سه‌شنبه ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۴ - ۱۹:۲۸
۳ |
۴

مدیرعامل سابق پرسپولیس در گفت‎‌وگو با پیشکسوت استقلال؛ من دشمن تاج نیستم/ علی پروین چیزی برای این دوره ندارد/ قلعه نویی در انتصاب ها دخالت کند، عمری ندارد!

مدیرعامل سابق پرسپولیس در گفت‎‌وگو با پیشکسوت استقلال؛ من دشمن تاج نیستم/ علی پروین چیزی برای این دوره ندارد/ قلعه نویی در انتصاب ها دخالت کند، عمری ندارد!
زمان مطالعه: ۱۸ دقیقه

امیر عابدینی در یک مصاحبه تفصیلی با جهانگیر کوثری درباره موضوعات مختلف صحبت کرد...

به گزارش خبرورزشی، امیر عابدینی که سابقه مدیرعاملی پرسپولیس و ریاست فدراسیون فوتبال را در کارنامه دارد، مهمان جهانگیر کوثری بود.

جهانگیر کوثری، بازیکن سابق استقلال تهران که در دهه پنجاه قبل از گرایش به سینما، پیراهن تاج را می پوشید، سابقه مدیریت در فوتبال و گزارشگری و اجرا در بالاترین سطح را دارد. کوثری در برنامه اش با امیر عابدینی گفتگو کرده است...

فوتبال را از کجا شروع کردید؟ سابقه بازی در تهران جوان را نیز دارید؟

خیلی خوشحالم که در این برنامه حضور دارم. مسیر طولانی را برای حضور در این برنامه طی کردم و قطعا روز خوبی را در اینجا طی می‌کنم. البته من تهران جوان بازی نکردم. شانس بسیار زیادی داشتم که غلام‌حسین نوریان، کاپیتان وقف تیم دارایی در آن زمان که حتی سابقه کاپیتانی در تیم ملی فوتبال را نیز دارد معلم ورزش من بود. این بزرگ‌مرد بازیکنان بزرگی مانند جلال طالبی، اکبر افتخاری، امیرفرخجسته، غلام وفاخواه و غیره را پرورش داده است. در گذشته اساتید و اسطوره‌های فوتبال و ورزش در مدارس به عنوان معلم حضور داشتند. به طور مثال هاشم راستی توانست عنوان قهرمانی در دوچرخه‌سواری آسیا را کسب کند. بعد از کلاس پنجم، این افتخار را داشتم که او معلم ورزشم شد. در این رابطه توفیق بسیار زیادی داشتم. نوریان خودش زحمت می‌کشید و توپ‌ها را برای ما آماده می‌کرد، چرا که ما زورمان به انجام این کار نمی‌رسید. در آن زمان ۵ عدد توپ از باشگاه دارایی برای ما فراهم می‌کرد که ما بتوانیم فوتبال بازی کنیم. در آن زمان توپ‌هایی با سایز ۲ و ۳ وجود نداشت و توپ‌ها سایز بسیار بزرگی‌تری داشتند که وقتی آب به این توپ‌ها خورده می‌شد، سایز آن‌ها بیشتر و بزرگ‌تر می‌شد.

توفیق بعدی من این بود که نادر لطیفی در دوران دبیرستان مربی من بود. این افراد از شخصیت اخلاقی بالایی برخوردار بودند. در آن زمان نادر خان مربی کانون جوانان شعاع نیز بود. در آن زمان در فوتبال محلات بازی می‌کردم و نادر خان من را به تیم کانون جوانان شعاع برد. در آن زمان موفق شدم عنوان آقای گلی لیگ دسته دوم تهران را کسب کنم. ابتدا در پست مهاجم به میدان می‌رفتم اما در ادامه نادر خان پست من را به هافبک تغییر داد.

