خبرورزشی/ فرهاد اشراقی؛ به طور کلی همه ستارههای سابق فوتبال ایران همینطوری هستند و برای مربی شدن عجله دارند. البته شاید هرکس دیگری هم جای آنها باشد، همین کار را بکند چون فوتبال ایران قاعده خاصی ندارد که مثلاً یک نفر بگوید من صبر میکنم و پلهپله مراحل پیشرفت را طی میکنم تا سرمربی استقلال یا پرسپولیس شوم.
در فوتبال ایران لابی کردن حرف اول را میزند و بر همین اساس هیچ آدم عاقلی فرصت حضور در پرسپولیس و استقلال و حتی سایر تیمهای لیگ برتری را از دست نمیدهد. مثلاً همین محمود فکری که البته استثنائاً پلهپله بالا آمده و حالا حتی میگوید خانهام را میفروشم تا پول نساجی را بدهم، اگر این فصل سرمربی استقلال نمیشد، شاید ۱۰ سال دیگر هم نمیشد! مهدی رحمتی هم شاید اگر امسال سرمربی شهرخودرو نمیشد، ۵ سال دیگر هم با حضور در دهها کلاس مربیگری سرمربی نمیشد. در نتیجه از یک منظر باید به امثال فکری، رحمتی، خسرو، مجیدی، گلمحمدی و... حق داد اما مشکل اصلی از ساختار و روابط عجیب در فوتبال ایران است که باعث میشود یکسری از استعدادهای مربیگری بسوزند و زود تمام شوند.
البته اشتباه نشود، مسئله سن مربیگری و جوان بودن مربیان با حضور در کلاسهای مربیگری فرق میکند. خیلیها میگویند مربی لایپزیش ۳۲ سال دارد ولی سیستم فوتبال آلمان کجا و اینجا کجا؟ آیا در آلمان هرکسی میتواند مربی بایرنمونیخ و دورتموند و مونشنگلادباخ شود و تازه مدرک A هم نداشته باشد؟ اینجا اما با یک تلفن هر ۸ مربی فاقد مدرک A (از ۱۶ مربی!) مشکلشان حل شد و عین آب خوردن مجوز پیدا کردند. در چنین شرایطی مثلاً اگر همین فردا به خسرو حیدری، علی کریمی، آندو و... بگویند سرمربی تیم ملی شوید هم به راحتی قبول میکنند و میگویند مگر دیگران کلاس رفتند و مدرک گرفتند که ما هم بگیریم؟!