خبرورزشی/کاوه علی اسماعیلی؛ شاهین ایزدیار از نگاه کارشناسان روزنامه خبرورزشی به عنوان بهترین ورزشکار مهرماه انتخاب شد. او مهمان ما بود تا تندیس بهترین ورزشکار مهرماه را دریافت کند. به همین بهانه با شاهین در حاشیه این مراسم، گپی هم زدیم و قبل از هر چیز از او پرسیدیم به نظرت بهترین ورزشکار مهرماه چه کسی بود که شاهین بعد از خواندن نام سایر ورزشکاران منتخب گفت: «به خودم رأی میدهم، چون بهترین ورزشکار مهرماه بودم!»
دهه هفتادی هستم
متولد سال ۱۳۷۲ هستم و در استان البرز به دنیا آمدم. یک خواهر و یک برادر دارم که همیشه در کنار هم بودیم و رابطه صمیمانهای داریم. خانوادهمان کمجمعیت است و به همین علت در جاکارتا حسابی دلم برای همهشان تنگ شده بود.
شنا کردن را دیر یاد گرفتم
مثل همه بچهها در سن و سال کودکی، من هم به کلاس شنا رفتم تا آموزش ببینم. همه ما دوست داریم با آب و استخر ارتباط داشته باشیم، من هم جدا از این قاعده نبودم، اما شاید برای تان جالب باشد که بدانید خیلی دیر، شنا کردن را یاد گرفتم. به هر حال سه، چهار سال گذشت تا اینکه در رشته شنا شرایط بهتری پیدا کردم. این موضوع واقعاً اذیتم میکرد، اما اتفاقاتی رخ داد که زندگیام را تغییر داد.
نه پولدار بودیم نه فقیر
از لحاظ مسائل مالی، نه خیلی خانواده ضعیفی بودیم و نه خیلی پولدار و بالا. یک خانواده متوسط که شرایط مالی متوسطی را هم دنبال میکرد. وقتی دنیای حرفهای من شروع شد، توانستم برای خانوادهام کمکحال باشم. حالا شرایط بهتر از گذشته است و از اینکه میتوانم کنار خانواده زندگی بهتری بسازم، خوشحالم. امیدوارم باز هم بتوانم در همین مسیر، راهم را ادامه بدهم.
پنجرهای برای شروع همه رؤیاها
چند سالی که در تیم افراد عادی شهر کرج تمرین کردم، پدر یکی از دوستان و همتیمیهایم که جانباز بود، مرا به هیئت جانبازان و معلولان البرز معرفی کرد. سال ۱۳۸۶، اولین مسابقاتی بود که برای شنای معلولان اعزام شدم. در همان اولین تورنمنت، ستاره مسابقات شدم و سال ۱۳۸۸ هم اولین مسابقات بینالمللی را تجربه کردم. شروع تمام این داستانها، از همان روزها بود. همان روزهای نوجوانی که هرکس دوست دارد ستاره بزرگی باشد. من هم تلاش کردم تا بهترین باشم و خدا را شکر که به آرزوهایم رسیدم.
اصلاً فکر این روزها را نمیکردم
در ابتدای راه اصلاً فکر رسیدن به این رؤیاها را نمیکردم. حقیقت این است که وقتی کارم را شروع کردم، اعتماد به نفسم خیلی پایین بود ولی قهرمانی در اولین مسابقات داخلی که به آن اعزام شدم و ادامه دادن به رکوردشکنیها، همه چیز را تغییر داد. هرچه جلوتر رفتم، آرزوهایم بزرگتر شد و رکوردها و قهرمانیهای بیشتری را میخواستم.
سایتها اشتباه کردند
ابتدا گفتند من بهترین ورزشکار بازیهای پاراآسیایی نشدهام، اما باید بگویم متأسفانه برخی از سایتهای ایرانی دچار اشتباه شدند زیرا سایت رسمی بازیها اعلام کرد من با ۶ مدال طلا و یک نقره به این عنوان رسیدهام. خدا را شکر میکنم، چون نام ایران در این میان مطرح بود.