این اتفاق به دلیل قدرت بدنی بالای من رخ داد. در یک بازی دوستانه من یک تنه به یاوری زدم که در آن زمان در قدرت بدنی‌اش زبانزد بود و باعث سرنگونی او شد. او در آن زمان هافبک پاس بود و خیلی هم از جوانان حمایت می‌کرد. اصغر شرفی نیز خیلی مراقب جوانان بود، من در بازی دوستانه تیم فوتبال جوانان مقابل تیم ملی برابر او در پست دفاع راست به میدان رفتم. تیم ملی در آن زمان با سیستم ۴-۲-۴ به میدان می‌رفت. من در تیم شعاع درخشیدم. در آن زمان نادر خان سرمربی پیکان شد. به تیم ملی جوانان دعوت شدم. سرمربی تیم ملی جوانان رایکوف بود و من را در جز ۲۰ نفر نهایی انتخاب کرد.

آن دوره دیگر تکرار نمی‌شود. بعید می‌دانم دیگر بازیکنی به مانند مصطفی عرب در فوتبال ما دیده شود. اگر مصطفی عرب را نصفه شب بیدار می‌کردند که در پست دفاع چپ به میدان برود، همان بازی با کیفیتی را به اجرا می‌گذاشت که در ساعت چهار یا پنج بعد ظهر از او دیده بودیم. همچنین بازیکنانی مانند عبدالله ساعدی، فریبرز اسماعیلی، شیرزادگان، همایون بهزادی، حسین کلانی، علی جباری، غلام وفاخواه، جعفر کاشانی و ... در آن دوره زمانی حضور داشتند که من خودم باورم نمی‌شد که بتوانم از نزدیک این بازیکنان را ببینم، چه برسد که بتوانم در کنار این بازیکنان بازی کنم. رایکوف، ۶ بازیکن را از تیم جوانان به تیم ملی بزرگسالان برد که یکی از آن‌ها من بودم و ما با تیم ملی به شوروی سفر کردیم. در آن زمان، روزنامه‌نگار کیهان که به زبان فرانسه مسلط بود همراه تیم ملی حضور داشت. وقتی وارد زمین شدم، آن روزنامه‌نگار باور نمی‌کرد. او در کیهان ورزشی نوشت: «عابدینی هرگاه به زمین رفت، نشان داد که آینده‌ای درخشان دارد» این مطلب او کمک بسیار زیادی در تشویق و روحیه من داشت.

چه شد که فوتبال را کنار گذاشتید؟

یک اتفاقاتی در زندگی شخصی من رخ داد که باعث شد خیلی زود فوتبال را کنار بگذارم. فکر نکرده بودم که شاید درس، سفر یا چیزهای دیگر بیشتر در آینده به درد من بخورد. بیشترین پولی که دریافت کرده بودم از باشگاه پیکان بود. سابقه بازی در برق را نیز داشتم اما پیکان بیشترین دستمزد را به من داده بود که در آن زمان ۶ هزار تومان بود. برق هم ماهی پانصد ریال به من دستمزد می‌داد. در آن زمان هدایت پیکان را آلن راجرز بر عهده داشت. خدا رحمت کند در آن زمان بهزادی کاپیتان پیکان بود. من در این تیم تعصب را یاد گرفتم.

تازه فهمیدم که چه تعصبی در فوتبال وجود دارد. همایون بهزادی برای یک تساوی چنان فریاد می‌کشید که اشک از چشم‌های او جاری می‌شد. بچه اختیاریه هستم و زمین محلی بازی کردم. آنجا نیز خوش‌شانس بودم چرا که کنار حسن روشن و علی جباری بازی کردم. در آن زمان بازیکنانی مانند علی سلیمی و کرم نیرلو وجود داشتند. اگر کرم نیرلو دچار سرطان نشده بود بدون شک بزرگ‌ترین فوتبالیست ایران لقب می‌گرفت. مگر می‌توانستید در محوطه جریمه او را مهار کنید! من مقابل او بازی کردم. بازی علی جباری و علی کریمی را نیز دیده‌ام، اما نیرلو در تکنیک و دریبلینگ یک استثنا بود. علی کریمی سایه‌ای از کرم نیرلو بود. علی سلیمی نیز متاسفانه دچار پارگی ربات صلیبی شد و در آن زمان نیز مثل زمان حال عمل جراحی وجود نداشت و خیلی زود مجبور شد که از فوتبال خداحافظی کند.

