوبی نداشت. با اینکه تیم سال به سال آبدیدهتر میشود، اما انگار شروع بد برای تیم عادت شده است. اتفاقی که اصلاً قابل قبول نیست. بیشتر حالت توجیه پیدا کرده، در حالی که ما از آنها حمایت میکنیم و توقع داریم روند رو به رشدشان را در مسابقات ببینیم. عادت به باخت بد است. برای من هر باخت تیم ملی درد دارد.
* وضعیت بانوان را با شروع ریاست آقای ضیایی چطور ارزیابی میکنید؟
همیشه یکسری مشکلات بوده. استقلال بانوان هم خوب است و هم بد. البته استقلالی که تفکیک جنسیتی نباشد. خوب است بانوان در تصمیمگیری مستقل باشند، اما ما حالا نمیتوانیم کاملاً مستقل باشیم چراکه تجربه مردان را لازم داریم. فعلاً باید از آنها کمک بگیریم. ورزش زنان در دوره انجمنها، استقلال را تجربه کرده که خیلی موفق نبود. در بعضی مسائل حاشیه به وجود میآید که خودمان مقصریم، اما به نظرم کمپ مستقل تیمهای ملی بانوان لازم بود. امیدوارم با راهاندازی کمیته مربیان مثل داوران، مربیان زن هم عضو آن شوند. هرچند حالا زود است برای مقایسه دوران ریاست ضیایی با داورزنی، اما امیدوارم خاطرات خوش آن دوران دوباره تکرار شود.
* شما حالا سرمربی تیم ملی والیبال نشسته هستید و قرار است برای اولین بار رقابتهای جهانی را تجربه کنید. درست است؟
من ترکیب تیمم را با تلفیق جوانها و باتجربهها بستهام. شاید بازیکنی دارم که تجربه بازی بینالمللی ندارد، اما اعتماد بین ما خیلی کمک میکند. تیمم کار سختی در جهانی هلند دارد، اما به انگیزه و حمایت باتجربهها از جوانها خوشبینم تا نتایج خوبی رقم بخورد. البته تیمم گروه سختی دارد؛ با چین قهرمان پارالمپیک، ایتالیا و اسلوونی بازی دارد، اما فدراسیون در اولین حضور جهانی توقع سهمیه پارالمپیک از ما ندارد و قرار است بازی تدارکاتی تیمم برای آمادگی بیشتر قبل از پاراآسیایی باشد. هرچند من دوست دارم بهترین نتیجه را بگیریم.
* برای مسابقات پاراآسیایی امیدوارید مدال بگیرید؟
سومی صددرصد است، اما باید دوم شویم.
* چرا؟ به خاطر سهمیه پارالمپیک؟
دقیقاً. همه امیدم به مهرماه است تا در این بازیها سهمیه بگیریم.
* واقعاً میتوانید فکر کنید یک روز کنار والیبال نباشید؟
امروز با سیما صدیقی صحبت میکردم، او به من میگفت: باید این کار را تمرین کنی.
* میتوانید با دنیای بدون والیبال کنار بیایید؟
یک بار با کناره گیری از سرپرستی تیم ملی، دوره سرمربیگری مایدا ۶ ماه به یک شرکت رفتم، آشنا هم بود، اما افسردگی گرفتم و دوباره برگشتم.
* در خانه شما همیشه بحث والیبال است یا نه؟
هم آره و هم نه. ما جدا از والیبال درباره مسائل دیگر هم صحبت میکنیم.
* ظاهراً خانوادگی استقلالی هستید، درست است؟
بله فقط همسرم طرفدار تیم ملی است. بقیه طرفدار استقلالیم.
* چطور پسر شما والیبالیست نشد؟
پسرم یک دوره کوتاهی آمد. کارت مربیگری درجه سه را هم گرفت، اما ادامه نداد. تفریحی دوست داشت. بیشتر علاقه اش به بدنسازی بود. یک مدت کوتاه هم تکواندو کار کرد، اما طوری نبود که یک کار را تا آخر ادامه دهد. الان مجریگری هم نمیکند. دستیار کارگردان است.
* چطور سمت هنر رفت؟
یک کارگردان او را دید از چهره اش خوشش آمد، اما من زیاد دوست ندارم، چون درآمدش مقطعی است.