ماجرای پرسپولیسی شدن من
از دوران کودکی عاشق رنگ قرمز و تیم فوتبال پرسپولیس شدم. آن زمان این تیم پر از ستاره بود و بازیهایش را میبرد. البته به فوتبال هم علاقه دارم و همه هواداران فوتبال برایم عزیز هستند، اما من علاقهمند به پرسپولیس هستم و این موضوع را هم بیان میکنم که به خاطر انگیزه رسیدن به عدد پرسپولیس توانستم ۶ مدال طلا به دست بیاورم. نمیخواهم طوری حرف بزنم که هواداران سایر تیمها ناراحت شوند ولی من صادقانه از تیمی که به آن علاقه دارم، حرف زدم.
بازیهای بارسا و پرسپولیس را نمیبینم
متأسفانه با اینکه هوادار دوآتشه پرسپولیس و بارسلونا هستم، اما آنقدر وقت ندارم که بتوانم همه بازیهای این دو تیم محبوبم را ببینم، چون همیشه در تمرین هستم، اما تلاش میکنم هر هفته، پیگیر نتایج این تیم و سایر رقیبانش باشم. با این حال برای بازی با السد به ورزشگاه میروم و امیدوارم قدمم برای این تیم خیر باشد.
برانکو همه چیز را تغییر داد
خدا را شکر پرسپولیس وضعیت خیلی خوبی با برانکو ایوانکوویچ و بازیکنانی که دارد، پیدا کرده و امیدوارم بتواند مثل من، قهرمان آسیا شود. برانکو مربیای بود که توانست همه چیز را تغییر بدهد. او کمک زیادی کرد تا پرسپولیس روی پای خودش بایستد.
دهه هفتادی هستم
متولد سال ۱۳۷۲ هستم و در استان البرز به دنیا آمدم. یک خواهر و یک برادر دارم که همیشه در کنار هم بودیم و رابطه صمیمانهای داریم. خانوادهمان کمجمعیت است و به همین علت در جاکارتا حسابی دلم برای همهشان تنگ شده بود.
شنا کردن را دیر یاد گرفتم
مثل همه بچهها در سن و سال کودکی، من هم به کلاس شنا رفتم تا آموزش ببینم. همه ما دوست داریم با آب و استخر ارتباط داشته باشیم، من هم جدا از این قاعده نبودم، اما شاید برای تان جالب باشد که بدانید خیلی دیر، شنا کردن را یاد گرفتم. به هر حال سه، چهار سال گذشت تا اینکه در رشته شنا شرایط بهتری پیدا کردم. این موضوع واقعاً اذیتم میکرد، اما اتفاقاتی رخ داد که زندگیام را تغییر داد.
نه پولدار بودیم نه فقیر
از لحاظ مسائل مالی، نه خیلی خانواده ضعیفی بودیم و نه خیلی پولدار و بالا. یک خانواده متوسط که شرایط مالی متوسطی را هم دنبال میکرد. وقتی دنیای حرفهای من شروع شد، توانستم برای خانوادهام کمکحال باشم. حالا شرایط بهتر از گذشته است و از اینکه میتوانم کنار خانواده زندگی بهتری بسازم، خوشحالم. امیدوارم باز هم بتوانم در همین مسیر، راهم را ادامه بدهم.
پنجرهای برای شروع همه رؤیاها
چند سالی که در تیم افراد عادی شهر کرج تمرین کردم، پدر یکی از دوستان و همتیمیهایم که جانباز بود، مرا به هیئت جانبازان و معلولان البرز معرفی کرد. سال ۱۳۸۶، اولین مسابقاتی بود که برای شنای معلولان اعزام شدم. در همان اولین تورنمنت، ستاره مسابقات شدم و سال ۱۳۸۸ هم اولین مسابقات بینالمللی را تجربه کردم. شروع تمام این داستانها، از همان روزها بود. همان روزهای نوجوانی که هرکس دوست دارد ستاره بزرگی باشد. من هم تلاش کردم تا بهترین باشم و خدا را شکر که به آرزوهایم رسیدم.
اصلاً فکر این روزها را نمیکردم
در ابتدای راه اصلاً فکر رسیدن به این رؤیاها را نمیکردم. حقیقت این است که وقتی کارم را شروع کردم، اعتماد به نفسم خیلی پایین بود ولی قهرمانی در اولین مسابقات داخلی که به آن اعزام شدم و ادامه دادن به رکوردشکنیها، همه چیز را تغییر داد. هرچه جلوتر رفتم، آرزوهایم بزرگتر شد و رکوردها و قهرمانیهای بیشتری را میخواستم.