بعد از این دوره فوتبال دیگر دیده نشده‌اید تا سال ۱۳۶۰ که برای پست استانداری اقدام کردید؟

بعد از اینکه در ایران یک مشکل سیاسی پیدا کردم و به قول قدیمی‌ها کله ما بوی قورمه‌سبزی می‌داد، کارهایی انجام دادیم که باعث شد، دستگیر شوم. بعد از اینکه آزاد شدم فکر کردم که دیگر باید از ایران خارج شوم. مدتی در انگلیس حضور داشتم و در نهایت به آمریکا مهاجرت کردم. با توجه به شرایط مالی که داشتم، مجبور شدم به یکی از ایالت‌هایی سفر کنم که به نوعی ارزان‌تر از سایر ایالت‌ها بود. به ایالت آریزونا سفر کردم. در یک پارک مشغول فوتبال بازی کردن بودم که افرادی من را دیدند و از من سوال کردند که برای کدام کشور هستم. در پاسخ گفتم که ایرانی هستم، از من درخواست کردند که هدایت یک تیم مدرسه‌ای در این ایالت بر عهده بگیرم. من قبول کردم و در ادامه بازیکن تیم ایگل شدم. تیم ایگل در آن زمان موفق شد در این ایالت عنوان قهرمانی را کسب کند و من هم یکی از بهترین بازیکنان آن تیم بودم. ما در ایران نزدیک به ۱۱۰ سال است که فوتبال حرفه‌ای داریم اما در امریکا نزدیک به ۴۷ سال بیشتر نمی‌شود. حق ما این خواهد بود که بر اساس علم و تکنولوژی، فوتبالمان را مدرن کنیم.

شما با این ذهنیت توانستید مسئولیت فدراسیون فوتبال را برعهده بگیرید، چرا این تغییرات و تحوالات را شروع نکردید؟

من با جو مدیریتی سیاسی آمده بودم. تحلیل‌ها درباره من بیشتر سیاسی بود تا اینکه فوتبالی باشد. سال‌ها بود که فوتبال را کنار گذاشته بودم. وقتی آمدم دیدم که تقابل اندیشه قصد دارد من را بکشد! شما می‌دانید که من با نوآوری شروع کردم، اما دوستان ما با این نوآوری مخالف بودند و بیشتر سنت‌گرا بودند. من هم دوستانم را دوست داشتم. هنوز با هاشمی‌طبا رفیق هستم. متوجه شدم آن زمان افرادی می‌روند و توضیحات اشتباهی به او می‌دهند؛ ما گفته بودیم که استقلال و پرسپولیس باید مربی خارجی داشته باشند. هدفم چیز دیگری بود، چون بضاعت فوتبال ایران را فقط نمی‌شود در تیم ملی بالا برد. این کار را برای پرسپولیس انجام دادم.

زمانی که من برای پرسپولیس استانکو را انتخاب کردم به هاشمی‌طبا گفتم دیگر حریف ما نخواهید شد. پرسپولیس در جایگاهی قرار می‌گیرد که شما حالا حالا نمی‌توانید به آن نزدیک شوید. چون او استقلالی بود و ابایی از این قضیه نداشت. ۷۰ درصد دوستان من در آن زمان استقلالی بودند و من با آن‌ها صمیمی بودم و هیچ‌گونه دعوایی بین ما وجود نداشت. دعوار را برای ما درست کردند که یک تفرقه‌ای بین ما ایجاد شود. اما ما هنرمندانه با این موضوع کنار آمدیم. افراد زیادی برای این استحکام این وفاق زحمت کشیدند.

شما با انتخابات توانستید عنوان رئیس فدراسیون فوتبال را کسب کنید؟

خیر. من انتصابی به این عنوان دست پیدا کردم.

