خبرورزشی/ اردشیر لارودی؛ در روزی که پرسپولیس، برای هزارمین بار و خیلی هم بیشتر، فهمید که خوب بازی کردن و نمایش خوب را به تکراری دیدنیتر از همه دفعات پیشین کشیدن چقدر سخت است و در روزی که پرسپولیس فهمید ضریب هوشی، چرا مهمتر از هر سرمایه لازم دیگری است، استقلال دانست، بلکه یقین کرد که این روزها فوتبال درستی را بازی میکند و باید اصول خودویژهاش را با همه خم و چمی که دارد، با اصرار و ابرام و از سر خودآگاهی تعقیب کند و تکرار کند! استقلال به سوراخ دعا دست یافته است! سر سوزنی عدول از اصول بازیاش، نه لازم است نه شرط عقل است و نه موجب تکامل چرخه توفیق!
در روز نهم که همه به سود سپاهان- و نیز استقلال- بازی کردند، سپاهان خودش به نفع همه بازی کرد و به چشم خود دید زبان سرخ که در همه جا سر سبز میدهد بر باد، وقتی وارد حوزه فوتبال و رقابت میشود، وقتی نوبت مسابقه دادن و رقابت و حفظ روند پیروزی میرسد، بدل میشود به یک سابوتاژچی که چوب میگذارد لای چرخ تیم خودش! درست مثل کاری که سپاهان در هفته هشتم با خودش کرد! حرفهای نابجا زد، آرامش همیشگیاش را از دست داد!
سپاهان در هفته نهم هم ۲ امتیاز دیگر را باخت، آن هم به زبان تلخ و گویش تندش پس از بازی با سایپا! نه به پارس جنوبی! روحیه تیم ژنرال افت کرده بود، عصبیت در این تیم بالا گرفته بود و آدمی مثل کیروش استنلی، عصبیترین روز بازی در لیگ برتر را تجربه کرد! چه تجربه تلخی، حتی پنالتی را هم به اوت زد!
شاید تعقیبات آن تلخ و تندگوییها، ژنرال را به خود آورد و او در پنجاه و شش سالگی توجه کند که چه باید گفت و چهها نباید گفت! وقتی بیعملی یاران و «وردست»های امیرخان را میبینیم که معلوم نیست آنجا چه نقشی دارند و کارشان و فایده وجودشان چیست بیشتر به ارزش عدم حضورشان سر بزنگاه پی میبریم!
اما نیست میشوند؟ اگر با نگاه ملودرام ماجرا را ببینیم، آنگاه باید گفت: ... امیر تنهاست!
بازی دلی
در بازی آخر هفته نهم، تراکتور دانست که گاهی در اوج بدبیاری «عیبی یوخ»!
مصطفی دنیزلی که هر روز با یک زوایه، از گوشههای بغرنج فرهنگ ایرانی و نیز با راست و غلط عادتهای فوتبال ایران روبهرو میشود، این بار نکته مهمی را فهمید:
... اگر خوب بازی کردی، اگر از ته دل مسابقه دادی، اگر جانانه کوشیدی و اگر در راه پیروزی، سر مقابل توپ گذاشتی، اگر کمفروشی و گرانفروشی نکردی، اگر صمیمانه و برای تیم تلاش ورزیدی، حتی باخت سنگین و غیر معمول ۴ بر ۲ هم عیبی یوخ!
اگر با غیرت و با تعصب و دانسته و فداکارانه دنبال توپ دویدی مثل جوانترهای تیم، از دست دادی و باختی مسابقهای که برندهاش بودی، هیچ عیبی ندارد! مردم دوغ را از دوشاب و سره را از ناسره تمییز میدهند!
مردم، وقتی فریاد میزنند عیبی یوخ، در واقع سرود یکدلی و نوای تشکر سر داده و میگویند: ... ما رفیق نیمهراه نیستیم! عیبی یوخ، حرف قبول و خوشامد مردم بود!
کار بزرگ استقلال
آنقدر که صعود قدرقدرتانه استقلال اهمیت دارد، باختن تراکتور، در روزی که کمتر به بازندهها شبیه بود، اهمیت نداشت!
آنقدر که پیروزی چهار گله استقلال باید مورد ارزیابی واقع شود که چرا، باخت ناباورانه و نوبرانه تراکتور که باید از ده زاویه و ۲۰ گوشه، زیر ذرهبین دقت گذارده شود، مهم نمینماید!
در واقع باید سخن از برنده شدن استقلال به میان آورد تا تأثیر خوب بازی کردن پسران آبی، به خوبی درک و فهم شود! بازی متفاوت! بازی قشنگی که علی پروین را هم سر ذوق میآورد!
یک واقعیت این است که استقلال برد و تراکتور بازنده نشد! یک واقعیت دیگر این است که عملکرد تراکتور قابل سرزنش نیست! زورش نرسید! در مصاف با استقلال، تراکتور تیمی بود توپدار، تیمی بود میداندار و تیمی بود صاحب برنامه هم برای گل زدن و هم برای گل نخوردن که به زمین سخت رسید و به دیوار بلند بازی مبتنی بر دانایی استقلال برخورد کرد!
استقلال را در فرصتهای مفصلتر باید واکاوید که این مهم را استراماچونی خود بهتر از هر کسی هماکنون هم انجام میدهد! میماند تراکتور که اینجا هم مصطفی دنیزلی، فقر آگاهی و فقر دانش و تجربه ندارد، میماند این نکته که تراکتور در قلب دفاعش و در مرکزیترین نقاط مربوط به دیواره دفاعی تیمش، مردانی میخواهد درجه اولتر! مردانی میخواهد که در قالب دفاع، یک غلط را چهار بار- و بیشتر از چهار بار هم- تکرار نکنند!
