۰
زمان مطالعه: ۱ دقیقه

آندره اونانا در مصاحبه با مجله «اونز» از روزهای حضور در بارسلونا، پیشرفت در آژاکس و آرزوهایش گفته است.

اونانا: اگر فوتبالیست نمی‌شدم راننده تاکسی اینترنتی می‌شدم خبرورزشیکارن فیروزی؛ آندره اونانا دروازه‌بان 23 سال و جوان آژاکسی ها این روزها به عنوان یکی از بهترین دروازه‌بان های دنیا شناخته می‌شود. درخشش بی‌نظیرش در لیگ قهرمانان فصل پیش کاری کرد که آژاکس تا نیمه‌نهایی رفت. سبک منحصربه‌فرد دروازه بانی‌اش او را خیلی زود به سطح اول فوتبال در دنیا رسانده و به نظر می‌رسد در سال‌های پیش رو به تیم‌هایی به مراتب بزرگ‌تر از آژاکس برود. او به تازگی گفت‌و‌گوی بسیار مفصل و بلندی با مجله «اونز» داشته که خلاصه‌ای از آن را از نظر می‌گذرانید.

از کودکی‌ات در کامرون شروع کنیم؛ چطور سپری شد؟

واقعیت این است که خیلی زود مجبور شدم خانواده‌ام را ترک کنم. 11 سالگی از پیش آنها رفتم تا به آکادمی فوتبال ساموئل اتوئو بپیوندم. سه، چهار فصلی آنجا بودم و بعد هم به بارسلونا رفتم.

درخانواده فقیری بزرگ شدی یا وضعیت مالی‌تان خوب بود؟

خانواده‌مان ضعیف و متوسط بود. پدرم برای شرکت آب و فاضلاب کامرون کار می‌کرد. نمی‌توانم بگویم خانواده پولداری بودیم. بعضی وقت‌ها دسترسی به چیزهایی که می‌خواستیم سخت بود ولی خب شکر خدا بالاخره بر مشکلات غلبه می‌کردیم.

بچه هم که بودی آرزوی بازی در اروپا را داشتی؟

بله، البته مثل بقیه هم‌نسلان خودم. آن روزها خیلی به بازی‌های تیم المپیک مارسی که یک سنگالی به اسم ممدو نیانگ درآن تیم بازی می‌کرد، نگاه می‌کردیم. برای ما آرزو بود که به اروپا برویم، آنجا بازی کنیم و در کمپ یک تیم حرفه‌ای فوتبال را یاد بگیریم.

چه شد که به آکادمی ساموئل اتوئو رفتی؟

راستش این آکادمی در شهرهای مختلف مسابقاتی برگزار می‌کرد و بهترین را جذب می‌کرد. در منطقه ما من به عنوان بهترین دروازه‌بان انتخاب شدم. یادم می‌آید بعد از یکی از بازیهای مربی، دیالو، آمد پیش من و گفت: «دوست دارم تو را به آکادمی ساموئل اتوئو ببرم». برای ما اتفاقی بود که می‌شد فقط به آن گفت وااااااااو. آن زمان آکادمی ساموئل بهترین اکادمی فوتبال در کامرون بود و وارد شدن به آن اتفاق بسیار بزرگی محسوب می‌شد.

نقش ساموئل اتوئو در موفقیت تو چقدر است؟

نقش زیاد و مهمی در زندگی حرفه‌ای‌ام داشته است. راستش را بخواهید ترک کامرون به مقصد بارسلونا خیلی راحت نبود. اتفاقی نبود که در زندگی روزمره یک کامرونی راحت رقم بخورد. ساموئل پل ارتباطی شد و اولین آرزویم را برآورده کرد. از آکادمی به بارسا رسیدن امر بسیار دشواری است.

فکر می‌کنی اینکه انتخاب کردی دروازه‌بان شوی، چقدر در موفقیتت نقش داشت؟

خب این موضوع به خاطر برادر بزرگم اتفاق افتاد. وقتی جوان بود دروازه‌بان بود. من ساک ورزشی و دستکش‌هایش را تا پای زمین برایش می‌بردم و بازی‌هایش را می‌دیدم. اینطوری بود که به دروازه‌بانی علاقمند شدم.