چه تفاوتی با انتخابات که در همین دوره رقم خورد داشت؟

انتخابات با رای‌گیری، مدار درستی نسبت به انتخابات انتصابی ندارد. من رئیس مجمعی هستم که شما کاندید آن هستید، خوب می‌توانم کاری کنم که شما رای نیاورید. حالا شما که رای آورده‌ای به من دین اخلاقی و رفتاری دارید. نمی‌شود که رئیس فدراسیون و رئیس هیات‌ها باشند، و حالا این رئیس هیات‌ها بخواهند رئیس فدراسیون را انتخاب کنند! بحث دیگر این خواهد بود که به طور مثال من به یکی از هیات‌های استان‌ها، در تهران مسئولیتی را اهدا کنم. خوب این فرد دیگر وقت نمی‌کند که به هیات استان خودش رسیدگی کند. من چرا این مسئولیت را به آن فرد می‌دهم؟ برای اینکه بیشتر با سیستم فدراسیون آمیخته شود. اگر همه کسانی که ما قبول داریم پاک باشند، این جایگاه آن‌ها را اذیت می‌کند. این جایگاه به آن‌ها اجازه نمی‌دهد که از پتانسیل استفاده نکنند. این پتانسیلی که به وجود آمده است، آقایانی که این مجمع را نوشته‌اند، اشتباه کاملی را انجام داده‌اند، فدراسیون از هیات فوتبال استانی جدا نیست! مانند این خواهد بود که کارمندان شرکت من بخواهند به من رای بدهند. قطعا به من رای خواهند داد. پس باید هیات‌ها را از فدراسیون جدا کنند. این کار بسیاری دشواری خواهد بود چرا که اتحادیه باشگاه‌ها بسیار ضعیف است. ما الان ۱۸ تیم لیگ یکی و ۱۶ تیم لیگ برتری داریم. این تیم‌ها باید نخبه‌ها را انتخاب کنند.

چه راه حل و طرحی برای انتخابات فدراسیون فوتبال دارید. چگونه باید انتخابات را مدیریت کنیم که هر فردی با رای واقعی بتواند در مسند ریاست فوتبال قرار بگیرد. امیرخان هم گفت که یک دوره به عنوان رئیس فدراسیون به صورت انتصابی آمد و مدت طولانی هم حضور نداشت و پس از آن به باشگاه پرسپولیس رفت. در ادامه می خواهم بگویم که انتخابات باید چگونه باشد؟ آیا طرح و پیشنهادی دادید؟

دوستان در حال بررسی پیشنهاد من در قالب اتحادیه هستند. کانون مربیان باید سه مربی شاخص را معرفی کند. کانون بازیکنان حداقل ۲ بازیکن در بخش مردان داشته باشد و بخش زنان جداست. دانشگاه و آموزش و پروش حتما باید نفر داشته باشد. ما نیاز به تعامل داریم. نیروهای انتظامی باید یک نماینده داشته باشند. باید چارچوب را درست تعریف کنیم.

داوران در آینده به کمیته داوران می آیند و باید این کمیته را اداره کنند، بنابراین باید در مجمع حضور یابند و نقش داشته باشند تا ببینند که چه کسانی بیشترین درک از فوتبال را دارند. در این دوره از مجمع انتخاباتی برنامه ندیدید و مجمع امسال در سکوت کامل برگزار شد و مهدی تاج برنامه نداد و آمد گفت سلام و علیکم چون می دانست کاملا رای دارد و حرف‌هایش را یک دقیقه ای زد و نشست.

وقتی می‌دانستید رای نمی آورید چرا در انتخابات فدراسیون فوتبال ثبت نام کردید؟

فکر می‌کنید نمی‌دانستم که چه اتفاقی می افتد. گفته بودم تماما تاج رای دارد و بعد شبهه ایجاد شده بود نکند که پوششی تاج هستم. تاج نفر بعدی خود را گذاشته بود که اگر به هر دلیلی، آفتی به او خورد بهاروند باشد. تاج به هیچ عنوان برنمی تابید که من باشم و وقتی برنمی تابد، ابزار هم دست اوست، تعامل هم بلد است، کار رسانه هم انجام داده و خیلی از دوستان با او ارتباط خوبی دارند.

