به گزارش خبرورزشی، شاید یک تلنگر کافی بود تا قهرمان حرفهای پرورش اندام ایران سفره دلش را باز کند و بگوید هر آنچه را که مدتها روی سینهاش سنگینی میکرد و جایی برای بازگویی آنها نداشت. هادی چوپان آنقدر دلش پر بود که ترکش انتقاداتش همه را در بر گرفت وتر و خشک را با هم به نوعی سوزاند. آنقدر ناراحت بود که این را میشد از نوع نگارش او به خوبی متوجه شد! هادی که در حاشیه نمایشگاه ماسلشو در دبی حضور داشت، شنبهشب گرد و خاکی به پا کرد و خیلیها را از دم تیغ گذراند، هر چند در برخی از ادعاهایش نیز به نوعی بیانصافی دیده میشد. گفتوگوی صریح و بیواسطه با هادی 155 دقیقه به طول انجامید.
* هادیجان چه خبر دبی؟ امیدواریم اتفاقات خوبی برایت رقم خورده باشد.
مرسی کاکو و شکر خدا همه چیز خوب است.
* دیدن هنی رامبد تا چه اندازه برای شما هیجانانگیز بود؟
شما وقتی ستاره رؤیاهایتان را میبینید، چه احساسی پیدا میکنید و چه حالی دارید؟ هیجان من هم همان هیجان بود.
* در این چند روز چه اتفاقاتی برای شما افتاد؟
اتفاقها همه مثبت بود و از جمله پرواز در محبوبیت و حضور در جمع هواداران خوب و مهربان.
* برنامه شما برای آینده چیست؟
برنامهای جز حضور در رقابتهای مسترالمپیا در ذهن ندارم.
* با مشکل ویزا چه خواهید کرد؟
به امید خدا و التماس بر یکتای پاک. پرونده من در این خصوص در دستور کار قرار دارد و من فقط باید صبر کنم. امیدوارم طلسم این کار بشکند!
*سطح مسابقات ماسلشو دبی را چطور دیدید؟
من تماشاگر رقابتها نبودم، اما در تصاویر تلویزیونی سطح کیفی قهرمانان و ترافیک عضلات را بسیار خوب و بهتر از ادوار گذشته دیدم.
* سطح ورزشکاران ایرانی در آن مسابقات چگونه بود؟
ورزشکاران ایرانی کلکسیونی از استعدادها هستند، اما افسوس که بازیچه سوءاستفادههایی شدهاند که در آینده متوجه خواهند شد. افسوس و صد افسوس که از آنها استفاده نمیشود بلکه سوءاستفاده میشود. ورزشکاران ما لگدکوب بیمسئولیتی و بیسرپناهی شدهاند. حیف که این گنجینههای الماس محل امنی ندارند و به دست هر سارقی، سرقت میشوند.
* چه کاری باید برای آنها انجام داد؟
عدالت و دلسوزی.
* چه کسی باید این عدالت و دلسوزی را انجام دهد؟
آن کسی که خودش را پدر میداند، اما از پدر بودن، هیچ نمیداند!
* شما موافق فرزندسالاری هستید؟
من نسبت به سن خودم، برادرم و هنوز در حد پدر نرسیدهام. اما اگر روزی به حد پدر برسم، مطمئن باشید همه فرزندان وطنم را فرزندان خودم مینامم.
* آخرین نظر هنی رامبد راجع به شما چه بود؟
او میگفت: تو ابر سیاهی هستی که هر جا بباری، سیل خواهد آمد!
* چه زمانی باید منتظر آمدن سیل از آن ابر سیاه باشیم؟
در آیندهای نهچندان دور!
* این آینده نهچندان دور چه زمانی خواهد بود؟
۶ ماه دیگر میبارد انشاءا...، اما توصیهای هم برای شما دارم. کسانی را در آن برگ کاغذ بزرگ کنید که واقعاً بزرگ باشند و از دل و از عقل و از وفاداری، کوچکدلان و کوچکعقلان را به خاطر جایگاهی که دارند، بزرگ نکنید. واقعیتها را بگویید تا یک عمر از بیعدالتی جوانی به پیری نرسد. عمر نوجوانی ما گذشت و جوان شدیم و حالا هم پا به سن گذاشته و تلف شدهام. حداقل بنویسید تا دیگران اسیر دام چهرهگران نشوند.
