خبرورزشی/ اردشیر لارودی؛ یکم- آیا با رفتن دکتر حسین قریب و علی فتحا...زاده و حبیب کاشانی و... اتفاقی که باید بیفتد، خواهد افتاد؟ آیا مصاعب و مصایب فوتبال تمام شد؟ گل و بلبلی که در مدیریت فوتبال باید حضور داشته باشد، چرا نیست؟ اتفاقی که در اداره فوتبال کشور باید نه یک بار که مستمراً و پشتسر هم و دائماً رخ بدهد، تحت چه شرایطی حادث خواهد شد؟! آیا زوری که برای دست و پنجه نرم کردن با مسائل و مشکلات فوتبال لازم است، اینک به چشم میخورد؟ آیا اینکه گفته میشود: ...کار هرکس نیست خرمن کوفتن، تحت این شرایط، ما را به مراد میرساند؟
و آیا شاهد جمع شدن مردان کهن و «زور» به اندازه کافی هستیم؟
اداره شدن یا اداره نشدن
دوم- فوتبال برای اداره شدن، باید خودش پا پیش بگذارد و دست بهکار شود یا این ماییم که باید فوتبال را مدیریتپذیر کنیم؟ در پاسخ به همین پرسش است که باید گفت: ...چگونه؟ با چه ترتیبی؟ با چه برنامهای؟
سخن کوتاه! پرده اول بازی شد و بازی درخوری نشد! عبارت معروف و سرشار از دلنخواستگی «کوه موش زایید» شرح حال ما را که دل بسته بودیم به این انتخابات، به پرده کشید! تا ببینیم که دنباله این نمایش که بزرگترش را انتظار میکشیدیم، چه آبی برای ورزش پرخرج و پرهزینه کشور گرم میکند!
مورچگان را چو فتد اتفاق
شیر ژیان را بدرانند پوست
تا چگونه به اتفاق برسند و تا ذیل چه اهدافی و حول چه ضرورتهایی به اتحاد نه تاکتیکی، بلکه استراتژیک برسیم! دل خوش میداریم که هنوز «زایش» نهایی در فوتبال صورت نگرفته است! هنوز اتفاقی که باید، رخ نداده است!
یاس از نوع فلسفی
سوم- یأسی که با آن مواجه شدیم، قابل کتمان نیست! فوتبال ما که امروز چشم قارهای را بهخود دوخته است، نه آنطور که باید و آنطور که شاید، به یارگیری پرداخته است! معرفی چند تیم کاری، آن هم روی کاغذ و دیگر هیچ! یعنی سزاوار است که فوتبال ایران در همان قدمهای اولیه و گامهای ثانویه به ته خط برسد؟ به بنبست آرزوها؟ به هیچ جنبه امیدی که باید پرورده شود؟ آیا وزن مدیریت فوتبال ایران همین است؟ سنگینیم یا سبک؟ سوار خواهیم شد بر مشکلات یا، یا اشکالات موج، چون پر کاه به این سو و آن سوی خواهدمان برد؟ در دنیای رقابت با حریفانی از جنس رقبای دست و دلباز خرپول غرب آسیا و در عالم مواجه شدن با تکنوکراتهای صاحب برنامه همه چیزخوار شرق قاره کهن، اتکای ما به کدام بخش است؟ آیا به دست خودمان و به زیان فوتبالمان، خود را دچار بیوزنی و سبک وزنی نکردهایم؟ آیا جغرافیای فوتبال ایرانی، دچار کموزنی و در ادامهاش دچار کمخواهی آن هم از هماکنون نیست؟ میگویند نه به دار است و نه بهبار است! دار و درخت ما چه باری دارد و چه بری را میرویاند؟ میوه همفکریهای بسیار چیست؟ دربی قبلی، تمام شد، در ناحیه دربی جدید چه نوری از امید بیشتر، میفروزد؟
برای گزنیش، سنگ محک لازم است یا نیست؟ عیار و محکی که گزینههای خود را به آن بسنجیم کجاست و کدامست؟
اتحادی نه برای اتفاق
چهارم- هنوز در حال و هوای یارگیری روز ۱۰ اسفندیم که نمایش قابل تصور برخورد بزرگان را خواهیم دید با نشانههایی از بزرگتری در جای جای آن!
استقلال را تیم صاحب هدفی یافتهایم که بلد شده است حتی از آب هم کره بگیرد! با رعایت دو، سه اصل ساده، با به کار بستن چند حرکت تکرارپذیر و به لطف دویدنهای بسیار که خستگی حریف و فرسودگی مردانش را میخواهد. استقلال تمام برتریهای میدانیاش را تبدیل کرده است به اهرمهای فشار! فشار تکنیکی و فشار سرعت، اسلحه محمود فکری است که خوب در دستان سربازان آبی، نشسته و پرسینگ پرفشار را در هر لحظه ممکن میکند.
بازی یحیی، پیچ و خم بیشتری دارد، بودن نوراللهی، امیری، پهلوان و انتظاری که از عالیشاه هم میرود، در حضور آقایی و نعمتی آب و تاب بیشتری به جنبههای رقابتی و به عناصر مسابقهای تیم یحیی میدهد!
فوتبال این دو، فوتبال خوبی است! خوب به معنای نسبی کلمه.
منظور از دست به عصا شدن کمیته و دپارتمان داوری را که داور مسابقه را عوض شده میخواست و عوض کرد و به میدانش میفرستد، مفهوم نبود؟ چرا زاهدیفر نه! چرا کرمانشاهی بله؟ ما که به داوران خود کمال اطمینان را داریم، پس چرا تردیدانگیزی؟ پس چرا به بدگمانی دامن زدن؟ و سؤال آخر: ...وزن مدیریتی برگزارکننده بازی نود و چهارم کم نیست؟... و ما با این ریش، میرویم به تجریش! آیا خواهیم رسید؟ عیار فوتبالمان سبک است! وزن مدیریتیمان هم کافی نیست! سیاست دیگری لازم است اگر مهلت بدهند وگرنه آش همان آش است و کاسه همان کاسه! شور شور یا بینمک بینمک!