* آینده که دارد. نه؟
بستگی به مافیای سینما دارد. او هم آدم مافیایی نیست و دوست دارد شخصیت کاری اش را حفظ کند. کارگردانها هم همین هستند. یک شب کارگردانش را دعوت کردم با برادر و خانواده اش، میشدند ۱۵ نفر، شام دادم که ببینم چطور آدمی است. خودم اجرا را خیلی دوست دارم. صدایش هم قشنگ است. نقطه مقابل هم هستیم، اما او بازیگری را دوست دارد. البته ۲-۳ تا برنامه که خودم مشاور بودم در شبکه ورزش گفتم که بیاید، اما گفت: دوباره برگردم عقب؟
* دوست داشتید دختر و پسرتان والیبالیست شوند؟
آن موقعها خیلی دوست داشتم، چون کنارم بودند. دخترم با تیم هما بازی میکرد، وقتی تیم وارد حاشیه شد، او هم کمکم از والیبال کنار کشید.
* الان دلت نمیخواهد برگردی؟
عاطفه: خیلی زیاد، اما فعلاً تفریحی بازی میکنم. خیلی تیمها هم به مامان پیشنهاد میدادند، اما سنم طوری است که حالا باید در بزرگسالان بازی کنم.
* مربیگری شما هم تأثیر داشت؟
خودش معتقد است به خاطر اینکه من مربی اش بودم او همیشه ذخیره باشد. حرف و حدیث زیاد است. همیشه هم همینطور بود.
عاطفه: خانم نامدار، ژیلا محمدی و صدیقی مربیام بودند و کاپیتان بودم، اما در تیم مامان همیشه ذخیره بودم.
* والیبال نشسته و ایستاده با هم تفاوت دارند. چالشهایش هم متفاوت است؟
از نظر روحی باید با معلولان کار کرده باشید که من چیزی حدود ۱۵ سال کار کردم. از تیم تهران شروع شد و رسید به ملی. در قوانین کمی تفاوت دارند. تاکتیکها هم متفاوت است و باید از نظر روحی قوی باشید تا با آنها کار کنید.
* کدام سختتر است؟
هرکدام مشکلات خاص خودش را دارد. من واژه معلول را قبول ندارم، خیلی آنها را توانمند میبینم. حتی بعضی اوقات به توانایی آنها غبطه میخورم که چرا ما از همه نعمتهایی که خدا به ما داده استفاده نمیکنیم. چون مردم ما به تنبلی معروف هستند و خیلی بد است. امیدوارم سهمیه ۲۰۲۰ پارالمپیک را بگیریم که هم بچهها شاد شوند و هم فدراسیون بیشتر حمایت کند.
* گفتید ۸ سال ورزش را به خاطر بچهها کنار گذاشتید؟
در کل از زمانی که بار اول باردار شدم تا دخترم از آب و گل دربیاید. همیشه فکر میکردم ابراز علاقهای که در کودکی به بچهها میشود تا آخر عمر میماند. خودم وابستگی خانوادگی را دوست دارم و همانطور که به والیبال علاقه دارم به خانوادهام هم دارم.
* در آن مدت دلتنگ والیبال نمیشدید؟
دقیقاً زمانی بود که داشتم افسرده میشدم. حدود سال ۷۱- ۷۰ بود. آن موقع کمکمربی بودم. بازی هم میکردم. بعد از آن بیشتر درگیر مربیگری شدم.
* همسرتان مخالف ورزش نبودند؟
از قبل میدانست من والیبال بازی میکنم، اما دوست نداشت استرس داشته باشم. آن موقع این دغدغهها نبود، اما مسئولیت مربیان خیلی زیاد است، باید هم باشد، چون تجربه میشود. پارسال هم همین را گفتیم. اگر اینجوری باشد با این همه حاشیه کار آکادمی میکنیم و یا اینکه بنشینیم و ببینیم چه کاری از دستمان برمی آید برای والیبال انجام دهیم. اگر نه آموزش هم فکر کنم خدمت بدی نباشد، چون من این کار را دوست دارم.
* اولین باری که با مامان به سالن رفتی یادت میآید؟
عاطفه: باشگاه حجاب از ۳ سالگی رفتم.