* منظور شما از آن برگ کاغذ، روزنامه است؟
بله!
* آدمهای بزرگ از نظر شما چه کسانی هستند؟
کسانی که در حقیقت بزرگ هستند، نه در مجلات و روزنامهها! آنهایی که قول دادند و به آن وفا و عمل کردند و هرگز هم به خاطر جایگاه و منفعت خود گرفتار دروغگویی نشدند.
* قبول دارید که اگر امروز هادی چوپان و هادی چوپانها را در ایران و سراسر جهان میشناسند، اثر همان برگهای کاغذی است؟
من هرگز چنین چیزی را قبول ندارم.
* گویا نظر خوبی درباره رسانهها ندارید، اینطور نیست؟
در ایران روزنامهنگاران به دنبال داغ کردن مصاحبههای خودشان به دنبال طرف مقابل میگردند، اما در خارج شرایط فرق میکند و آنها به دنبال بازگو کردن حقیقتها هستند. در خارج صفحه روزنامهها همه از عکسهای قهرمانان خودی پر شده است، اما در ایران بعد از این همه قهرمان، هنوز از عکسهای ورزشکاران خارجی استفاده میشود. ضمناً این را هم بگویم که هادی چوپان را به خاطر خودش و به خاطر افتخاراتی که برای کشورش به دست آورده، میشناسند و نه...
* فکر میکنید هادی چوپان از شیراز چگونه و با چه ابزاری به جامعه ورزش معرفی شد؟
واقعیت این است که تمامی روزنامهها و تمامی صفحات مجازی و خواندنی به خاطر اسم ما ورزشکاران شناخته میشوند و اگر ما نباشیم، چراغ همه روزنامههای ورزشی هم خاموش خواهد شد. اصلاً مردم ما را نمیشناسند. منظورم این است که ورزشکاران بدنسازی را نمیشناسند و این گناه بر گردن فدراسیونی است که برای معرفی این ورزش در شبکههای تلویزیونی هیچ قدمی برنداشته است.
* گویا دل شما خیلی پر است. اینطور نیست؟
نه تنها دل من، بلکه دل تمامی ورزشکاران ایرانی پر است! چرا ما باید بدبخت باشیم و دیگران از تلاش ما در آرامش و ثروت باشند؟
* روزنامهها و قهرمانان لازم و ملزوم همدیگر هستند. قبول دارید نگاه شما به رسانهها زیاد منصفانه نیست؟
شاید شما از این حرف من ناراحت شدهاید، من شرمنده هستم، اما واقعیت این است که شما فقط افتخارات ورزشکاران را منتشر میکنید و نه مشکلات و بدبختی آنها را! اینکه قهرمانی قهرمان جهان شد را که همه مینویسند، اما اینکه همین قهرمان جهان ۵۰ میلیون تومان بدهکار است را چه کسی باید بازگو کند؟ متأسفانه امروز همه مینویسند فلانی بهترین بدن ایران است، اما نمینویسند بهترین بدن ایران با مشکلات بسیاری دست و پنجه نرم میکند. مینویسند فلانی خوشاستیلترین ورزشکار آسیا شد، اما نمینویسند که همین ورزشکار خوشاستیل کارگری میکند و... اصلاً شما به این سؤال من جواب بدهید؛ چرا هرکس رئیس هیئت و یا رئیس فدراسیون و یا یک سمت در این دو مسئولیت میگیرد، یکساله پولدار میشود، اما ورزشکاران ملیپوش ما پس از ۱۰ سال تلاش هیچ عایدی خاصی ندارند؟ دلیل این تفاوتها چیست؟
* هادیجان چه خبر دبی؟ امیدواریم اتفاقات خوبی برایت رقم خورده باشد.
مرسی کاکو و شکر خدا همه چیز خوب است.
