خبرورزشی/ اردشیر لارودی؛ اینکه یادآور شود و پیگیری هم، که فلان فرد و بهمان شخص برای به انجام رساندن این و آن کار، به هیچ روی مناسب نیستند، در قاموس شما عالیجنابان مسئول و کار بهدست، که در تقسیم وظایف مرتکب اشتباه شدهاید، اگر حمایت نیست، پس چیست؟ جبران اشتباه چه نام دارد؟ اگر راه را بر اشکالات ناشی از کمدانی و عدم درک اهمیت فلان امر درجه اول ببندیم و اجازه ندهیم، یک شیوه غلط مسلط شود و آسیبرسانی کند، عملکرد ما، در چه مدار و در چه دایرهای باید ارزیابی شود؟
کارها را، از دست کارناشناسها به در آوردن، کارهای مهم را، متناسب با درجات اهمیتش، به دست کاربلدها سپردن، در قاموس شما چه نامی دارد و از کدام درجات اهمیتی برخوردار است؟
خلاصه کلام و کوتاه سخن: اجازه اشتباه ندادن، مجال غلطکاریها را به حداقل رساندن، آسانگیری و سهلانگاریهای نخستین را به نوعی از دستور هر مهمی، زدودن، آیا بهترین و عالیترین شکل حمایت بهشمار نمیآید؟ ولو آنکه، با چاشنی خشونت هم توأم شود!
الان، درباره تیم امید فوتبال- به عنوان مثال عرض میشود- بازی کردن با تیمهای لیگ برتر و لیگ یک را میتوان بهعنوان بازیهای تدارکاتی مناسب و کافی دانست؟ حال اگر با سماجت و پیگیری گفته شود، آنهم با صدای بلند، آنهم با فریاد- برای اینکه صدای شما همهجا شنیده شود- که این کافی نیست و این بسندگی غلط است و این غلط فردای تمرینات اولیه و ثانویه غلطتر هم هست، آیا حمایت درخوری از تیم امید به عمل نیامده است؟
تأیید اخفشوار
حمایت چیست؟ تأیید هر کاری، صرفنظر از شدت و ضعف فایدهمندیاش یعنی حمایت؟
حمایت چیست؟ تأیید «اخفش»وار هر پیشنهادی، بدون توجه به ضرورت و خاصیتهای داشته یا نداشته، برنامه پیشنهادی میتواند حمایت به حساب آید یا دوستی خرسانه نام دارد؟
حمایت چیست؟ ارزیابی موشکافانه اولیه، یا غمض عین و بیتوجهی از روز اول، تا روز آخر؟ خودفریبی باید کرد یا غمخواری واقعی باید بود؟
الان و امروز، وزن تجربی و دانش کادر فنی تیم امید، کفایت دارد یا نه؟ و باید با نقد عالمانه، از دانستگیهای بهمراتب بیشتری برخوردار شود؟ حرف زدن در اینباره چه اقتضائاتی دارد و چه اولویتهایی را روی میز قرار میدهد؟
در دورهای که پس از جدایی فرهاد مجیدی آغاز شد، چه دورهای شروع و با چه کسانی، به پیش باید برده شود؟ صد رحمت به کفندزد اولی، یا چه؟
***
حمایت را تعریف کنیم! حمایتگری را معنا و مفهوم دقیقی ببخشیم! امر حمایت را از ابهام و از پس پرده تعریفخواهی و تمجیدطلبی خارج کنیم! خود را، از نگاه همگان- بهویژه اهل فن و کارشناسان- دور و پنهان نکنیم! پنهانکاری بدترین نوع اشتباهکاری است!
یادآر ز شمع مرده یادآر
مسجد جامع شهرک غرب، عجب شلوغ بود و عجیب ازدحامی داشت! برای تمجید از یک عمر درست زندگی کردن و در خدمت ورزش و مردم ورزشدوست بودن، از همه طبایع و از همه گرایشها بودند!
بهمن صالحنیا از بندر انزلی، خودش را رسانده بود! محمود یاوری از اصفهان، یکسره تا شهرک غرب تهران رانده بود! محمد نصیری جهانپهلوان وزنهبرداری هم قدر سلامت روح و سلامت اخلاق و ثبات قدم «جعفر کاشانی» را با حضورش که خاضعانه بود بهجای آورد! سلمان حسام رکورددار و ملیپوش چندین و چندساله پرتاب وزنه هم!
هیچکس بهانه نیاورده بود! همه ادای دین را واجب میدانستند! شاهینیهای قدیم ممبینی فریدون، جاسمیان حمید و... تاجیهای دهه ۴۰ و ۵۰ مثلاً ایرج کشاورز و استقلالیهای دهه ۶۰ و ۷۰ ازجمله بهتاش فریبا، همه بودند!
اما نه، همه نبودند! جمعی که باید صاحب عزا مینمودند، غایب بودند و غیبت داشتند! خبری از تیم پرسپولیس برای آخرین وداع با خوشفکرترین عضو هیئت مدیره و رئیس هیئت مدیره پرسپولیس نبود!
دادکان و دایی و هر کس که از نسل دهه پنجاه و شصتیها بخواهید حضور داشتند! مثلاً علی پروین که دور و برش خلوت میشود! همایون رفت، سبزی رفت و کاشانی هم! و چه متألم و چه از «ته دل» غمزده، ولی خبری از ستارههای امروزی نه بود و نه شد!
محمدحسن انصاریفرد وظیفه خالی و اداری که نه، وظیفه دلی خود را بهجا آورد، ولی از قهرمانان سه ساله لیگ برتر، ما که خبری ندیدیم! باز هم گلی به گوشه جمال مرد روز عرصه هنر، داریوش ارجمند و باید دستمریزادی گفت به سعید راد که وفای به عهد و ثابتقدمی در عشق خود را نشان داد!