سلیمانی: آن موقع هم حجاب واقعاً سالن خوبی بود. به سالن حجاب عرق خاصی داشتیم. هر سالنی که دست خصوصی افتاد بدتر شد. شنیدم که میخواهند دوباره سالنها را به دست هیئتها بدهند. خود من در شمال غرب جام رمضان راه میانداختم که ۳۰ تیم با ورودی کم و جایزه خوب میآمدند. چند برابر ورودی جایزه دادیم. برای همین آن نسل موفقتر بود. الان آکادمیها اکثراً بیزینس شده است، اما نه همه جا، مثل آکادمی فوتبال. نسل تیم ملی الان و قبل طلایی و تکرار نشدنیاند. امیدوارم سالنها برگردند.
* الان بند چ نیست؟
فقط برای تیمهای کارگری این قضیه است. یک گلهای هم داشتم. بانوان ما برای آنالیز خیلی هزینه کردند برای آموزش و این داستانها. برنامههای گرانی هم خریدند، اما فقط در جوانان از این سیستم استفاده میکنند. هرکس سرمربی میشود اختیاردار است. بانوان هزینه کردند و خیلیها خصوصی یاد گرفتند. در لیگ که تیمهای کمی استفاده میکنند. اگر در سطح ملی هم از آنها استفاده نشود فایده ندارد. خود ما در امید از آن استفاده کردیم و نتیجه خوبی گرفتیم. حیف است. یا راهی را شروع نکنند یا ادامه دهند. همکاری باعث پیشرفت میشود. مربیان مرد هم باید کمک کنند. مربی خارجی خوب گران است.
* تو الان چهکار میکنی؟
عاطفه: الان در یک شرکت خصوصی کار میکنم.
* کارمند بودن خوب است؟
عاطفه: بله. در زمان من در والیبال پول نبود و خیلی گیر میدادند. حاشیه هم زیاد بود. من هم تصمیم گرفتم از ورزش دور شوم. اگر مثل الان بود شاید ادامه میدادم. الان هم عاشق والیبالم. تفریحی بازی میکنم، اما الان حاشیهها بیشتر شده. احترام به داور و مربی از بین رفته. ما از مربیانمان حساب میبردیم. بچههای خوب و بااخلاق زیادی داریم، اما یکسری چیزها بد است. سر پول همه چیز را ول میکنند و میروند. خب الان شرایط فرق کرده است. همه جا پول حرف اول را میزند. میشود احترام و پول را با هم داشت، اما بعضیها خرج خانواده را میدهند. باید جای ما باشید تا ببینید. مادر من به جای پول به خاطر عشقش به شاگردهایش مانده.
* به خاطر مشاغل مادر حضورشان کمرنگتر شده در خانه، درست است؟ اذیتکننده نیست؟
عاطفه: چرا سخت است، اما اینقدر باعث افتخار است و بیشتر از همه میبینم وقتی در خانه است غمگین است، اما در محیط کار شاد است. همیشه برایم سؤال بود چگونه میتواند این همه جا برود و خسته نشود.
سلیمانی: آقای خمسه گفت: چطوری همه جا میروی؟ اصلاً استراحت داری؟ گفتم اینقدر بگویید تا خانهنشین شوم.
* الان چه جوری همه کارها را با هم پیش میبرید؟
من خوابم کم است. برای انجام کارها باید از خوابم بزنم. وقتی من در خانه هستم همه کارها را خودم میکنم و نباشم بچهها.
* در این دغدغههایی که دارید به سر و سامان دادن بچهها فکر میکنید؟
خیلی زیاد. آرزوی هر مادری خوشبختی و سر و سامان گرفتن بچههایش است، اما نه به هر قیمتی. ما مسلمانیم و یکی از ارکانمان ازدواج است تا کامل شویم، اما خوشبختی فقط در ازدواج نیست. افراد میتوانند در کارشان خوشبخت باشند، اما مخالف این هستم نسلمان منقرض شود! نسل سلیمانی باید ادامهدار باشد. مخصوصاً دخترم قول داده اسم مادرم را روی دخترش بگذارد. طبیعی است من دوست دارم؛ درست است خوشایند نیست از نظر سنی. البته من همیشه میگویم ۱۸ سالهام. نباید خموده و ساکن باشیم. کلاً آدمی هستم که در مراسم همیشه کمک میکنم. چرا؟ چون اول فامیل است. اگر آنجا درست کارم را انجام دهم میتوانم موفق باشم. هرچند کمی فشار میآورد.
