نظرسنجی

صعودکننده به مرحله بعد جام حذفی؟
شنبه ۸ آذر ۱۳۹۹ - ۱۱:۵۳
۰ |
۳
آرامش دیگو مارادونا در دستان خدا
زمان مطالعه: ۲ دقیقه

دیگو آرماندو مارادونا، مردی که یا سیاه بود یا سفید، خیلی زودتر از تصور همه، روی سیاه مرگ را دید. 

خبرورزشی/ فرخ حسابی؛ یک آرامستان خصوصی در حومه بوینس‌آیرس. اینجا خانه جدید دیگو مارادوناست. فقط چند دوست نزدیک و اعضای خانواده‌اش اجازه داشتند به قبرستان بلا ویستا بیایند. قبل از آن، طرفدارانش کل خیابان‌های بوینس‌آیرس را پر کرده بودند، مخصوصاً خیابان‌های اطراف کاخ ریاست جمهوری، جایی که قرار بود سه روز پیکر مارادونا در آنجا باشد تا آخرین وداع او با آرژانتینی‌ها انجام شود اما همه چیز طبق برنامه پیش نرفت و قابل پیش‌بینی بود که مردم آرژانتین نتوانند با آرامش از اسطوره‌شان خداحافظی کنند. 

مرگ مارادونا، یکی از تلخ‌ترین روزهای فوتبال جهان را رقم زد و البته یکی از غمناک‌ترین روزهای تاریخ کشور آرژانتین. سه روز عزای عمومی، شاید برای مرگ کمتر اسطوره‌ای در ورزش جهان اتفاق بیفتد اما در مورد دیگو و مرگ ناگهانی‌اش، سه روز خیلی کم به نظر می‌رسد. 

نبوغ و فقر، استعداد و انگیزه برای کنده شدن از سطح آدم‌های معمولی. مارادونا این‌گونه بزرگ شد. او به اندازه تمام استعدادی که داشت جنجال هم داشت، به اندازه تمام روزهایی که درخشید، حاشیه هم درست کرد و به اندازه همه روزهای لذت‌بخش زندگی‌اش، سختی هم کشید. 

از نظر تکنیکی، خیلی‌ها او را برترین بازیکن تاریخ می‌دانند و خیلی‌های دیگر هم مسی و پله را بهتر از او می‌دانند. کسی نمی‌تواند در مورد بهترین بازیکن تاریخ نظر قاطع بدهد اما مارادونا قطعاً خاص‌ترین بازیکن تاریخ بود. برای شناختن او، به قسمتی از حرف‌هایی که در همه این سال‌ها زده رجوع می‌کنیم:

«اگر مُردَم، می‌خواهم دوباره متولد شوم و دوباره یک فوتبالیست شوم و دوباره دیگو مارادونا باشم. من بازیکنی هستم که به مردم شادی دادم، همین برایم کافی است. فرزندان قانونی من، دالما و جیانینا هستند، بقیه آنها حاصل پول و اشتباهات من هستند. مادرم فکر می‌کند من بهترین هستم و من همیشه با همین باور بزرگ شدم که حرف مادرم درست است. خدا کاری کرد که من خوب بازی کنم، به خاطر همین است که همیشه زمانی که وارد زمین می‌شوم صلیب می‌کشم، احساس می‌کنم اگر خوب بازی نکنم به خدا خیانت کرده‌ام. من مارادونا هستم، کسی که هم گل می‌زند و گل می‌سازد و هم در زندگی‌اش اشتباه می‌کند. می‌توانم از پس همه چیز بربیایم، شانه‌هایم آنقدر بزرگ هستند که همه مسئولیت‌ها را بر آن بیندازم. فلسفه زندگی من ساده است: دوست دارم با مشت به ‌صورت آدم‌هایی بزنم که دو دست خود را به نشانه تسلیم بالا گرفته‌اند اما وقتی دست‌شان پایین باشد، حتماً به آنها کمک می‌کنم. من یا سیاهم یا سفید، هرگز در زندگی‌ام خاکستری نخواهم بود.»

مردی که یا سیاه بود یا سفید، خیلی زودتر از تصور همه، روی سیاه مرگ را دید. در مورد گلی که به انگلیس با دست زد، گفت: «نیمی از آن کار دست خدا بود و نیمی دیگر کار مغز مارادونا...» البته به نظر من، آن روز دست خدا گل نزد بلکه دست خدا جلوی چشم همه داوران را گرفت تا مارادونا گل بزند. حالا دیگو در دستان خدا آرام گرفته و به جایی برگشته که از ابتدا به آن تعلق داشت. فراتر از زمین. 

با رفتن دیگو مارادونا اما نمی‌توان از او ننوشت و نگفت، ما در روزنامه خبرورزشی سعی می‌کنیم، در روزهای آینده در مورد دیگو همچنان بنویسیم چون باور اینکه خبرهای مارادونا تمام شود، سخت است. 

وب‌گردی و دیدنی‌های ورزش

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرسنجی

صعودکننده به مرحله بعد جام حذفی؟

پربازدید امروز

آخرین خبرها

منهای ورزش

بازرگانی