حضورت در لاماسیا، آکادمی بارسلونا چطور گذشت؟

خب به اسپانیا، کشور جدیدی رفته بودم که کسی را نمی‌شناختم. زبان آن‌ها را بلد نبودم و آنها فرهنگ مختص خودشان را داشتند که باید به آن احترام می‌گذاشتم و عادت می‌کردم. یادم می‌آید یکی از مربیان لاماسیا به من به اسپانیایی می‌گفت غذا می‌خواهی یا غذا نمی‌خواهی؟ من هم جواب می دادم «Si» (بله). حتی وقت‌هایی که دیگر گرسنه نبودم اگر چیزی می‌پرسید همین طوری می‌گفتم «Si Si» (می‌خندد). من در بارسا آموزش دیدم و روزهای بسیار بسیار خوبی را در بارسا سپری کردم. خاطرات شیرینی از آنجا دارم و هنوز هم تقریباً با همه در ارتباط هستم. آن‌ها هم که همیشه می‌گویند درها برای بازگشت من به این باشگاه باز است. وقتی به بارسلونا می‌روم احساس می‌کنم به خانه‌ام برگشته‌ام، آنجا با همه شوخی می‌کنم و کلی خوش می‌گذرد.

اونانا: اگر فوتبالیست نمی‌شدم راننده تاکسی اینترنتی می‌شدم

تفاوت سطح فوتبالی از زمانی که به این تیم پیوستی را حس کردی؟

طبیعتاً همین‌طور بود چون آنجا بارسلونا است. درست است با بچه‌های همسن و سال خودت بازی می‌کنی ولی از لحاظ فوتبالی همیشه جلوتر از سن و سال‌شان هستند. دلیلش هم این است که با بهترین مربیان و در بهترین شرایط ممکن کار و تمرین می‌کنند. باید خودت را با آنها وفق دهی تا پیشرفت داشته باشی.

به نظر می‌رسد نوستالژی و خاطرات شیرینی از زمان بارسلونا داری...

طبیعی است که خاطرات خوبی داشته باشم چون لحظات مهمی از دوران حرفه‌ای‌ام را آنجا سپری کردم. همین آخرین بار یعنی دو سال پیش که به بارسا رفتم وارد رختکن تیم اصلی شدم و لئو مسی با دیدن من گفت: «آندره، چطوری؟». می‌بینید، این چیزها است که می‌ماند: تو به رختکن بارسلونا می‌روی و لئو مسی تو را به اسم کوچک صدا می‌کند. این‌ها نشان می‌دهد آن‌ها من را فراموش نکرده‌اند.

به نظر خودت رفتن از بارسا به آژاکس منطقی بود؟

از لحاظ فلسفی بله. برای من رفتن از بارسا سخت بود ولی اگر قرار بود دروازه‌بان بزرگتری شوم و بازی کنم باید می‌رفتم. ماندن در بارسلونا دیگر ممکن نبود. دیگر در این تیم جایی برای من نبود چون تراشتگن که تازه 22 سالش بود را خریده بودند و کلودیو براوو را هم داشتند.

در آژاکس هم لحظاتی داشته‌ای که شک و تردید به همراه داشته باشد؟

بله! وقتی به آنجا رفتم فارغ از گرمای هوا مشکلات زبانی هم داشتم. انگلیسی بلد نبودم و خیلی کم از هلندی سر درمی‌آوردم. محیط هم که برایم جدید بود. شک کرده بودم و می‌خواستم از آنجا بروم (حرف‌هایش را قطع می‌کند). خب می‌بینید، همین است: می‌خواستم سال دوم حضورم در آژاکس این تیم را ترک کنم. وقتی به آژاکس رفتم دروازه‌بان سوم شدم. فصل بعد دروازه‌بان دوم شدم و بوئر، دروازه‌بان سومی که آمده بود نمی‌خواست بپذیرد که من دروازه‌بان دوم باشم. نمی‌توانست چنین چیزی را قبول کند. رفت و با مربی صحبت کرد. مربی هم برگشت و به من گفت: «آندره، تو برای دروازه‌بان دوم بودن هنوز جوان هستی. پس همان دروازه‌بان سوم می‌مانی». خیلی ناراحت شدم. به مربی گفتم نمی‌خواهم در این تیم باشم و چنین چیزی را قبول نمی‌کنم. گفتم: «مربی، شما من را به عنوان دروازه بان دوم انتخاب کرده‌اید چون لیاقتش را داشته‌ام. برایش زحمت کشیده‌ام تا به دستش آورده‌ام». به من گفت: «چندتا دروازه‌بان دوم به سن تو در باشگاه‌های بزرگ وجود دارند؟ هیچی...». آن زمان 19 سالم بود. نمی‌توانستم در آژاکس بمانم پس با باشگاهی در دسته دوم فرانسه تماس گرفتم: ولانسین. آنها ولی به من گفتند: «آندره، آندره، همین دیروز ساعت 3 بعدازظهر با یک دروازه‌بان قرارداد بستیم...» خب این طوری شد که من در آژاکس ماندم چون باشگاهی نبود که بخواهد برایش بازی کنم. سیلسن به بارسلونا رفت و همان مربی من را به رختکن فراخواند و گفت: «سه‌تا مسابقه بهت فرصت می‌دهم تا شایستگی‌ات را برای دروازه بان اول تیم شدن ثابت کنی. سه مسابقه فرصت داری و بعد با هم دوباره صحبت می‌کنیم.» داستان من و آژاکس اینطوری شروع شد.