* حالا پشیمان نیستید در والیبال ماندید و استرسها را تحمل کردید؟
فقط دوری اذیتکننده است وگرنه همیشه کنار خانواده بودم. امسال اولین عیدی بود که پدرم کنارم نبود ولی همیشه پایبند رسوم هستم. همیشه اردوهایمان از چهارم به بعد بوده. هیچ مسافرتی از روز اول نداشتم.
عاطفه: دوست داریم بیشتر پیش ما باشد. چون حرص و جوشی که میخورد را میبینم. برنامه سفر را میچینیم، اما یکدفعه کنسل میشود. مثلاً این ماه همزمان با تولد من به هلند میرود.
* در فامیل محبوب هستید؟
عاطفه: مامان همه است.
سلیمانی: خودم هم دوست داشتم که اینطور باشم.
عاطفه: به همه میگوید پسرهای من و دخترهای من.
سلیمانی: برای من فرقی نمیکند. وقتی میگویم خانواده والیبال همین است.
عاطفه:، اما آنها این عشقی که مامان به آنها دارد را ندارند. مامان واقعاً به آنها حس خوبی دارد. وقتی مسابقات را میبیند و یکی آسیب میبیند ناراحت میشود.
سلیمانی: مثلاً معنوینژاد همیشه در هر موردی اولین پیام را به من میدهد. خانواده والیبال یعنی همین دیگر. برایم این برخوردها باارزش است. مثلاً آن روز ماشین گیرم نیامد و یکی از نوجوانان مرا رساند. من آدمی هستم که اگر از کسی ناراحت شوم رک به او میگویم. حتی کسی من را ببیند و سلام نکند صدایش میکنم و میگویم سلام. برای اینکه او یاد بگیرد، چون اگر رد شوم ناراحت میشوم و... کینه نباید بماند. قشنگتر است ما بزرگترها حرفهایمان را بزنیم. بانوان ما زمانی موفق میشوند که همه یکدل و همفکر باشیم. والیبال تیمی است و باید همه کارهایش تیمی جلو برود؛ از پیشکسوت و جوان یا... از ایدههای همه باید کمک گرفت. اینقدر از هم دور نباشیم که همه یادشان برود که خانم نامدار مربیشان بود.
* تا چه زمانی قرار است در والیبال باشید؟
زمانی بازنشسته میشوم که بروم بازی ببینم. تا زمانی که سرپا هستم ادامه میدهم. شده ۶ ماه کنار بکشم، اما دوباره برگشتهام.
* شده همسرتان بگوید کمی به زندگیمان برسیم؟
سعی کردم با همه غیبتهایم همه جا را داشته باشم. حتی وقتی همسرم نبوده، من بچهها را سفر بردم. همسرم دوست دارد من همیشه در ورزش باشم. فقط به خاطر تنش و استرس ناراحت میشود.
* علاوه بر مادر بودن با فرزندانتان دوست هستید؟
بله، چون فکر کردم من میتوانم بهترین دوستشان باشم. زمانه تغییر کرده. راضیام به این دوستی. محرم اسرارشان من هستم. دلتنگشان میشوم، اما بروز نمیدهم، اما تایم بازی و تمرین کاری به گوشی ندارم. در حالی که خیلی در دنیای مجازی فعالم. خیلی آموزش والیبال در اینستا دارم. فکر کنید از روستاها هم خیلیها پیام میدهند. من ممنونم از رسانههایی که در محدودیت حمایت میکردند تا والیبال دیده شود. هر خبری را ببینم منتشر میکنم و این قضیه را عیب نمیدانم. شاید خیلی انتقاد میشود، اما من باز هم ادامه میدهم. همین باعث میشود که بچهها را بهتر بشناسم.
* این روزها تب جام جهانی فوتبال بالا رفته، شما هم نگاه میکنید؟
فوتبال ورزش محبوب دنیاست. طبیعی است برای من هم موفقیت ورزشکارانمان مهم است. برایم مهم است تیم ملی کشورم نتیجه بگیرد، اما روی تیم بانوان تعصب بیشتری دارم. جام جهانی به خاطر حضور بهترین تیمهای فوتبال دنیا خیلی جذاب است، من هم فرصت داشته باشم حتماً بازیها را میبینم. برد ایران مقابل مراکش خیلی شیرین بود. به نظرم آن گل را خدا به ما هدیه کرد. تیم ملی در بازی با اسپانیا بینظیر بود با اینکه باختیم، اما گل اسپانیا شانسی بود. فکر میکردم بازی بارسلونا و رئال را میبینم. تیم ملی خیلی قشنگ بازی کرد. امیدوارم با یک بازی تهاجمی و با گل سردار آزمون، پرتغال را ببرد.
