نظرسنجی

صعودکننده به مرحله بعد جام حذفی؟
۰
زمان مطالعه: ۱ دقیقه

جانلوئیجی بوفون در سایت Player's Tribune یادداشتی برای خودش زمانی که 17 ساله بود نوشته است.

یادداشت جانلوئیجی بوفون برای جوانی‌هایش؛ نامه‌ای به خودِ جوان‌ترم خبرورزشیشهراد باغستانی؛ جانلوئیجی بوفون بی‌شک یکی از جذاب‌ترین فوتبالیست‌های فعلی دنیاست. او با 41 سال سن هنوز هم بازی می‌کند و خستگی‌ناپذیر است. اسطوره یوونتوس و فوتبال ایتالیا هم به جمع ورزشکارانی پیوسته که با سایت Player’s Tribune همکاری کرده‌اند و یادداشتی متفاوت درباره دوران بازی‌شان نوشته‌اند. نامه‌ای که جیجیِ 41 ساله برای خودش زمانی که 17 ساله بود، نوشته است که بخش‌هایی از این نامه را در ادامه می‌خوانید.

هرج و مرجِ جیجی
جانلوئیجی 17 ساله عزیز؛ من این نامه را به‌عنوان یک مرد 41 ساله که چیزهای زیادی را در زندگی‌اش تجربه کرده و اشتباهات زیادی انجام داده، می‌نویسم. من چند خبر خوب و چند خبر بد برای تو دارم. حقیقت این است که من واقعاً اینجا هستم تا درباره روحت با تو صحبت کنم. بله، روحِ تو. باور داشته باشی یا نه، تو هم روح داری. بیا با خبر بد شروع کنیم. تو 17 ساله هستی که می‌خواهی یک فوتبالیست واقعی شوی، مثل رؤیاهایت. فکر می‌کنی همه‌چیز را می‌دانی، اما حقیقت این است دوست من، که هیچ‌چیز نمی‌دانی. فقط چند روز دیگر تو شانس داری اولین بازی‌ات در سری A را برای پارما انجام بدهی و به اندازه کافی نترسیده‌ای. تو باید در تختخواب باشی و شیر گرم بنوشی. اما تو چه کار می‌کنی؟ با دوستان خوبت از تیم جوانان به باشگاه شبانه می‌روی. فقط می‌خواهی یک آبجو بخوری، درست است؟ اما بعد از آن کمی زیاده‌روی می‌کنی. تو شخصیت یک فیلم را بازی می‌کنی. اینگونه است که تو معمولاً با این فشار که نمی‌دانی چه احساسی داری، مقابله می‌کنی. خیلی زود، یک روز صبح تو خارج از باشگاه با افسران پلیس مشاجره می‌کنی. فقط برو خانه. برو بخواب. و خواهش می‌کنم، به تو التماس می‌کنم، با تایر ماشین پلیس کاری نکن، افسر پلیس آن را سرگرم‌کننده تلقی نمی‌کند، باشگاه هم همینطور. و تو روی هرکای که انجام داده‌ای، ریسک خواهی کرد. این نوعی هرج‌ومرج است که خودت آن را به‌وجود می‌آوری، بدون هیچ دلیلی. سوزشی درونت وجود دارد که تو را به سمت اشتباه سوق می‌دهد. البته تو فکر می‌کنی به هم‌تیمی‌هایت نشان می‌دهی که قوی و آزاد هستی، اما واقعیت این است که، این ماسکی است که به صورت می‌زنی. فقط چند روز بعد سه چیز خیلی خیلی مسموم‌کننده و بسیار خطرناک به تو هدیه داده می‌شود؛ پول، شهرت و شغل رؤیایی‌ات.

