خبرورزشی/ مهدی همدانی؛ تحولات مدیریتی اخیر، جرقه خوبی برای روشن کردن مسیری است که طی سالیان اخیر اغلب تیمهای ایرانی آن را طی کردهاند و تقریباً در تمام موارد (یا حداقل در اکثر اوقات) مقصدی جز بنبست یا دره در انتهای جاده انتظارشان را نکشیده است.
از اوایل دهه هشتاد که لیگ برتر راه افتاد و پول خوبی وارد فوتبال شد، تخم لق تغییرات بیحساب و کتاب هم در مزرعه فوتبال ما کاشته شد. بذری که محصولش بدبخت شدن و نابودی چند تیم ریشهدار ماست. سیاستی غلط که پاس را از فوتبال گرفت، هما را محو کرد، پگاه گیلان را به ورطه فراموشی فرو برد، ماشینسازی را به سمت و سویی دیگر کشاند و... حال آنکه در فوتبال مدرن جهان اصلاً چنین چیزی رخ نمیدهد.
در کشورهای صاحب فوتبال گردش مالی فوتبال (باتوجه به بودجه آن کشورها) چندبرابر ایران است، اما اصلاً این طوری نیست که هواداران منچستریونایتد شب را با مالکیت گلیزرها بخوابند و صبح وقتی بیدار میشوند، فرد دیگری را مالک تیم محبوب خودشان ببینند.
در فرانسه، پاریسنژرمن سر جای خودش میماند و تغییر سهام آن چند ماه طول میکشد و تازه این تحول نیز شاید هر دو دهه یکبار رخ بدهد. حکایت بارسلونا، رئال مادرید، لیورپول و... هم به همین شکل است. تغییر مالکیت اصلاً آسان نیست و هر چند دهه یک بار رخ میدهد. تازه در صورت وقوع هم اولاً از مالک جدید کلی تضمین میگیرند و در عین حال به او تأکید میکنند که رنگ پیراهن، شهر و حتی مدیرعامل باشگاه (با مالک اشتباه نشود) مسائلی نیست که مالک جدید به صرف اینکه پول داده و سهام خریده بتواند براساس میل خودش آنها را عوض کند، اما در ایران داستان کاملاً متفاوت است. یک نفر پیدا میشود که مدعی پولدار بودن است (که معمولاً هم ندارد) و دلش میخواهد تیمی را بخرد. عدهای هم از سر ذوقزدگی، ناآگاهی یا منفعت شخصی راه را برای خریدن تیم مورد نظر هموار میکنند، اما پس از چند هفته یا چند ماه تشت بیپولی طرف از پشت بام باشگاه میافتد و دوران آوارگی بازیکنان تیم فلکزده آغاز میشود. هواداران هم که اساساً حکم گوشت قربانی را دارند و خریداران تقریباً اصلاً توجهی به آنها ندارند!
فدراسیون فوتبال و سازمان لیگ نیز متأسفانه سیاستی قاطع برای تقابل با این ماجرا ندارند و حاصل آن میشود باشگاههایی که حکم ماشینهایی با پلاک موقت را دارند و در طول سال بارها میان این و آن دست به دست میشوند. دست به دست شدن البته همانا و با هر انتقال افزونتر شدن مشکلات نیز همان.... و این گردونه همچنان در فوتبال ما میچرخد، تیمها را بیچاره میکند و البته عدهای را هم به منافعشان میرساند. البته منظورمان سپیدرود نیست بلکه کل چرخه معیوب فوق را مدنظر قرار دادهایم که به کل فوتبال ما لطمه وارد میکند.
از اوایل دهه هشتاد که لیگ برتر راه افتاد و پول خوبی وارد فوتبال شد، تخم لق تغییرات بیحساب و کتاب هم در مزرعه فوتبال ما کاشته شد. بذری که محصولش بدبخت شدن و نابودی چند تیم ریشهدار ماست. سیاستی غلط که پاس را از فوتبال گرفت، هما را محو کرد، پگاه گیلان را به ورطه فراموشی فرو برد، ماشینسازی را به سمت و سویی دیگر کشاند و... حال آنکه در فوتبال مدرن جهان اصلاً چنین چیزی رخ نمیدهد.
در کشورهای صاحب فوتبال گردش مالی فوتبال (باتوجه به بودجه آن کشورها) چندبرابر ایران است، اما اصلاً این طوری نیست که هواداران منچستریونایتد شب را با مالکیت گلیزرها بخوابند و صبح وقتی بیدار میشوند، فرد دیگری را مالک تیم محبوب خودشان ببینند.
در فرانسه، پاریسنژرمن سر جای خودش میماند و تغییر سهام آن چند ماه طول میکشد و تازه این تحول نیز شاید هر دو دهه یکبار رخ بدهد. حکایت بارسلونا، رئال مادرید، لیورپول و... هم به همین شکل است. تغییر مالکیت اصلاً آسان نیست و هر چند دهه یک بار رخ میدهد. تازه در صورت وقوع هم اولاً از مالک جدید کلی تضمین میگیرند و در عین حال به او تأکید میکنند که رنگ پیراهن، شهر و حتی مدیرعامل باشگاه (با مالک اشتباه نشود) مسائلی نیست که مالک جدید به صرف اینکه پول داده و سهام خریده بتواند براساس میل خودش آنها را عوض کند، اما در ایران داستان کاملاً متفاوت است. یک نفر پیدا میشود که مدعی پولدار بودن است (که معمولاً هم ندارد) و دلش میخواهد تیمی را بخرد. عدهای هم از سر ذوقزدگی، ناآگاهی یا منفعت شخصی راه را برای خریدن تیم مورد نظر هموار میکنند، اما پس از چند هفته یا چند ماه تشت بیپولی طرف از پشت بام باشگاه میافتد و دوران آوارگی بازیکنان تیم فلکزده آغاز میشود. هواداران هم که اساساً حکم گوشت قربانی را دارند و خریداران تقریباً اصلاً توجهی به آنها ندارند!
فدراسیون فوتبال و سازمان لیگ نیز متأسفانه سیاستی قاطع برای تقابل با این ماجرا ندارند و حاصل آن میشود باشگاههایی که حکم ماشینهایی با پلاک موقت را دارند و در طول سال بارها میان این و آن دست به دست میشوند. دست به دست شدن البته همانا و با هر انتقال افزونتر شدن مشکلات نیز همان.... و این گردونه همچنان در فوتبال ما میچرخد، تیمها را بیچاره میکند و البته عدهای را هم به منافعشان میرساند. البته منظورمان سپیدرود نیست بلکه کل چرخه معیوب فوق را مدنظر قرار دادهایم که به کل فوتبال ما لطمه وارد میکند.