* همزمان با جام جهانی، لیگ ملتهای والیبال هم هست. کدام را ترجیح میدهید؟
من برای تماشای بازی اولی ایران با مراکش، از سفر به تهران برگشتم، اما خب برایم والیبال چیز دیگری است. هرچند امسال در لیگ ملتها تیم ملی شروع خوبی نداشت. با اینکه تیم سال به سال آبدیدهتر میشود، اما انگار شروع بد برای تیم عادت شده است. اتفاقی که اصلاً قابل قبول نیست. بیشتر حالت توجیه پیدا کرده، در حالی که ما از آنها حمایت میکنیم و توقع داریم روند رو به رشدشان را در مسابقات ببینیم. عادت به باخت بد است. برای من هر باخت تیم ملی درد دارد.
* وضعیت بانوان را با شروع ریاست آقای ضیایی چطور ارزیابی میکنید؟
همیشه یکسری مشکلات بوده. استقلال بانوان هم خوب است و هم بد. البته استقلالی که تفکیک جنسیتی نباشد. خوب است بانوان در تصمیمگیری مستقل باشند، اما ما حالا نمیتوانیم کاملاً مستقل باشیم چراکه تجربه مردان را لازم داریم. فعلاً باید از آنها کمک بگیریم. ورزش زنان در دوره انجمنها، استقلال را تجربه کرده که خیلی موفق نبود. در بعضی مسائل حاشیه به وجود میآید که خودمان مقصریم، اما به نظرم کمپ مستقل تیمهای ملی بانوان لازم بود. امیدوارم با راهاندازی کمیته مربیان مثل داوران، مربیان زن هم عضو آن شوند. هرچند حالا زود است برای مقایسه دوران ریاست ضیایی با داورزنی، اما امیدوارم خاطرات خوش آن دوران دوباره تکرار شود.
* شما حالا سرمربی تیم ملی والیبال نشسته هستید و قرار است برای اولین بار رقابتهای جهانی را تجربه کنید. درست است؟
من ترکیب تیمم را با تلفیق جوانها و باتجربهها بستهام. شاید بازیکنی دارم که تجربه بازی بینالمللی ندارد، اما اعتماد بین ما خیلی کمک میکند. تیمم کار سختی در جهانی هلند دارد، اما به انگیزه و حمایت باتجربهها از جوانها خوشبینم تا نتایج خوبی رقم بخورد. البته تیمم گروه سختی دارد؛ با چین قهرمان پارالمپیک، ایتالیا و اسلوونی بازی دارد، اما فدراسیون در اولین حضور جهانی توقع سهمیه پارالمپیک از ما ندارد و قرار است بازی تدارکاتی تیمم برای آمادگی بیشتر قبل از پاراآسیایی باشد. هرچند من دوست دارم بهترین نتیجه را بگیریم.
* برای مسابقات پاراآسیایی امیدوارید مدال بگیرید؟
سومی صددرصد است، اما باید دوم شویم.
* چرا؟ به خاطر سهمیه پارالمپیک؟
دقیقاً. همه امیدم به مهرماه است تا در این بازیها سهمیه بگیریم.
* واقعاً میتوانید فکر کنید یک روز کنار والیبال نباشید؟
امروز با سیما صدیقی صحبت میکردم، او به من میگفت: باید این کار را تمرین کنی.
* میتوانید با دنیای بدون والیبال کنار بیایید؟
یک بار با کناره گیری از سرپرستی تیم ملی، دوره سرمربیگری مایدا ۶ ماه به یک شرکت رفتم، آشنا هم بود، اما افسردگی گرفتم و دوباره برگشتم.
* در خانه شما همیشه بحث والیبال است یا نه؟
هم آره و هم نه. ما جدا از والیبال درباره مسائل دیگر هم صحبت میکنیم.
* ظاهراً خانوادگی استقلالی هستید، درست است؟
بله فقط همسرم طرفدار تیم ملی است. بقیه طرفدار استقلالیم.