یکی مثل دیاباته
شما دیاباته را چگونه دیدید؟ آزادی جوان را چگونه؟ اگر جای پیکانهای نوک دو تیم- آزادی و دیاباته- عوض میشد، چه میشد؟ باز هم ۴ بر ۲ به سود استقلال یا دیاباته در هر تیمی که بود، کفه ترازو را به سود خود سنگین میکرد!
در روز نهم که همه به سود سپاهان- و نیز استقلال- بازی کردند، سپاهان خودش به نفع همه بازی کرد و به چشم خود دید زبان سرخ که در همه جا سر سبز میدهد بر باد، وقتی وارد حوزه فوتبال و رقابت میشود، وقتی نوبت مسابقه دادن و رقابت و حفظ روند پیروزی میرسد، بدل میشود به یک سابوتاژچی که چوب میگذارد لای چرخ تیم خودش! درست مثل کاری که سپاهان در هفته هشتم با خودش کرد! حرفهای نابجا زد، آرامش همیشگیاش را از دست داد!
سپاهان در هفته نهم هم ۲ امتیاز دیگر را باخت، آن هم به زبان تلخ و گویش تندش پس از بازی با سایپا! نه به پارس جنوبی! روحیه تیم ژنرال افت کرده بود، عصبیت در این تیم بالا گرفته بود و آدمی مثل کیروش استنلی، عصبیترین روز بازی در لیگ برتر را تجربه کرد! چه تجربه تلخی، حتی پنالتی را هم به اوت زد!
شاید تعقیبات آن تلخ و تندگوییها، ژنرال را به خود آورد و او در پنجاه و شش سالگی توجه کند که چه باید گفت و چهها نباید گفت! وقتی بیعملی یاران و «وردست»های امیرخان را میبینیم که معلوم نیست آنجا چه نقشی دارند و کارشان و فایده وجودشان چیست بیشتر به ارزش عدم حضورشان سر بزنگاه پی میبریم!
اما نیست میشوند؟ اگر با نگاه ملودرام ماجرا را ببینیم، آنگاه باید گفت: ... امیر تنهاست!
بازی دلی
در بازی آخر هفته نهم، تراکتور دانست که گاهی در اوج بدبیاری «عیبی یوخ»!
مصطفی دنیزلی که هر روز با یک زوایه، از گوشههای بغرنج فرهنگ ایرانی و نیز با راست و غلط عادتهای فوتبال ایران روبهرو میشود، این بار نکته مهمی را فهمید:
... اگر خوب بازی کردی، اگر از ته دل مسابقه دادی، اگر جانانه کوشیدی و اگر در راه پیروزی، سر مقابل توپ گذاشتی، اگر کمفروشی و گرانفروشی نکردی، اگر صمیمانه و برای تیم تلاش ورزیدی، حتی باخت سنگین و غیر معمول ۴ بر ۲ هم عیبی یوخ!
اگر با غیرت و با تعصب و دانسته و فداکارانه دنبال توپ دویدی مثل جوانترهای تیم، از دست دادی و باختی مسابقهای که برندهاش بودی، هیچ عیبی ندارد! مردم دوغ را از دوشاب و سره را از ناسره تمییز میدهند!
مردم، وقتی فریاد میزنند عیبی یوخ، در واقع سرود یکدلی و نوای تشکر سر داده و میگویند: ... ما رفیق نیمهراه نیستیم! عیبی یوخ، حرف قبول و خوشامد مردم بود!
کار بزرگ استقلال
آنقدر که صعود قدرقدرتانه استقلال اهمیت دارد، باختن تراکتور، در روزی که کمتر به بازندهها شبیه بود، اهمیت نداشت!
آنقدر که پیروزی چهار گله استقلال باید مورد ارزیابی واقع شود که چرا، باخت ناباورانه و نوبرانه تراکتور که باید از ده زاویه و ۲۰ گوشه، زیر ذرهبین دقت گذارده شود، مهم نمینماید!
در واقع باید سخن از برنده شدن استقلال به میان آورد تا تأثیر خوب بازی کردن پسران آبی، به خوبی درک و فهم شود! بازی متفاوت! بازی قشنگی که علی پروین را هم سر ذوق میآورد!
یک واقعیت این است که استقلال برد و تراکتور بازنده نشد! یک واقعیت دیگر این است که عملکرد تراکتور قابل سرزنش نیست! زورش نرسید! در مصاف با استقلال، تراکتور تیمی بود توپدار، تیمی بود میداندار و تیمی بود صاحب برنامه هم برای گل زدن و هم برای گل نخوردن که به زمین سخت رسید و به دیوار بلند بازی مبتنی بر دانایی استقلال برخورد کرد!
استقلال را در فرصتهای مفصلتر باید واکاوید که این مهم را استراماچونی خود بهتر از هر کسی هماکنون هم انجام میدهد! میماند تراکتور که اینجا هم مصطفی دنیزلی، فقر آگاهی و فقر دانش و تجربه ندارد، میماند این نکته که تراکتور در قلب دفاعش و در مرکزیترین نقاط مربوط به دیواره دفاعی تیمش، مردانی میخواهد درجه اولتر! مردانی میخواهد که در قالب دفاع، یک غلط را چهار بار- و بیشتر از چهار بار هم- تکرار نکنند!
یکی مثل دیاباته
شما دیاباته را چگونه دیدید؟ آزادی جوان را چگونه؟ اگر جای پیکانهای نوک دو تیم- آزادی و دیاباته- عوض میشد، چه میشد؟ باز هم ۴ بر ۲ به سود استقلال یا دیاباته در هر تیمی که بود، کفه ترازو را به سود خود سنگین میکرد!