دی‌ان‌ای آژاکس چیست؟

شبیه بارسلونا است. از یوهان کرویف برگرفته شده است. شخصیتی اسطوره‌ای در دل باشگاه است. از لحاظ فلسفی همان فلسفه کاری بارسلونا را دارند: درصد مالکیت توپ بالا و لذت بردن از بازی. آژاکس باشگاهی است که به جوانان اعتماد می‌کند، کاری که کمتر تیمی در اروپا حاضر به انجامش است. ایده هم این است که واقعاً از فوتبال لذت ببرند.

خودت را به عنوان یک دروازه‌بان چطور توصیف می‌کنی؟

فکر می‌کنم دروازه‌بان کامل و مدرنی هستم. دروازه‌بان مدرن کسی است که امنیت را به هم‌تیمی‌هایش منتقل می‌کند؛ حالا می‌خواهد روی تک‌به‌تک‌ها باشد، توپ‌های ارسالی روی هوا یا بازی با پا.

اونانا: اگر فوتبالیست نمی‌شدم راننده تاکسی اینترنتی می‌شدم

اگر قرار باشد درباره آندره اونانا حرف بزنی، چطور توصیفش می‌کنی؟

آندره دلقک است (می خندد)! پسر 23 ساله‌ای که همیشه با هم‌تیمی‌هایش شوخی می‌کند و خیلی راحت است. من پسر نرمال 23 ساله و اهل خانواده‌ام. خب دیگر نمی‌دانم چطوری باید خودم را توصیف کنم.

آیا هنوز آرزویی هم داری؟

بله، مثل همه آدم‌های دنیا! ارزو دارم لیگ قهرمانان و جام جهانی را ببرم و بهترین دروازه‌بان دنیا شوم. این شانس و فرصت را داشته‌ام و دارم تا هر روز کنار بزرگ‌ترین دروازه‌بان‌ها تمرین و بازی کنم. این شانس و فرصت را دارم تا به سطح آن‌ها برسم و یا شد از آنها هم سبقت بگیرم.

ولی الان دروازه‌بان 23 ساله‌ای در سطح تو نداریم...

(لبخند می‌زند) بوفون وقتی در این سطح بود 17 سالش بود (می‌خندد)! مسیر برای من هنوز طولانی است ولی باید امیدم را حفظ کنم و به کار و تمرین ادامه دهم.

اینکه یک روزی به بارسلونا برگردی و پیراهن دروازه‌بان شماره یک تیم را بپوشی هم گوشه ذهنت است؟

بله، مطمئناً همین‌طور است! ولی فقط بارسلونا نیست. من به بارسلونا رفته‌ام، خوشحالم آنجا بودم و از آن‌ها تشکر می‌کنم ولی در زندگی فقط بارسلونا نیست.

یعنی مثلاً پاری‌سن‌ژرمن هم هست...

(لبخند می‌زند) آن‌ها تیم فوق‌العاده‌ای دارند. ناواس را دارند که دروازه‌بان خارق‌العاده‌ای است و بعد هم که سرخیو ریکو دروازه‌بان اسپانیایی که می‌شناسمش را هم دارند. البته آلفونس آرئولا که قرضی به رئال رفته را هم دارند. من الان در آژاکس هستم، از جایگاهی که دارم راضی‌ام و زمان، مشخص خواهد کرد چه اتفاقی می‌افتد.

اگر فوتبالیست نمی‌شدی، چه شغلی انتخاب می‌کردی؟

من؟ پفففف... شاید راننده اوبر (تاکسی اینترنتی) می‌شدم (می‌خندد).

وب‌گردی و دیدنی‌های ورزش

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

پربازدید امروز

آخرین خبرها

منهای ورزش

بازرگانی