خبرورزشی/ اردشیر لارودی؛ وظیفه ما که همیشه و برحسب عادت، بعد از وقوع برای علاج هر فاجعهای دستاندرکار میشویم، اینک چیست؟ حالا و در این مرحله، باید واقعیتها را آنطور که ویلموتس و شرکایش شرح میدهند پی گرفت یا در مقام دفاع از حقوق تضییع شده فوتبال ایران برآمد؟ در قبال حکم سنگین و غیرمتعارفی که فیفا صادر کرده است، باید خود را تسلیم کرد و از هرگونه عکسالعملی سر باز زد یا نه، کوشید و از شدت و غلظت این حکم کاست؟ بلکه حتی آن را توسط فیفا و دوایر وابسته به ورزش جهان، ملغی کرد؟
عبرتآموزی و درس گرفتن از یکسری اتفاقات نظیر هم به جای خود، باید با حداقل خسارت از این جنگ خصوصی خارج شد! ماهی را هر وقت از آب بگیری، تازه است! پس به دنبال ماهیگیران کاربلد باشیم! دنبال راهی برای خلاص شدن از این جریمه سنگین! آیا ممکن هست؟
آقای تاج! خوب است که چهره نمودی و آمدی! بد است که بخواهی یک کار سنگین و فوق تخصصی را با بحثهای فاقد محتوی حقوقی و ضعیف و مناسب برای «شو»های نمایشی، از سر باز کنی!
عقاب بیپروبال، پشه لاغر
این حرف از کیست که گفته است: از آب خرد، ماهی درشت نمیتوان گرفت؟!
از مجموعهای که اهلیت فنی و تفکر فکرآوری ندارند، چه توقعی باید داشت و چقدر میتوان روی آوردهای اندیشگی اینان حساب کرد؟ با کدام تجربه؟ کدام شناخت و چه رهتوشهای؟
آنجا که عقاب پر بریزد، از پشه لاغری چه خیزد؟
الان چند سالی است که عقابهای عرصه فوتبال در خانهاند! به کنج قفسی نشانده شده و صم و بکم! هرکه لالتر، در عرصه سخن فعالتر! هرکه ساکتتر، در میدان عمل شلوغکارتر!
عقل به چه درد میخورد؟
فوتبال را باید به شکل دیگری اداره کرد! آنچه در ۱۰، ۱۲ سال اخیر شاهدیم که همه چیز را به قهقرا میبرد -و برده است هم- مدیریت نیست، شبه مدیریت هم نیست! روند حاکم، پروسهای است نابودگر! حتی نه یک پروژه بلکه پروسهای خودبخودی با اختیاری که در دست و در اختیار کسی نیست! سنگین و شتابنده! تحمیلگر و فاقد ارادهای باشعور!
چگونه باید از شر این همه فشار ناشی از بیتدبیری خلاص شد؟ راه کدام است و چاه کدام؟ تا کی باید تاوان انتخابهای سلیقهای و بدسلیقگی ناشی از بیسوادی را داد؟ با بیسوادان میتوان کاری نداشت و نادیدهشان انگاشت، ولی «بیسوادی» را به عنوان یک «ایسم» و یک شیوه و روش، باید که از میان برداشت! مرداب بیسوادی را باید خشک کرد تا از شر بلاهای ناشی از حضور بیسوادان، خلاصی پیدا کرد! دنیا پر است از ویلموتسها و از کیروشها و دیگران بیشترشان گرگهای آدمخوار! همه اژدهای ده سر! در ماجرای ویلموتس، هرچه بر سرمان آورد و آوردیم، نتیجه دو حرف بود:
کارها را به دست اهل فن نسپردن! با شیوه زمان شاهعباس به جنگ مسائل نوپدید رفتن! به نااهلی، اهلیت دادن!