* چطور پسر شما والیبالیست نشد؟
پسرم یک دوره کوتاهی آمد. کارت مربیگری درجه سه را هم گرفت، اما ادامه نداد. تفریحی دوست داشت. بیشتر علاقه اش به بدنسازی بود. یک مدت کوتاه هم تکواندو کار کرد، اما طوری نبود که یک کار را تا آخر ادامه دهد. الان مجریگری هم نمیکند. دستیار کارگردان است.
* چطور سمت هنر رفت؟
یک کارگردان او را دید از چهره اش خوشش آمد، اما من زیاد دوست ندارم، چون درآمدش مقطعی است.
* آینده که دارد. نه؟
بستگی به مافیای سینما دارد. او هم آدم مافیایی نیست و دوست دارد شخصیت کاری اش را حفظ کند. کارگردانها هم همین هستند. یک شب کارگردانش را دعوت کردم با برادر و خانواده اش، میشدند ۱۵ نفر، شام دادم که ببینم چطور آدمی است. خودم اجرا را خیلی دوست دارم. صدایش هم قشنگ است. نقطه مقابل هم هستیم، اما او بازیگری را دوست دارد. البته ۲-۳ تا برنامه که خودم مشاور بودم در شبکه ورزش گفتم که بیاید، اما گفت: دوباره برگردم عقب؟
* دوست داشتید دختر و پسرتان والیبالیست شوند؟
آن موقعها خیلی دوست داشتم، چون کنارم بودند. دخترم با تیم هما بازی میکرد، وقتی تیم وارد حاشیه شد، او هم کمکم از والیبال کنار کشید.
* الان دلت نمیخواهد برگردی؟
عاطفه: خیلی زیاد، اما فعلاً تفریحی بازی میکنم. خیلی تیمها هم به مامان پیشنهاد میدادند، اما سنم طوری است که حالا باید در بزرگسالان بازی کنم.
* مربیگری شما هم تأثیر داشت؟
خودش معتقد است به خاطر اینکه من مربی اش بودم او همیشه ذخیره باشد. حرف و حدیث زیاد است. همیشه هم همینطور بود.
عاطفه: خانم نامدار، ژیلا محمدی و صدیقی مربیام بودند و کاپیتان بودم، اما در تیم مامان همیشه ذخیره بودم.
* والیبال نشسته و ایستاده با هم تفاوت دارند. چالشهایش هم متفاوت است؟
از نظر روحی باید با معلولان کار کرده باشید که من چیزی حدود ۱۵ سال کار کردم. از تیم تهران شروع شد و رسید به ملی. در قوانین کمی تفاوت دارند. تاکتیکها هم متفاوت است و باید از نظر روحی قوی باشید تا با آنها کار کنید.
* کدام سختتر است؟
هرکدام مشکلات خاص خودش را دارد. من واژه معلول را قبول ندارم، خیلی آنها را توانمند میبینم. حتی بعضی اوقات به توانایی آنها غبطه میخورم که چرا ما از همه نعمتهایی که خدا به ما داده استفاده نمیکنیم. چون مردم ما به تنبلی معروف هستند و خیلی بد است. امیدوارم سهمیه ۲۰۲۰ پارالمپیک را بگیریم که هم بچهها شاد شوند و هم فدراسیون بیشتر حمایت کند.
* گفتید ۸ سال ورزش را به خاطر بچهها کنار گذاشتید؟
در کل از زمانی که بار اول باردار شدم تا دخترم از آب و گل دربیاید. همیشه فکر میکردم ابراز علاقهای که در کودکی به بچهها میشود تا آخر عمر میماند. خودم وابستگی خانوادگی را دوست دارم و همانطور که به والیبال علاقه دارم به خانوادهام هم دارم.
* در آن مدت دلتنگ والیبال نمیشدید؟
دقیقاً زمانی بود که داشتم افسرده میشدم. حدود سال ۷۱- ۷۰ بود. آن موقع کمکمربی بودم. بازی هم میکردم. بعد از آن بیشتر درگیر مربیگری شدم.
* همسرتان مخالف ورزش نبودند؟
از قبل میدانست من والیبال بازی میکنم، اما دوست نداشت استرس داشته باشم. آن موقع این دغدغهها نبود، اما مسئولیت مربیان خیلی زیاد است، باید هم باشد، چون تجربه میشود. پارسال هم همین را گفتیم. اگر اینجوری باشد با این همه حاشیه کار آکادمی میکنیم و یا اینکه بنشینیم و ببینیم چه کاری از دستمان برمی آید برای والیبال انجام دهیم. اگر نه آموزش هم فکر کنم خدمت بدی نباشد، چون من این کار را دوست دارم.