سایتها اشتباه کردند
ابتدا گفتند من بهترین ورزشکار بازیهای پاراآسیایی نشدهام، اما باید بگویم متأسفانه برخی از سایتهای ایرانی دچار اشتباه شدند زیرا سایت رسمی بازیها اعلام کرد من با ۶ مدال طلا و یک نقره به این عنوان رسیدهام. خدا را شکر میکنم، چون نام ایران در این میان مطرح بود.
ماجرای پرسپولیسی شدن من
از دوران کودکی عاشق رنگ قرمز و تیم فوتبال پرسپولیس شدم. آن زمان این تیم پر از ستاره بود و بازیهایش را میبرد. البته به فوتبال هم علاقه دارم و همه هواداران فوتبال برایم عزیز هستند، اما من علاقهمند به پرسپولیس هستم و این موضوع را هم بیان میکنم که به خاطر انگیزه رسیدن به عدد پرسپولیس توانستم ۶ مدال طلا به دست بیاورم. نمیخواهم طوری حرف بزنم که هواداران سایر تیمها ناراحت شوند ولی من صادقانه از تیمی که به آن علاقه دارم، حرف زدم.
بازیهای بارسا و پرسپولیس را نمیبینم
متأسفانه با اینکه هوادار دوآتشه پرسپولیس و بارسلونا هستم، اما آنقدر وقت ندارم که بتوانم همه بازیهای این دو تیم محبوبم را ببینم، چون همیشه در تمرین هستم، اما تلاش میکنم هر هفته، پیگیر نتایج این تیم و سایر رقیبانش باشم. با این حال برای بازی با السد به ورزشگاه میروم و امیدوارم قدمم برای این تیم خیر باشد.
برانکو همه چیز را تغییر داد
خدا را شکر پرسپولیس وضعیت خیلی خوبی با برانکو ایوانکوویچ و بازیکنانی که دارد، پیدا کرده و امیدوارم بتواند مثل من، قهرمان آسیا شود. برانکو مربیای بود که توانست همه چیز را تغییر بدهد. او کمک زیادی کرد تا پرسپولیس روی پای خودش بایستد.
خودتان حساب کنید چقدر تمرین دارم!
در روز یک یا دو جلسه تمرین میکنم و هفتهای ۱۲ تا ۱۵ جلسه تمریناتم طول میکشد که هر جلسهام ۱۰ کیلومتر شناست. البته در هر هفته، حداقل ۳ جلسه هم تمرینات بدنسازی دارم. حالا خودتان ماه و سال و مدت تمرینات را محاسبه کنید! به هر حال زندگی یک ورزشکار حرفهای این شکلی است.
از ایران انرژی میگرفتم
من در ۶ روز مختلف مسابقه داشتم و هر بار که یک مدال کسب میکردم، متوجه شور و هیجانی که در دل مردم ایجاد شد، بودم. شاید باورتان نشود، اما به همان اندازه که از کسب طلا خوشحال هستم، بابت خوشحالی مردم ایران هم شاد شدم. این انرژیها باعث میشد با وجود سینوزیت شدید و بیحالی که داشتم، در هر ماده تلاش کنم تا قهرمان شوم.
لقب «فلپس» عالی بود
اولین بار از سوی بچههایی که در اندونزی بودند، لقب «فلپس ایرانی» به من داده شد. در کنار تمام خوشحالیها بابت جام، گرفتن این لقب از سوی خبرنگاران حاضر در جاکارتا، عالی بود و انرژیهایم را چند برابر میکرد. امیدوارم بتوانم به اندازه فلپس در رقابتهای مختلف برای کشورم مدال بگیرم و مردم را خوشحال کنم.
وارد حاشیه نمیشوم
متأسفانه برخی اخبار در مورد پاداش من منتشر شد که صحت نداشت. من باید منتظر خبر کمیته پارالمپیک و فدراسیون جانبازان و معلولان در این خصوص باشم. البته پاداش پای سکو که بیش از ۳۰ هزار دلار بابت ۶ مدال طلا و یک نقره بود را همان جا در جاکارتا تحویل گرفتم. فقط میماند تعداد سکهها که مسئولان وزارت ورزش و جوانان گفتند حتماً پرداخت میشود. از این نظر نیز هیچ توقع و طمعی ندارم. در این مورد هرگز وارد حاشیه نخواهم شد.