* دیدن هنی رامبد تا چه اندازه برای شما هیجانانگیز بود؟
شما وقتی ستاره رؤیاهایتان را میبینید، چه احساسی پیدا میکنید و چه حالی دارید؟ هیجان من هم همان هیجان بود.
* در این چند روز چه اتفاقاتی برای شما افتاد؟
اتفاقها همه مثبت بود و از جمله پرواز در محبوبیت و حضور در جمع هواداران خوب و مهربان.
* برنامه شما برای آینده چیست؟
برنامهای جز حضور در رقابتهای مسترالمپیا در ذهن ندارم.
* با مشکل ویزا چه خواهید کرد؟
به امید خدا و التماس بر یکتای پاک. پرونده من در این خصوص در دستور کار قرار دارد و من فقط باید صبر کنم. امیدوارم طلسم این کار بشکند!
*سطح مسابقات ماسلشو دبی را چطور دیدید؟
من تماشاگر رقابتها نبودم، اما در تصاویر تلویزیونی سطح کیفی قهرمانان و ترافیک عضلات را بسیار خوب و بهتر از ادوار گذشته دیدم.
* سطح ورزشکاران ایرانی در آن مسابقات چگونه بود؟
ورزشکاران ایرانی کلکسیونی از استعدادها هستند، اما افسوس که بازیچه سوءاستفادههایی شدهاند که در آینده متوجه خواهند شد. افسوس و صد افسوس که از آنها استفاده نمیشود بلکه سوءاستفاده میشود. ورزشکاران ما لگدکوب بیمسئولیتی و بیسرپناهی شدهاند. حیف که این گنجینههای الماس محل امنی ندارند و به دست هر سارقی، سرقت میشوند.
* چه کاری باید برای آنها انجام داد؟
عدالت و دلسوزی.
* چه کسی باید این عدالت و دلسوزی را انجام دهد؟
آن کسی که خودش را پدر میداند، اما از پدر بودن، هیچ نمیداند!
* شما موافق فرزندسالاری هستید؟
من نسبت به سن خودم، برادرم و هنوز در حد پدر نرسیدهام. اما اگر روزی به حد پدر برسم، مطمئن باشید همه فرزندان وطنم را فرزندان خودم مینامم.
* آخرین نظر هنی رامبد راجع به شما چه بود؟
او میگفت: تو ابر سیاهی هستی که هر جا بباری، سیل خواهد آمد!
* چه زمانی باید منتظر آمدن سیل از آن ابر سیاه باشیم؟
در آیندهای نهچندان دور!
* این آینده نهچندان دور چه زمانی خواهد بود؟
۶ ماه دیگر میبارد انشاءا...، اما توصیهای هم برای شما دارم. کسانی را در آن برگ کاغذ بزرگ کنید که واقعاً بزرگ باشند و از دل و از عقل و از وفاداری، کوچکدلان و کوچکعقلان را به خاطر جایگاهی که دارند، بزرگ نکنید. واقعیتها را بگویید تا یک عمر از بیعدالتی جوانی به پیری نرسد. عمر نوجوانی ما گذشت و جوان شدیم و حالا هم پا به سن گذاشته و تلف شدهام. حداقل بنویسید تا دیگران اسیر دام چهرهگران نشوند.
* منظور شما از آن برگ کاغذ، روزنامه است؟
بله!
* آدمهای بزرگ از نظر شما چه کسانی هستند؟
کسانی که در حقیقت بزرگ هستند، نه در مجلات و روزنامهها! آنهایی که قول دادند و به آن وفا و عمل کردند و هرگز هم به خاطر جایگاه و منفعت خود گرفتار دروغگویی نشدند.
* قبول دارید که اگر امروز هادی چوپان و هادی چوپانها را در ایران و سراسر جهان میشناسند، اثر همان برگهای کاغذی است؟
من هرگز چنین چیزی را قبول ندارم.