* اولین باری که با مامان به سالن رفتی یادت میآید؟
عاطفه: باشگاه حجاب از ۳ سالگی رفتم.
سلیمانی: آن موقع هم حجاب واقعاً سالن خوبی بود. به سالن حجاب عرق خاصی داشتیم. هر سالنی که دست خصوصی افتاد بدتر شد. شنیدم که میخواهند دوباره سالنها را به دست هیئتها بدهند. خود من در شمال غرب جام رمضان راه میانداختم که ۳۰ تیم با ورودی کم و جایزه خوب میآمدند. چند برابر ورودی جایزه دادیم. برای همین آن نسل موفقتر بود. الان آکادمیها اکثراً بیزینس شده است، اما نه همه جا، مثل آکادمی فوتبال. نسل تیم ملی الان و قبل طلایی و تکرار نشدنیاند. امیدوارم سالنها برگردند.
* الان بند چ نیست؟
فقط برای تیمهای کارگری این قضیه است. یک گلهای هم داشتم. بانوان ما برای آنالیز خیلی هزینه کردند برای آموزش و این داستانها. برنامههای گرانی هم خریدند، اما فقط در جوانان از این سیستم استفاده میکنند. هرکس سرمربی میشود اختیاردار است. بانوان هزینه کردند و خیلیها خصوصی یاد گرفتند. در لیگ که تیمهای کمی استفاده میکنند. اگر در سطح ملی هم از آنها استفاده نشود فایده ندارد. خود ما در امید از آن استفاده کردیم و نتیجه خوبی گرفتیم. حیف است. یا راهی را شروع نکنند یا ادامه دهند. همکاری باعث پیشرفت میشود. مربیان مرد هم باید کمک کنند. مربی خارجی خوب گران است.
* تو الان چهکار میکنی؟
عاطفه: الان در یک شرکت خصوصی کار میکنم.
* کارمند بودن خوب است؟
عاطفه: بله. در زمان من در والیبال پول نبود و خیلی گیر میدادند. حاشیه هم زیاد بود. من هم تصمیم گرفتم از ورزش دور شوم. اگر مثل الان بود شاید ادامه میدادم. الان هم عاشق والیبالم. تفریحی بازی میکنم، اما الان حاشیهها بیشتر شده. احترام به داور و مربی از بین رفته. ما از مربیانمان حساب میبردیم. بچههای خوب و بااخلاق زیادی داریم، اما یکسری چیزها بد است. سر پول همه چیز را ول میکنند و میروند. خب الان شرایط فرق کرده است. همه جا پول حرف اول را میزند. میشود احترام و پول را با هم داشت، اما بعضیها خرج خانواده را میدهند. باید جای ما باشید تا ببینید. مادر من به جای پول به خاطر عشقش به شاگردهایش مانده.
* به خاطر مشاغل مادر حضورشان کمرنگتر شده در خانه، درست است؟ اذیتکننده نیست؟
عاطفه: چرا سخت است، اما اینقدر باعث افتخار است و بیشتر از همه میبینم وقتی در خانه است غمگین است، اما در محیط کار شاد است. همیشه برایم سؤال بود چگونه میتواند این همه جا برود و خسته نشود.
سلیمانی: آقای خمسه گفت: چطوری همه جا میروی؟ اصلاً استراحت داری؟ گفتم اینقدر بگویید تا خانهنشین شوم.
* الان چه جوری همه کارها را با هم پیش میبرید؟
من خوابم کم است. برای انجام کارها باید از خوابم بزنم. وقتی من در خانه هستم همه کارها را خودم میکنم و نباشم بچهها.