بیباوری
از هر چهار نفری که سؤال میکنیم، نقش مربیان پرسپولیس و استقلال در بازیهای امسال -لیگ نوزدهم- چقدر بود، سه نفر میگویند:
... در تیم استقلال، استراماچونی و در تیم پرسپولیس برانکو! باورمندی به فرهاد و یحیی در حداقل است! مردم، واقعیتهای عینی را هم جور دیگری میبینند! و برخی از واقعیتها را هم اصلاً نمیبینند! کمباوری و بیباوری به اوج خود رسیده است!
عبرتآموزی و درس گرفتن از یکسری اتفاقات نظیر هم به جای خود، باید با حداقل خسارت از این جنگ خصوصی خارج شد! ماهی را هر وقت از آب بگیری، تازه است! پس به دنبال ماهیگیران کاربلد باشیم! دنبال راهی برای خلاص شدن از این جریمه سنگین! آیا ممکن هست؟
آقای تاج! خوب است که چهره نمودی و آمدی! بد است که بخواهی یک کار سنگین و فوق تخصصی را با بحثهای فاقد محتوی حقوقی و ضعیف و مناسب برای «شو»های نمایشی، از سر باز کنی!
عقاب بیپروبال، پشه لاغر
این حرف از کیست که گفته است: از آب خرد، ماهی درشت نمیتوان گرفت؟!
از مجموعهای که اهلیت فنی و تفکر فکرآوری ندارند، چه توقعی باید داشت و چقدر میتوان روی آوردهای اندیشگی اینان حساب کرد؟ با کدام تجربه؟ کدام شناخت و چه رهتوشهای؟
آنجا که عقاب پر بریزد، از پشه لاغری چه خیزد؟
الان چند سالی است که عقابهای عرصه فوتبال در خانهاند! به کنج قفسی نشانده شده و صم و بکم! هرکه لالتر، در عرصه سخن فعالتر! هرکه ساکتتر، در میدان عمل شلوغکارتر!
عقل به چه درد میخورد؟
فوتبال را باید به شکل دیگری اداره کرد! آنچه در ۱۰، ۱۲ سال اخیر شاهدیم که همه چیز را به قهقرا میبرد -و برده است هم- مدیریت نیست، شبه مدیریت هم نیست! روند حاکم، پروسهای است نابودگر! حتی نه یک پروژه بلکه پروسهای خودبخودی با اختیاری که در دست و در اختیار کسی نیست! سنگین و شتابنده! تحمیلگر و فاقد ارادهای باشعور!
چگونه باید از شر این همه فشار ناشی از بیتدبیری خلاص شد؟ راه کدام است و چاه کدام؟ تا کی باید تاوان انتخابهای سلیقهای و بدسلیقگی ناشی از بیسوادی را داد؟ با بیسوادان میتوان کاری نداشت و نادیدهشان انگاشت، ولی «بیسوادی» را به عنوان یک «ایسم» و یک شیوه و روش، باید که از میان برداشت! مرداب بیسوادی را باید خشک کرد تا از شر بلاهای ناشی از حضور بیسوادان، خلاصی پیدا کرد! دنیا پر است از ویلموتسها و از کیروشها و دیگران بیشترشان گرگهای آدمخوار! همه اژدهای ده سر! در ماجرای ویلموتس، هرچه بر سرمان آورد و آوردیم، نتیجه دو حرف بود:
کارها را به دست اهل فن نسپردن! با شیوه زمان شاهعباس به جنگ مسائل نوپدید رفتن! به نااهلی، اهلیت دادن!
بیباوری
از هر چهار نفری که سؤال میکنیم، نقش مربیان پرسپولیس و استقلال در بازیهای امسال -لیگ نوزدهم- چقدر بود، سه نفر میگویند:
... در تیم استقلال، استراماچونی و در تیم پرسپولیس برانکو! باورمندی به فرهاد و یحیی در حداقل است! مردم، واقعیتهای عینی را هم جور دیگری میبینند! و برخی از واقعیتها را هم اصلاً نمیبینند! کمباوری و بیباوری به اوج خود رسیده است!