بچههای امروز، اما نمیگوییم بیمعرفتی، بلکه بیتوجهی کردند! که البته به خودشان کردند! جعفر کاشانی بزرگتر از این حرفهاست!
کارها را، از دست کارناشناسها به در آوردن، کارهای مهم را، متناسب با درجات اهمیتش، به دست کاربلدها سپردن، در قاموس شما چه نامی دارد و از کدام درجات اهمیتی برخوردار است؟
خلاصه کلام و کوتاه سخن: اجازه اشتباه ندادن، مجال غلطکاریها را به حداقل رساندن، آسانگیری و سهلانگاریهای نخستین را به نوعی از دستور هر مهمی، زدودن، آیا بهترین و عالیترین شکل حمایت بهشمار نمیآید؟ ولو آنکه، با چاشنی خشونت هم توأم شود!
الان، درباره تیم امید فوتبال- به عنوان مثال عرض میشود- بازی کردن با تیمهای لیگ برتر و لیگ یک را میتوان بهعنوان بازیهای تدارکاتی مناسب و کافی دانست؟ حال اگر با سماجت و پیگیری گفته شود، آنهم با صدای بلند، آنهم با فریاد- برای اینکه صدای شما همهجا شنیده شود- که این کافی نیست و این بسندگی غلط است و این غلط فردای تمرینات اولیه و ثانویه غلطتر هم هست، آیا حمایت درخوری از تیم امید به عمل نیامده است؟
تأیید اخفشوار
حمایت چیست؟ تأیید هر کاری، صرفنظر از شدت و ضعف فایدهمندیاش یعنی حمایت؟
حمایت چیست؟ تأیید «اخفش»وار هر پیشنهادی، بدون توجه به ضرورت و خاصیتهای داشته یا نداشته، برنامه پیشنهادی میتواند حمایت به حساب آید یا دوستی خرسانه نام دارد؟
حمایت چیست؟ ارزیابی موشکافانه اولیه، یا غمض عین و بیتوجهی از روز اول، تا روز آخر؟ خودفریبی باید کرد یا غمخواری واقعی باید بود؟
الان و امروز، وزن تجربی و دانش کادر فنی تیم امید، کفایت دارد یا نه؟ و باید با نقد عالمانه، از دانستگیهای بهمراتب بیشتری برخوردار شود؟ حرف زدن در اینباره چه اقتضائاتی دارد و چه اولویتهایی را روی میز قرار میدهد؟
در دورهای که پس از جدایی فرهاد مجیدی آغاز شد، چه دورهای شروع و با چه کسانی، به پیش باید برده شود؟ صد رحمت به کفندزد اولی، یا چه؟
***
حمایت را تعریف کنیم! حمایتگری را معنا و مفهوم دقیقی ببخشیم! امر حمایت را از ابهام و از پس پرده تعریفخواهی و تمجیدطلبی خارج کنیم! خود را، از نگاه همگان- بهویژه اهل فن و کارشناسان- دور و پنهان نکنیم! پنهانکاری بدترین نوع اشتباهکاری است!
یادآر ز شمع مرده یادآر
مسجد جامع شهرک غرب، عجب شلوغ بود و عجیب ازدحامی داشت! برای تمجید از یک عمر درست زندگی کردن و در خدمت ورزش و مردم ورزشدوست بودن، از همه طبایع و از همه گرایشها بودند!
بهمن صالحنیا از بندر انزلی، خودش را رسانده بود! محمود یاوری از اصفهان، یکسره تا شهرک غرب تهران رانده بود! محمد نصیری جهانپهلوان وزنهبرداری هم قدر سلامت روح و سلامت اخلاق و ثبات قدم «جعفر کاشانی» را با حضورش که خاضعانه بود بهجای آورد! سلمان حسام رکورددار و ملیپوش چندین و چندساله پرتاب وزنه هم!
هیچکس بهانه نیاورده بود! همه ادای دین را واجب میدانستند! شاهینیهای قدیم ممبینی فریدون، جاسمیان حمید و... تاجیهای دهه ۴۰ و ۵۰ مثلاً ایرج کشاورز و استقلالیهای دهه ۶۰ و ۷۰ ازجمله بهتاش فریبا، همه بودند!
اما نه، همه نبودند! جمعی که باید صاحب عزا مینمودند، غایب بودند و غیبت داشتند! خبری از تیم پرسپولیس برای آخرین وداع با خوشفکرترین عضو هیئت مدیره و رئیس هیئت مدیره پرسپولیس نبود!
دادکان و دایی و هر کس که از نسل دهه پنجاه و شصتیها بخواهید حضور داشتند! مثلاً علی پروین که دور و برش خلوت میشود! همایون رفت، سبزی رفت و کاشانی هم! و چه متألم و چه از «ته دل» غمزده، ولی خبری از ستارههای امروزی نه بود و نه شد!
محمدحسن انصاریفرد وظیفه خالی و اداری که نه، وظیفه دلی خود را بهجا آورد، ولی از قهرمانان سه ساله لیگ برتر، ما که خبری ندیدیم! باز هم گلی به گوشه جمال مرد روز عرصه هنر، داریوش ارجمند و باید دستمریزادی گفت به سعید راد که وفای به عهد و ثابتقدمی در عشق خود را نشان داد!
بچههای امروز، اما نمیگوییم بیمعرفتی، بلکه بیتوجهی کردند! که البته به خودشان کردند! جعفر کاشانی بزرگتر از این حرفهاست!