از من بدشان میآمد
رقیبانی که با من در پاراآسیایی به آب میزدند، با اینکه بعد از هر قهرمانی به من تبریک میگفتند، اما در چشمشان میخواندم که از من بدشان میآمد. این هم موضوعی طبیعی است که از من بدشان بیاید، چون کسی که شکست میخورد، از پیروز آن مسابقه بدش میآید، اما اینها به من انگیزه میداد تا بتوانم در هر ماده و مسابقه، بهترین عملکردم را داشته باشم.
دلیل داشت که رکورد نزدم
قبل از آنکه وارد مسابقات شویم، به شدت سرما خوردم. آب و هوای اندونزی گرم و شرجی بود و وقتی به اتاقمان میرفتیم، از کولر استفاده میکردیم که این موضوع باعث سرماخوردگیام شد. بدنم کرخت و بیحال بود. با این حال توانستم ۶ طلا و یک نقره بگیرم. به خصوص در مسابقه اول، کار برایم سخت بود ولی خدا خواست تا از همان روز نخست رقابتها طلا به دست بیاورم. به همین علت نتوانستم رکورد جدیدی بزنم، اما با رکوردهای قبلی هم فاصلهای نداشتم و نهایتاً بین ۲ تا ۱۰ صدم ثانیه فاصله رکوردهایم بود. انشاءالله در مسابقات جهانی رکوردهای بهتری میزنم.
اگر طلای ۴۰۰ متر را میگرفتم...
یک ورزشکار حرفهای یا باید صاحب قدرت بدنی باشد، یا سرعت. من یک شناگر سرعتی هستم که در ماده سرعت، بهترین رکوردها را در آسیا از آن خودم کردم، اما در این مسابقات، در رشته نیمهاستقامتی یعنی ۲۰۰ مترها هم توانستم مدال طلا بگیرم، اما در رشته ۴۰۰ متر که استقامتی است، شناگر قزاق رکوردهای بهتری دارد. قبل از اعزام هم میدانستم ممکن است در این ماده نقره بگیرم. البته در همین ماده، فقط چند صدم ثانیه زودتر از شناگر هندی به خط پایان رسیدم وگرنه نزدیک بود مدال برنز بگیرم. اگر سرماخوردگی به سراغم نمیآمد، شاید آن نقره را هم طلا میکردم. البته این موضوع به مدل چینش رقابتها هم ارتباط داشت زیرا اگر ۴۰۰ متر را روز آخر میگذاشتند، با انرژی بیشتری رقابت میکردم و بدون توجه به بازیهای بعدی، برای طلا میجنگیدم، اما اگر آن روز، طلا میگرفتم، در باقی رشتهها ممکن بود به علت خستگی، دستم از مدال بازبماند.
ورزشکاران در کاروان شاد بودند
بچههای حاضر در کاروان خودباوری و امید که در دهکده بازیها حضور داشتند، به من لطف داشتند و بعد از هر مدالی که کسب میکردم، این موضوع را میگفتند که بابت مدالهایم خوشحال هستند. من هم دوست داشتم بخشی از تأثیرگذاری کاروان را بر عهده بگیرم و امیدوارم سهمم را به خوبی ادا کرده باشم. کاروان ما در این رقابتها عملکرد فوق العادهای داشت و فکر میکنم مردم از همه چیز رضایت داشته باشند.
آنها یادم دادند نترسم
اینکه مربیان سایر کشورها میترسیدند شناگرانشان با من در یک خط مسابقه بدهند، شوخیای بود که قبل و بعد از هر مسابقه با من میکردند و میگفتند میترسند با من رقابت کنند. بابت این اتفاقات باید از مهدی ضیایی مربی تیم ملی، بدنساز، ماساژور و روانشناسهایی که کنارم بودند، تشکر کنم. آنها به من یاد دادند برای هر رقابت باید طوری کار کنی که دیگران از قبل خود را شکستخورده بدانند. از این دوستان یاد گرفتم از هیچ چیز نترسم.
برای پارالمپیک استارت میزنم
میخواهم در مسابقات جهانی و سپس پارالمپیک ۲۰۲۰ توکیو، باز هم سر مردم ایران را بالا نگه دارم. دلم میخواهد همه رکوردها را بشکنم و یک ورزشکار طلایی باقی بمانم تا مردم ایران را برای چند دقیقه هم که شده، شاد و خوشحال کنم. مردم ما زندگی سختی را تجربه میکنند و این مدالها، باعث شادیشان میشود. من هم میخواهم زمینهساز این افتخار و شادیهایشان شوم.