* گویا نظر خوبی درباره رسانهها ندارید، اینطور نیست؟
در ایران روزنامهنگاران به دنبال داغ کردن مصاحبههای خودشان به دنبال طرف مقابل میگردند، اما در خارج شرایط فرق میکند و آنها به دنبال بازگو کردن حقیقتها هستند. در خارج صفحه روزنامهها همه از عکسهای قهرمانان خودی پر شده است، اما در ایران بعد از این همه قهرمان، هنوز از عکسهای ورزشکاران خارجی استفاده میشود. ضمناً این را هم بگویم که هادی چوپان را به خاطر خودش و به خاطر افتخاراتی که برای کشورش به دست آورده، میشناسند و نه...
* فکر میکنید هادی چوپان از شیراز چگونه و با چه ابزاری به جامعه ورزش معرفی شد؟
واقعیت این است که تمامی روزنامهها و تمامی صفحات مجازی و خواندنی به خاطر اسم ما ورزشکاران شناخته میشوند و اگر ما نباشیم، چراغ همه روزنامههای ورزشی هم خاموش خواهد شد. اصلاً مردم ما را نمیشناسند. منظورم این است که ورزشکاران بدنسازی را نمیشناسند و این گناه بر گردن فدراسیونی است که برای معرفی این ورزش در شبکههای تلویزیونی هیچ قدمی برنداشته است.
* گویا دل شما خیلی پر است. اینطور نیست؟
نه تنها دل من، بلکه دل تمامی ورزشکاران ایرانی پر است! چرا ما باید بدبخت باشیم و دیگران از تلاش ما در آرامش و ثروت باشند؟
* روزنامهها و قهرمانان لازم و ملزوم همدیگر هستند. قبول دارید نگاه شما به رسانهها زیاد منصفانه نیست؟
شاید شما از این حرف من ناراحت شدهاید، من شرمنده هستم، اما واقعیت این است که شما فقط افتخارات ورزشکاران را منتشر میکنید و نه مشکلات و بدبختی آنها را! اینکه قهرمانی قهرمان جهان شد را که همه مینویسند، اما اینکه همین قهرمان جهان ۵۰ میلیون تومان بدهکار است را چه کسی باید بازگو کند؟ متأسفانه امروز همه مینویسند فلانی بهترین بدن ایران است، اما نمینویسند بهترین بدن ایران با مشکلات بسیاری دست و پنجه نرم میکند. مینویسند فلانی خوشاستیلترین ورزشکار آسیا شد، اما نمینویسند که همین ورزشکار خوشاستیل کارگری میکند و... اصلاً شما به این سؤال من جواب بدهید؛ چرا هرکس رئیس هیئت و یا رئیس فدراسیون و یا یک سمت در این دو مسئولیت میگیرد، یکساله پولدار میشود، اما ورزشکاران ملیپوش ما پس از ۱۰ سال تلاش هیچ عایدی خاصی ندارند؟ دلیل این تفاوتها چیست؟
* همه قهرمانان ما حق انتخاب دارند، اما اینکه چرا آنها از واقعیتها حرف نمیزنند، مقصر کیست؟
هیچ مردی اشک نداری در جمع نمیریزد بلکه در اطاق تاریک گریه میکند.
* پس گناه رسانهها در این میان چیست؟
رسانهها افراد کوچک را بزرگ و بزرگان را کوچک میکنند. آنها آینده را با گذشته تعویض میکنند، در حالی که رسانهها باید کسانی را بزرگ کنند که حقشان است.
* اگر نمونهای دارید، بگویید. اصولاً آدمهای بزرگ را نمیشود کوچک کرد و آدمهای کوچک هم قابلیت بزرگ شدن ندارند. آیا نظر شما چیز دیگری است؟
۱- وقتی رسانهها میدانند که تمامی افتخار یک ورزش بر دوش ورزشکاران آن است، پس چرا نام فدراسیون را به میان میآورند؟ ۲- وقتی رسانهها میدانند که فدراسیونها هیچ کاری برای ورزشکاران خود نمیکنند، پس چرا آنها را بیهوده بزرگ میکنند؟ ۳- چرا وقتی رسانهها میبینند که کمیته فنی لابی میکند، آنها چیزی نمینویسند؟ ۴- چرا وقتی در مربیگری تیم ملی لابی میشود، آنها سکوت میکنند؟ ۵- چرا رسانهها درباره حق و حقوق ورزشکاران نمینویسند که به آنها پرداخت نمیشود؟ ۶- چرا فدراسیون به ورزشکاران قول میدهد، اما عمل نمیکند، آنها چیزی نمیگویند؟ ۷- چرا درباره فدراسیون که امروز خانه سالمندان شده است، رسانهها چیزی نمینویسند؟ و...
