خبرورزشی/ امیرعباس واسعی؛ از لحظهای که اسم کاندیداهای جانشینی یحیی گلمحمدی در رسانهها مطرح شد، دیدن اسم «مجتبی سرآسیایی» برای هر دو گروه فوتبالیها - چه آنها که او را میشناختند و چه آنها که نمیشناسند - عجیب بود. آنها که نمیشناختند، با تعجب از هم میپرسیدند «تیمی که نماینده ایران در آسیاست چطور سرمربی گمنامی که هیچ جا حتی یک روز کار مربیگری نکرده میآورد؟» و آنها که مثل من او را میشناختند میدانستند اگر یک در هزار احتمال داشت این سمت به او نرسد، هرگز اجازه نمیداد نامش وارد این بازی شود!
به عبارت دیگر، جانشین یحیی از همان ۳ روز قبل معلوم و مسجل بود و این بازی «اسم فامیل» که مد فوتبال ماست، به صرف عادت دلالان راه افتاد وگرنه پیامی که مالک شهر خودرو میخواست با این انتصاب به فوتبال ایران صادر کند مشخص بود. این که وقتی همه بسیج میشوند تا تیمش را بههم بریزند و در سرتاسر فوتبال خراسان و میان مسئولان این استان هیچکس - حتی یک نفر - نمیآید و از این تیم دفاع نمیکند، پس همان بهتر که از بضاعتی که دارد استفاده کند.
حمیداوی میتوانست یک مربی خانهنشین از همان مشهد بیاورد. میتوانست یک مربی از سایر استانها بیاورد، اما تیم را داد دست معمارش که پشتوانه «بازیکنان» و «کارمندان» باشگاه را داشت. یعنی فقط خودمانیم و خودمان!
اما انتخاب «مجتبی سرآسیایی» خوب است یا بد؟ درست است یا غلط؟ این انتخاب یک ریسک بزرگ است. حضور کسی که یک ثانیه در عمرش مربیگری نکرده، در رأس کادر فنی تیمی که در آسیا حضور دارد، یک ریسک بزرگ است. این ریسک را با «دهن کجی» حمیداوی به تنها ماندنش در شهر مشهد اشتباه نگیرید، منظور از بعد فنی ریسک است.
کسی که مربیگری نکرده ۹۰ درصد خطر دارد و ۱۰ درصد حسن. خطرش که عیان است، کسی که خلبانی بلد نیست یا کشاورزی نکرده پشت هواپیما بنشیند یا زمین و بذر را به او بسپاری! اما حسن آن که شاید این فرد تازهوارد بتواند خارج از مناسبات جاری در فوتبال ما ایدههای تازه و نو بیاورد و کارهای جدید بکند. درست مثل همان اتفاقی که بعد از ورود مربی خارجی میافتد. او از یک فرهنگ دیگر آمده و همه چیزش تازگی دارد، پس سرآسیایی هم میتواند مثل هر جوان جویای نام دیگری و در هر رشتهای، با خودش انرژی و ایده بیاورد و با پشتکار موفق هم باشد.
اما این نوع انتخاب - فارغ از پیامی که مدیر این باشگاه داشت - خوب است یا بد؟ مشهدیها مجتبی را خوب میشناسند. او در دوران فوتبالش مدافع پیکان و ابومسلم و چند تیم دیگر بود و در سطح حرفهای بازی کرد. بعد وارد امور مدیریتی شرکت پدیده شد و از خشت اول تأسیس این باشگاه تا امروز تنها کسی بوده که همیشه در سمت «قائممقام» و «مدیر تیم» هم روی نیمکت نشسته و هم پشت میز باشگاه. او در برخی برهههای زمانی یکتنه همه کارهای باشگاه را انجام میداد و صبح تا شب دنبال کار تیم میدوید. هر کس در این ۶ سال به مشهد رفته و در پدیده کار کرده، با نظر مستقیم و تحت امر سرآسیایی بوده و تمام قراردادها را او بسته است. پس هیچ کس به اندازه او روی تکتک بازیکنان و عوامل باشگاه نفوذ نداشته و طبعاً نزد آنها محبوب نیست.
این یعنی دو عامل «شناخت» و «پشتوانه» را دارد، از مهدی رحمتی که توسط خود او به مشهد رفت تا «خلعتبری» که با نظر او برگشته و همه آنها برای مجتبی «بازی» میکنند. میماند فقدان تجربه که آن را هم «رحمتی» به اندازه کافی دارد!
پ. ن: امیدواریم از فردا این در فوتبال بدعت نشود که هر مدیری برای قائممقام خود حکم فنی صادر کند! البته سرآسیایی کلاس A مربیگری گذرانده و مدرک لازم برای کار فنی را دارد.