در روز یک یا دو جلسه تمرین میکنم و هفتهای ۱۲ تا ۱۵ جلسه تمریناتم طول میکشد که هر جلسهام ۱۰ کیلومتر شناست. البته در هر هفته، حداقل ۳ جلسه هم تمرینات بدنسازی دارم. حالا خودتان ماه و سال و مدت تمرینات را محاسبه کنید! به هر حال زندگی یک ورزشکار حرفهای این شکلی است.
از ایران انرژی میگرفتم
من در ۶ روز مختلف مسابقه داشتم و هر بار که یک مدال کسب میکردم، متوجه شور و هیجانی که در دل مردم ایجاد شد، بودم. شاید باورتان نشود، اما به همان اندازه که از کسب طلا خوشحال هستم، بابت خوشحالی مردم ایران هم شاد شدم. این انرژیها باعث میشد با وجود سینوزیت شدید و بیحالی که داشتم، در هر ماده تلاش کنم تا قهرمان شوم.
لقب «فلپس» عالی بود
اولین بار از سوی بچههایی که در اندونزی بودند، لقب «فلپس ایرانی» به من داده شد. در کنار تمام خوشحالیها بابت جام، گرفتن این لقب از سوی خبرنگاران حاضر در جاکارتا، عالی بود و انرژیهایم را چند برابر میکرد. امیدوارم بتوانم به اندازه فلپس در رقابتهای مختلف برای کشورم مدال بگیرم و مردم را خوشحال کنم.
وارد حاشیه نمیشوم
متأسفانه برخی اخبار در مورد پاداش من منتشر شد که صحت نداشت. من باید منتظر خبر کمیته پارالمپیک و فدراسیون جانبازان و معلولان در این خصوص باشم. البته پاداش پای سکو که بیش از ۳۰ هزار دلار بابت ۶ مدال طلا و یک نقره بود را همان جا در جاکارتا تحویل گرفتم. فقط میماند تعداد سکهها که مسئولان وزارت ورزش و جوانان گفتند حتماً پرداخت میشود. از این نظر نیز هیچ توقع و طمعی ندارم. در این مورد هرگز وارد حاشیه نخواهم شد.
از من بدشان میآمد
رقیبانی که با من در پاراآسیایی به آب میزدند، با اینکه بعد از هر قهرمانی به من تبریک میگفتند، اما در چشمشان میخواندم که از من بدشان میآمد. این هم موضوعی طبیعی است که از من بدشان بیاید، چون کسی که شکست میخورد، از پیروز آن مسابقه بدش میآید، اما اینها به من انگیزه میداد تا بتوانم در هر ماده و مسابقه، بهترین عملکردم را داشته باشم.
دلیل داشت که رکورد نزدم
قبل از آنکه وارد مسابقات شویم، به شدت سرما خوردم. آب و هوای اندونزی گرم و شرجی بود و وقتی به اتاقمان میرفتیم، از کولر استفاده میکردیم که این موضوع باعث سرماخوردگیام شد. بدنم کرخت و بیحال بود. با این حال توانستم ۶ طلا و یک نقره بگیرم. به خصوص در مسابقه اول، کار برایم سخت بود ولی خدا خواست تا از همان روز نخست رقابتها طلا به دست بیاورم. به همین علت نتوانستم رکورد جدیدی بزنم، اما با رکوردهای قبلی هم فاصلهای نداشتم و نهایتاً بین ۲ تا ۱۰ صدم ثانیه فاصله رکوردهایم بود. انشاءالله در مسابقات جهانی رکوردهای بهتری میزنم.
اگر طلای ۴۰۰ متر را میگرفتم...