* شما بفرمایید تا ما بنویسیم.
البته میدانم که شما هم این چیزها را نمینویسید. بنویسید دلیل اینکه تلویزیون به ورزش ما روی خوش نشان نمیدهد، چیست؟ امروزه دیگر همه میدانیم که تعداد بینندگان و شنوندگان از تعداد خوانندگان بیشتر است، شما قبول دارید؟
* بهتر نیست شما درباره رسانه ملی از سیمای مرکز استان فارس سؤال کنید؟
پس از دو دهه قهرمانی، چهار سال پیش، دوستان در مرکز فارس با هزار منت، یک ربع به ما وقت دادند، اما این را باید به شما بگویم که کاکو، من ورزشکار ایران هستم و نه فارس. ضمن اینکه این را هم باید بگویم که دیگر زمان قدیم نیست که قهرمانان روزنامه بگیرند و بخوانند، امروز دیگر همه یک گوشی دستشان است و خبرها را به ثانیه مرور میکنند.
* شما منکر رسانههای مکتوب هستید؟
این برداشت شماست، اما حقیقت این نیست. بزرگترین مجله دنیا مجله فلکس است که دیگر کسی آن را خریداری نمیکند. امروز دیگر تصویر واقعی بیانگر همه چیز است و نه عکس و نوشته!
* شما نه تنها قهرمان بلکه عزیز ایران هستید، اما انتظار شما باید از سیمای مرکز فارس بسیار بیشتر از اینها باشد. دلیل بیتوجهی آنها چیست؟
دلیل آن این است که مسئولان آنها از جنس ورزش نیستند.
* به تعبیر شما، مجله فلکسی که هیچ خریداری ندارد، پس چرا هنوز منتشر میشود؟
قرار نیست شرکتی که فروش آن کم شده است، پلمب شود.
* رسانهها چشم و گوش بیدار جامعه هستند. آیا نظر شما چیز دیگری است؟
به نظر من در ایران اینطور نیست. اگر رسانهها بیدار بودند، مشکلات قهرمانان ما را متوجه میشدند. اصلاً دل من به جهنم، کاکو کاری کنید که دلهای بعد از من دیگر نشکند. بیایید جوانگرایی کرده و جوانان را جایگزین پیران نمایید. حق را حق بگویید و...
* چه کسی دل شما را شکسته است؟
کسی از این افراد عددی نیستند که دل من را بشکنند، اما بیمهری و گم کردن نام قهرمانان است که دل مرا به درد میآورد و دلیلش هم مسئولانی هستند که همه جا آنها را میشناسیم. همانهایی که با دروغهای خود حقی را از ما ضایع کردهاند که در تاریخ ورزش بیتکرار است.
* از وقتی که گذاشتید، سپاسگزاریم. چنانچه حرف دیگری باقی مانده است، بفرمایید.
حرف من، حرف مرحوم بیتا... بود که رفت و هیچ مسئولی هم برای او کاری نکرد. همچنین باید در انتها برای شما و همه همکاران پرتلاش شما و همه ورزشکاران ایران آرزوی سلامتی داشته باشم.
هیچ مردی اشک نداری در جمع نمیریزد بلکه در اطاق تاریک گریه میکند.
* پس گناه رسانهها در این میان چیست؟
رسانهها افراد کوچک را بزرگ و بزرگان را کوچک میکنند. آنها آینده را با گذشته تعویض میکنند، در حالی که رسانهها باید کسانی را بزرگ کنند که حقشان است.