یادداشت جانلوئیجی بوفون برای جوانی‌هایش؛ نامه‌ای به خودِ جوان‌ترم

مثل روبات
حالا فکر می‌کنی چه چیزی در این باره می‌تواند خطرناک باشد؟ خب این یک پارادوکس است. از یک طرف، یک دروازه‌بان نیاز به اعتمادبه‌نفس دارد. او باید نترس باشد. اگر تو یک مربی باشی انتخابت بین تکنیکی‌ترین دروازه‌بان دنیا و نترس‌ترین دروازه‌بان دنیا کیست. من تضمین می‌دهم تو هر بار دروازه‌بان نترس را انتخاب می‌کنی. از طرف دیگر، شخصی که نترس است به‌راحتی می‌تواند فراموش کند ذهنیتی دارد. اگر در زندگی‌اش روش «نیهیلیستی» (هیچ‌انگاری) داشته باشی، درباره فوتبال فکر می‌کنی و روحت شروع به پژمرده شدن می‌کند. سرانجام چنان افسرده می‌شوی که حتی نمی‌خواهی از تختخواب خودت را رها کنی. تو می‌توانی بخندی، اگر بخواهی. اما این به خودت بستگی دارد. این اتفاق در اوج کارت اتفاق می‌افتد، وقتی همه‌چیز را در اختیار داشته باشی، که هر مردی در زندگی‌اش بخواهد. تو 26 ساله هستی. دروازه‌بان یوونتوس و تیم ملی ایتالیا. پول و احترام داری و مردم تو را سوپرمن خطاب می‌کنند. اما تو هیچ ابرقهرمانی نیستی. فقط یک مرد مثل هر شخصی دیگری هستی. حقیقت این است که فشار این حرفه می‌تواند تو را به یک روبات تبدیل کند. روتین زندگی‌ات می‌تواند تبدیل به یک زندان بشود. به تمرین می‌روی، به خانه می‌آیی و تلویزیون تماشا می‌کنی، سپس می‌خوابی. همان کار را روز بعد انجام می‌دهی. تو می‌بری، تو می‌بازی. این تکرار و تکرار می‌شود. یک روز صبح وقتی از خواب بیدار می‌شوی تا به تمرین بروی، پاهایت به شکل غیرقابل کنترلی شروع به لرزیدن می‌کند. آنقدر ضعیف خواهی شد که نمی‌توانی رانندگی کنی. در ابتدای فکر خواهی کرد که این فقط خستگی یا ویروس است. اما پس از آن بدتر می‌شود و تنها کاری که می‌خواهی انجام بدهی، خواب است. در تمرین هر سیو مثل یک تلاش برای نجات تایتانیک است. به مدت 7 ماه خیلی سخت از زندگی لذت می‌بری. در این لحظه باید مثل کنیم. از آنجا که می‌دانیم تو در 17 سالگی چه فکری می‌کردی.

یادداشت جانلوئیجی بوفون برای جوانی‌هایش؛ نامه‌ای به خودِ جوان‌ترم

پول و شهرت هدف نیست
تو می‌گویی: «چگونه این امکان‌پذیر است؟ من آدم خوشبختی هستم. من یک رهبر متولد شده‌ام. اگر من دروازه‌بان یوونتوس باشم و میلیون‌ها درآمد داشته باشم، پس از آن خوشحال خواهم بود. افسردگی غیرممکن است.» باید یک سؤال مهم از تو بپرسم. چرا تصمیم گرفتی زندگی‌ات را فدای فوتبال کنی؟ یادت می‌آید؟ 12 ساله بودی. بله، جام‌جهانی 1990 در ایتالیا برگزار شد. اولین مسابقه آرژانتین مقابل ایتالیا در سن‌سیرو بود. اما در ابتدای مسابقه کجا بودی؟ چشم‌هایت را ببند. تنها در اتاق نشیمن بودی. چرا مثل همیشه دوستانت آنجا نبودند؟ تو نمی‌توانی به یاد بیاوری، مادربزرگت در آشپزخانه ناهار درست می‌کرد. آن روز آنقدر گرم بود که تمام پنجره‌ها را بست تا هوا خنک‌تر شود. کاملاً تاریک بود، به‌جز درخشش نور زرد تلویزیون. چه چیزی می‌بینی؟ یک اسم عجیب را؛ کامرون. تو نمی‌دانی کامرون کجاست. تو حتی نمی‌دانی چنین کشوری وجود داشته. بله، تو آرژانتین و مارادونا را می‌شناختی، اما چیزی جادویی در یکی از بازیکنان کامرون تو را جذب کرد. در زیر آفتاب خیلی گرمِ تابستان او یک پیراهن آستین بلند سبز با یقه صورتی و شلوار مشکی پوشیده. روشی که حرکت می‌کند، محکم ایستادنش و سبیل‌های خارق‌العاده به طرزی غیرقابل توصیف تو را جذب خودش کرد. او جالب‌ترین مردی است که تابه‌حال دیده‌ای. گزارشگر می‌گوید نام او «توماس انکونو» است. آن روز جرفه‌ای درونت روشن شد. فهمیدی که کامرون و انکونو وجود دارد و تو باید به جهان نشان بدهی که تو هم وجود داری. این دلیلی بود که تو فوتبالیست شدی. نه برای پول و شهرت، برای هنر و سبک این مرد، توماس انکونو. برای روحش. همیشه باید این یادت باشد؛ پول و شهرت هدف نیست. اگر از خودت مراقبت نکنی، اگر به‌دنبال الهام گرفتن از چیزهای خارج از فوتبال نیستی، حالت رو به وخامت خواهد رفت. اکنون می‌توان به تو یک توصیه بکنم، تا وقتی جوانی برای دنیای اطراف کنجکاو باش تا خودت و خانواده‌ات را از غم‌ها نجات بدهی. دروازه‌بان بودن به این معناست که باید شجاعت داشته باشی، اما شجاع بودن به این معنا نیست که نادان باشی.

وب‌گردی و دیدنی‌های ورزش

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرسنجی

صعودکننده به مرحله بعد جام حذفی؟

پربازدید امروز

آخرین خبرها

منهای ورزش

بازرگانی