یک ورزشکار حرفهای یا باید صاحب قدرت بدنی باشد، یا سرعت. من یک شناگر سرعتی هستم که در ماده سرعت، بهترین رکوردها را در آسیا از آن خودم کردم، اما در این مسابقات، در رشته نیمهاستقامتی یعنی ۲۰۰ مترها هم توانستم مدال طلا بگیرم، اما در رشته ۴۰۰ متر که استقامتی است، شناگر قزاق رکوردهای بهتری دارد. قبل از اعزام هم میدانستم ممکن است در این ماده نقره بگیرم. البته در همین ماده، فقط چند صدم ثانیه زودتر از شناگر هندی به خط پایان رسیدم وگرنه نزدیک بود مدال برنز بگیرم. اگر سرماخوردگی به سراغم نمیآمد، شاید آن نقره را هم طلا میکردم. البته این موضوع به مدل چینش رقابتها هم ارتباط داشت زیرا اگر ۴۰۰ متر را روز آخر میگذاشتند، با انرژی بیشتری رقابت میکردم و بدون توجه به بازیهای بعدی، برای طلا میجنگیدم، اما اگر آن روز، طلا میگرفتم، در باقی رشتهها ممکن بود به علت خستگی، دستم از مدال بازبماند.
ورزشکاران در کاروان شاد بودند
بچههای حاضر در کاروان خودباوری و امید که در دهکده بازیها حضور داشتند، به من لطف داشتند و بعد از هر مدالی که کسب میکردم، این موضوع را میگفتند که بابت مدالهایم خوشحال هستند. من هم دوست داشتم بخشی از تأثیرگذاری کاروان را بر عهده بگیرم و امیدوارم سهمم را به خوبی ادا کرده باشم. کاروان ما در این رقابتها عملکرد فوق العادهای داشت و فکر میکنم مردم از همه چیز رضایت داشته باشند.
آنها یادم دادند نترسم
اینکه مربیان سایر کشورها میترسیدند شناگرانشان با من در یک خط مسابقه بدهند، شوخیای بود که قبل و بعد از هر مسابقه با من میکردند و میگفتند میترسند با من رقابت کنند. بابت این اتفاقات باید از مهدی ضیایی مربی تیم ملی، بدنساز، ماساژور و روانشناسهایی که کنارم بودند، تشکر کنم. آنها به من یاد دادند برای هر رقابت باید طوری کار کنی که دیگران از قبل خود را شکستخورده بدانند. از این دوستان یاد گرفتم از هیچ چیز نترسم.
برای پارالمپیک استارت میزنم
میخواهم در مسابقات جهانی و سپس پارالمپیک ۲۰۲۰ توکیو، باز هم سر مردم ایران را بالا نگه دارم. دلم میخواهد همه رکوردها را بشکنم و یک ورزشکار طلایی باقی بمانم تا مردم ایران را برای چند دقیقه هم که شده، شاد و خوشحال کنم. مردم ما زندگی سختی را تجربه میکنند و این مدالها، باعث شادیشان میشود. من هم میخواهم زمینهساز این افتخار و شادیهایشان شوم.
حالا ایزدیار اعتبار همه مسابقات است
ضیایی: حفظ قهرمانی همیشه سختتر از رسیدن به قهرمانی است
در طلایی شدن شاهین ایزدیار، بدون شک افراد زیادی مطرح بودند. یکی از آنها مهدی ضیایی مربی تیم ملی شنای جانبازان و معلولان بود. با او نیز در دفتر خبرورزشی گفتوگویی انجام دادیم.
* خودتان را معرفی میکنید؟
من سیزده سال است به عنوان سرمربی افتخار خدمت به بچههای جانباز و معلول را دارم و مسابقات مختلف و افتخارات مختلفی در کارنامه دارم. در حال حاضر هم در رشته فیزیولوژی ورزش تحصیل میکنم تا کارم همسو با تحصیلم در دانشگاه باشد.
* چه زمانی با شاهین ایزدیار، کار را استارت زدید؟
از سال ۲۰۱۰ که شاهین ۱۶ یا ۱۷ سالش بود، یعنی ۴ ماه قبل از بازیهای پاراآسیایی گوانگژوی چین، شاهین در کنار ما تمریناتش را شروع کرد.