* در این دغدغههایی که دارید به سر و سامان دادن بچهها فکر میکنید؟
خیلی زیاد. آرزوی هر مادری خوشبختی و سر و سامان گرفتن بچههایش است، اما نه به هر قیمتی. ما مسلمانیم و یکی از ارکانمان ازدواج است تا کامل شویم، اما خوشبختی فقط در ازدواج نیست. افراد میتوانند در کارشان خوشبخت باشند، اما مخالف این هستم نسلمان منقرض شود! نسل سلیمانی باید ادامهدار باشد. مخصوصاً دخترم قول داده اسم مادرم را روی دخترش بگذارد. طبیعی است من دوست دارم؛ درست است خوشایند نیست از نظر سنی. البته من همیشه میگویم ۱۸ سالهام. نباید خموده و ساکن باشیم. کلاً آدمی هستم که در مراسم همیشه کمک میکنم. چرا؟ چون اول فامیل است. اگر آنجا درست کارم را انجام دهم میتوانم موفق باشم. هرچند کمی فشار میآورد.
* حالا پشیمان نیستید در والیبال ماندید و استرسها را تحمل کردید؟
فقط دوری اذیتکننده است وگرنه همیشه کنار خانواده بودم. امسال اولین عیدی بود که پدرم کنارم نبود ولی همیشه پایبند رسوم هستم. همیشه اردوهایمان از چهارم به بعد بوده. هیچ مسافرتی از روز اول نداشتم.
عاطفه: دوست داریم بیشتر پیش ما باشد. چون حرص و جوشی که میخورد را میبینم. برنامه سفر را میچینیم، اما یکدفعه کنسل میشود. مثلاً این ماه همزمان با تولد من به هلند میرود.
* در فامیل محبوب هستید؟
عاطفه: مامان همه است.
سلیمانی: خودم هم دوست داشتم که اینطور باشم.
عاطفه: به همه میگوید پسرهای من و دخترهای من.
سلیمانی: برای من فرقی نمیکند. وقتی میگویم خانواده والیبال همین است.
عاطفه:، اما آنها این عشقی که مامان به آنها دارد را ندارند. مامان واقعاً به آنها حس خوبی دارد. وقتی مسابقات را میبیند و یکی آسیب میبیند ناراحت میشود.
سلیمانی: مثلاً معنوینژاد همیشه در هر موردی اولین پیام را به من میدهد. خانواده والیبال یعنی همین دیگر. برایم این برخوردها باارزش است. مثلاً آن روز ماشین گیرم نیامد و یکی از نوجوانان مرا رساند. من آدمی هستم که اگر از کسی ناراحت شوم رک به او میگویم. حتی کسی من را ببیند و سلام نکند صدایش میکنم و میگویم سلام. برای اینکه او یاد بگیرد، چون اگر رد شوم ناراحت میشوم و... کینه نباید بماند. قشنگتر است ما بزرگترها حرفهایمان را بزنیم. بانوان ما زمانی موفق میشوند که همه یکدل و همفکر باشیم. والیبال تیمی است و باید همه کارهایش تیمی جلو برود؛ از پیشکسوت و جوان یا... از ایدههای همه باید کمک گرفت. اینقدر از هم دور نباشیم که همه یادشان برود که خانم نامدار مربیشان بود.
* تا چه زمانی قرار است در والیبال باشید؟
زمانی بازنشسته میشوم که بروم بازی ببینم. تا زمانی که سرپا هستم ادامه میدهم. شده ۶ ماه کنار بکشم، اما دوباره برگشتهام.
* شده همسرتان بگوید کمی به زندگیمان برسیم؟
سعی کردم با همه غیبتهایم همه جا را داشته باشم. حتی وقتی همسرم نبوده، من بچهها را سفر بردم. همسرم دوست دارد من همیشه در ورزش باشم. فقط به خاطر تنش و استرس ناراحت میشود.
* علاوه بر مادر بودن با فرزندانتان دوست هستید؟
بله، چون فکر کردم من میتوانم بهترین دوستشان باشم. زمانه تغییر کرده. راضیام به این دوستی. محرم اسرارشان من هستم. دلتنگشان میشوم، اما بروز نمیدهم، اما تایم بازی و تمرین کاری به گوشی ندارم. در حالی که خیلی در دنیای مجازی فعالم. خیلی آموزش والیبال در اینستا دارم. فکر کنید از روستاها هم خیلیها پیام میدهند. من ممنونم از رسانههایی که در محدودیت حمایت میکردند تا والیبال دیده شود. هر خبری را ببینم منتشر میکنم و این قضیه را عیب نمیدانم. شاید خیلی انتقاد میشود، اما من باز هم ادامه میدهم. همین باعث میشود که بچهها را بهتر بشناسم.