* اگر نمونهای دارید، بگویید. اصولاً آدمهای بزرگ را نمیشود کوچک کرد و آدمهای کوچک هم قابلیت بزرگ شدن ندارند. آیا نظر شما چیز دیگری است؟
۱- وقتی رسانهها میدانند که تمامی افتخار یک ورزش بر دوش ورزشکاران آن است، پس چرا نام فدراسیون را به میان میآورند؟ ۲- وقتی رسانهها میدانند که فدراسیونها هیچ کاری برای ورزشکاران خود نمیکنند، پس چرا آنها را بیهوده بزرگ میکنند؟ ۳- چرا وقتی رسانهها میبینند که کمیته فنی لابی میکند، آنها چیزی نمینویسند؟ ۴- چرا وقتی در مربیگری تیم ملی لابی میشود، آنها سکوت میکنند؟ ۵- چرا رسانهها درباره حق و حقوق ورزشکاران نمینویسند که به آنها پرداخت نمیشود؟ ۶- چرا فدراسیون به ورزشکاران قول میدهد، اما عمل نمیکند، آنها چیزی نمیگویند؟ ۷- چرا درباره فدراسیون که امروز خانه سالمندان شده است، رسانهها چیزی نمینویسند؟ و...
* شما بفرمایید تا ما بنویسیم.
البته میدانم که شما هم این چیزها را نمینویسید. بنویسید دلیل اینکه تلویزیون به ورزش ما روی خوش نشان نمیدهد، چیست؟ امروزه دیگر همه میدانیم که تعداد بینندگان و شنوندگان از تعداد خوانندگان بیشتر است، شما قبول دارید؟
* بهتر نیست شما درباره رسانه ملی از سیمای مرکز استان فارس سؤال کنید؟
پس از دو دهه قهرمانی، چهار سال پیش، دوستان در مرکز فارس با هزار منت، یک ربع به ما وقت دادند، اما این را باید به شما بگویم که کاکو، من ورزشکار ایران هستم و نه فارس. ضمن اینکه این را هم باید بگویم که دیگر زمان قدیم نیست که قهرمانان روزنامه بگیرند و بخوانند، امروز دیگر همه یک گوشی دستشان است و خبرها را به ثانیه مرور میکنند.
* شما منکر رسانههای مکتوب هستید؟
این برداشت شماست، اما حقیقت این نیست. بزرگترین مجله دنیا مجله فلکس است که دیگر کسی آن را خریداری نمیکند. امروز دیگر تصویر واقعی بیانگر همه چیز است و نه عکس و نوشته!
* شما نه تنها قهرمان بلکه عزیز ایران هستید، اما انتظار شما باید از سیمای مرکز فارس بسیار بیشتر از اینها باشد. دلیل بیتوجهی آنها چیست؟
دلیل آن این است که مسئولان آنها از جنس ورزش نیستند.
* به تعبیر شما، مجله فلکسی که هیچ خریداری ندارد، پس چرا هنوز منتشر میشود؟
قرار نیست شرکتی که فروش آن کم شده است، پلمب شود.
* رسانهها چشم و گوش بیدار جامعه هستند. آیا نظر شما چیز دیگری است؟
به نظر من در ایران اینطور نیست. اگر رسانهها بیدار بودند، مشکلات قهرمانان ما را متوجه میشدند. اصلاً دل من به جهنم، کاکو کاری کنید که دلهای بعد از من دیگر نشکند. بیایید جوانگرایی کرده و جوانان را جایگزین پیران نمایید. حق را حق بگویید و...
* چه کسی دل شما را شکسته است؟
کسی از این افراد عددی نیستند که دل من را بشکنند، اما بیمهری و گم کردن نام قهرمانان است که دل مرا به درد میآورد و دلیلش هم مسئولانی هستند که همه جا آنها را میشناسیم. همانهایی که با دروغهای خود حقی را از ما ضایع کردهاند که در تاریخ ورزش بیتکرار است.
* از وقتی که گذاشتید، سپاسگزاریم. چنانچه حرف دیگری باقی مانده است، بفرمایید.
حرف من، حرف مرحوم بیتا... بود که رفت و هیچ مسئولی هم برای او کاری نکرد. همچنین باید در انتها برای شما و همه همکاران پرتلاش شما و همه ورزشکاران ایران آرزوی سلامتی داشته باشم.