* در کار شاهین شاهد فراز و نشیب بودیم. شما چه ارزیابیای از عملکردش دارید؟
شاهین در گوانگژوی چین توانست دو مدال طلا کسب کند و دو رکوردشکنی در آسیا داشته باشد. بعد از آن در پارالمپیک نتایج خوبی گرفت، اما در اینچئون ۴ مدال طلا را با رکوردهای بسیار نزدیک از دست داد و در آخرین مسابقه با اینکه رکورد آسیا را شکست و قهرمان شد، اما به دلیل خطایی که داشت، از کسب مدال بازماند. در آن دوران روزگار بر وفق مرادش نبود با این حال از تلاش دست برنداشتیم. بعد از آن اتفاقات، با او صحبت کردیم و استارت کارش را برای بازیهای ۲۰۱۶ ریو زد که رکوردهای خوبی هم به جا گذاشت و نفر سیزدهم پارالمپیک شد. دوباره برنامههایی را تدوین کردیم که منجر به کسب بهترین نتایج و عنوان برترین ورزشکار پاراآسیایی شد. شاهین ورزشکار باهوش و توانمندی است و خوشحالم به این جایگاه رسید، چون حالا دیگر حضور شاهین اعتبار مسابقات بزرگ است.
* طلای روز اول شاهین هم به دل همه نشست.
بله. در آن روز، شاهین به تازگی دچار سرماخوردگی شده بود و البته قبل از شروع مسابقه به ما گفتند وزیر ورزش قرار است مسابقه را از نزدیک نگاه کند. از سوی دیگر، بازی اول برای همه ورزشکاران و مربیان سخت است، اما شاهین توانست مدال شیرینی کسب کند. ۸ سال بود مدال طلا نگرفته بود و از همان روز اول، برای ایران مدال طلا گرفت.
* شما در جاکارتا در مصاحبهای گفتید تمام زندگی تان را برای شاهین گذاشته اید. در این مورد توضیح میدهید؟
من عاشق کار مربیگری شنا هستم علیالخصوص با بچههای جانباز و معلول که دریافتهای معنوی خوبی در این زمینه داشتم. گاهی تماسهایم با شاهین بیشتر از همسرم است و این اواخر تا ۸ ماه سر کار نمیرفتم و ۲۴ ساعت در اختیار شاهین بودم. ورزشکاری در این سطح باید هر روز رصد و چک شود. وقتی شاهین اولین مدال طلا را گرفت، بغض من ترکید که آن بغض ناشی از همه این سختیهایی بود که در زندگیام کشیده بودم. دائماً وقت من مختص شاهین بود. به هر حال همه این سختیها، ارزشش را داشت که این همه مدال برای ایران بگیریم. حالا هم میخواهم از همسرم تشکر کنم و به او قول بدهم از این پس کنارش باشم!
* پیدا کردن استخر برای شما در زمان تمرینات راحت بود؟
کمیته پارالمپیک، برای ورزشکاران طلایی اردوهای غیرمتمرکز را تدارک دید و اردوی شاهین در مشهد بود. با کمک مشتاق رئیس هیئت شنای مشهد یک خط رایگان استخر شهید حججی در اختیارمان قرار گرفت. برای بدنسازی هم، پایگاه قهرمانی اداره کل تربیتبدنی در اختیارمان بود. در تهران هم از استخر آزادی استفاده میکردیم که امیدوارم این حمایتها از این به بعد هم دیده شود تا در ۲۰۲۰ کسب مدال کنیم.
* حرف پایانی؟
به رسم ادب میخواهم از دوستانی که به ما کمک علمی، فکری، معنوی و روحی کردند، تشکر کنم. آقایان محمود خسرویوفا، هادی رضایی و هیئت جانبازان و معلولان مشهد، دکتر عطارزاده، دکتر فتحی، دکتر قهرمانی، امیرعلی سعادتمند بدنساز، صابر مهری و واعظ موسوی روانشناسان، فرشید شخصی ماساژور شاهین و همچنین همسرم که در این مدت صبوری کرد، کمال تشکر را دارم.
ضیایی: حفظ قهرمانی همیشه سختتر از رسیدن به قهرمانی است
در طلایی شدن شاهین ایزدیار، بدون شک افراد زیادی مطرح بودند. یکی از آنها مهدی ضیایی مربی تیم ملی شنای جانبازان و معلولان بود. با او نیز در دفتر خبرورزشی گفتوگویی انجام دادیم.
* خودتان را معرفی میکنید؟
من سیزده سال است به عنوان سرمربی افتخار خدمت به بچههای جانباز و معلول را دارم و مسابقات مختلف و افتخارات مختلفی در کارنامه دارم. در حال حاضر هم در رشته فیزیولوژی ورزش تحصیل میکنم تا کارم همسو با تحصیلم در دانشگاه باشد.
* چه زمانی با شاهین ایزدیار، کار را استارت زدید؟
از سال ۲۰۱۰ که شاهین ۱۶ یا ۱۷ سالش بود، یعنی ۴ ماه قبل از بازیهای پاراآسیایی گوانگژوی چین، شاهین در کنار ما تمریناتش را شروع کرد.
* در کار شاهین شاهد فراز و نشیب بودیم. شما چه ارزیابیای از عملکردش دارید؟
شاهین در گوانگژوی چین توانست دو مدال طلا کسب کند و دو رکوردشکنی در آسیا داشته باشد. بعد از آن در پارالمپیک نتایج خوبی گرفت، اما در اینچئون ۴ مدال طلا را با رکوردهای بسیار نزدیک از دست داد و در آخرین مسابقه با اینکه رکورد آسیا را شکست و قهرمان شد، اما به دلیل خطایی که داشت، از کسب مدال بازماند. در آن دوران روزگار بر وفق مرادش نبود با این حال از تلاش دست برنداشتیم. بعد از آن اتفاقات، با او صحبت کردیم و استارت کارش را برای بازیهای ۲۰۱۶ ریو زد که رکوردهای خوبی هم به جا گذاشت و نفر سیزدهم پارالمپیک شد. دوباره برنامههایی را تدوین کردیم که منجر به کسب بهترین نتایج و عنوان برترین ورزشکار پاراآسیایی شد. شاهین ورزشکار باهوش و توانمندی است و خوشحالم به این جایگاه رسید، چون حالا دیگر حضور شاهین اعتبار مسابقات بزرگ است.
* طلای روز اول شاهین هم به دل همه نشست.
بله. در آن روز، شاهین به تازگی دچار سرماخوردگی شده بود و البته قبل از شروع مسابقه به ما گفتند وزیر ورزش قرار است مسابقه را از نزدیک نگاه کند. از سوی دیگر، بازی اول برای همه ورزشکاران و مربیان سخت است، اما شاهین توانست مدال شیرینی کسب کند. ۸ سال بود مدال طلا نگرفته بود و از همان روز اول، برای ایران مدال طلا گرفت.
* شما در جاکارتا در مصاحبهای گفتید تمام زندگی تان را برای شاهین گذاشته اید. در این مورد توضیح میدهید؟
من عاشق کار مربیگری شنا هستم علیالخصوص با بچههای جانباز و معلول که دریافتهای معنوی خوبی در این زمینه داشتم. گاهی تماسهایم با شاهین بیشتر از همسرم است و این اواخر تا ۸ ماه سر کار نمیرفتم و ۲۴ ساعت در اختیار شاهین بودم. ورزشکاری در این سطح باید هر روز رصد و چک شود. وقتی شاهین اولین مدال طلا را گرفت، بغض من ترکید که آن بغض ناشی از همه این سختیهایی بود که در زندگیام کشیده بودم. دائماً وقت من مختص شاهین بود. به هر حال همه این سختیها، ارزشش را داشت که این همه مدال برای ایران بگیریم. حالا هم میخواهم از همسرم تشکر کنم و به او قول بدهم از این پس کنارش باشم!
* پیدا کردن استخر برای شما در زمان تمرینات راحت بود؟
کمیته پارالمپیک، برای ورزشکاران طلایی اردوهای غیرمتمرکز را تدارک دید و اردوی شاهین در مشهد بود. با کمک مشتاق رئیس هیئت شنای مشهد یک خط رایگان استخر شهید حججی در اختیارمان قرار گرفت. برای بدنسازی هم، پایگاه قهرمانی اداره کل تربیتبدنی در اختیارمان بود. در تهران هم از استخر آزادی استفاده میکردیم که امیدوارم این حمایتها از این به بعد هم دیده شود تا در ۲۰۲۰ کسب مدال کنیم.
* حرف پایانی؟
به رسم ادب میخواهم از دوستانی که به ما کمک علمی، فکری، معنوی و روحی کردند، تشکر کنم. آقایان محمود خسرویوفا، هادی رضایی و هیئت جانبازان و معلولان مشهد، دکتر عطارزاده، دکتر فتحی، دکتر قهرمانی، امیرعلی سعادتمند بدنساز، صابر مهری و واعظ موسوی روانشناسان، فرشید شخصی ماساژور شاهین و همچنین همسرم که در این مدت صبوری کرد، کمال تشکر را دارم.