می‌دانستم که در یک بستری که واقعا دموکراسی حاکم باشد، وارد نمی‌شوم. در بستری وارد شدم که دموکراسی حاکم نبود و وقتی یکی از دستگاه‌های کنترلی با من جلسه می‌گذارد که چرا می‌خواهید در انتخابات شرکت کنید، متوجه می شوم که دوست ندارند که من بیایم. گفتم که استخوان‌هایم برای کشور خرد شده و در ورزش کشور شکسته و اندیشه من برای این مملکت به کار گرفته شده است.

الان دوست دارم از بضاعتم استفاده کنم. اگر بیایم امیر عابدینی نیامده است بلکه یک جمعیت کارآمد می آید. زمانی امیدواری من زیاد شد که خبیری از آمریکا با من تماس گرفت و گفت «کار خوبی کردی اگرچه امیر رای نداری.»

خودت هم همینطوری فکر می کردی؟

بگذار بدانند چه کسانی رای دارند و چه کسانی رای ندارند. با تاج رفیق بودم و الان هم رفیقم و دشمن او نیستم. وقتی دیدم تاج قاطع گفت که فلانی! ۵۶ رای دارم. گفتم «اگر تو نتوانی بیایی چه می شود. یکبار قلبت گرفته و نیامدی و یکبار هم گفتند استعفا بده و استعفا دادید.» همان‌ها که یک روزی موافق بودند تا تاج نباشد اما آن روزهایی که من آمدم شدیدا حامی شده بودند و می دویدند تا تاج باشد. با چه چیزی مخالف بودند از اینکه صراحت لهجه دارم و اینکه یک خورده کار بلد است یا مدیریت رشد می‌داند.

من را می‌شناسید و سخت قبول می‌کنم که کسی بالای سر من باشد و فوتبال را مدیریت کند و زیر بار نمی‌روم. اگر بخواهم مشورت بگیرم، از شما مشورت می‌گیرم و اگر بخواهم به روز حرف بزنم از نادر لطیفی حرف می‌گیرم. ابا ندارم بگویم که بزرگان فوتبال ما چه کسانی هستند و پیش محمد دادکان می‌روم. دادکان زاویه دارد و الان عصبانی است و کسی به او گفته که در این بخش عصبانی باشد یا در این بخش کمکش کنید؟ آیا گفته است خیر.

من سراغ علی پروین نمی‌روم زیرا چیزی برای این دوره ندارد و یک روزی برای فوتبال مملکت ما اسطوره بود. امروز من نمی‌توانم بگویم که علی پروین چیزی به من می‌دهد و آکادمیک است. امروز آدم‌هایی می‌توانند به فوتبال ما چیزی اضافه کنند که حداقل سرچ کردن را بلد باشند. همان لحظه که آی دی کارت را روی میز گذاشتم از فوتبال خداحافظی نکردم بلکه از مجمع خداحافظی کردم.

خواستم بگویم که بالاخره این مجمع کار خود را کرد و قرار نبوده که رای به من بدهد. امروز یکی از دوستان یک مطلبی نوشته و مقایسه کرده بود و من گفتم که نگران دشمن نیستم، دشمن وظیفه خود را انجام می‌دهد و باید دشمن بزند و من دفاع کنم. تعریف دشمن مشخص است و من از دوست نگرانم که در سنگر ماست و کلاش را روی سینه من گرفته است و از دوستانی که با ما هستند و نیستند باید بترسم.

خود مجمع از اجرای آن راضی بود اما ذهنیت و افکار عمومی در واقع با مجمع نبود.به نظرم ما یاد گرفتیم با مردم دعوا کنیم و یاد نگرفته‌ایم که حرف مردم را جایی ببریم. ملاک عمل این است که به رای عمومی و اذهان عمومی بها دهیم. به اذهان عمومی افتخار کنیم. اذهان عمومی از وجدان جامعه سرچشمه می گیرد و من وقتی با وجدان جامعه در تقابل هستم انشقاق ایجاد می شود و از آنها فاصله می‌گیرم و اگر از شما بپرسند که استاندار تهران کیست و هرکسی می خواهد باشد و استاندار تهران است و باید بچه‌های تهران حداقل با او رفیق باشند و وی را بشناسند.

او از بچه‌های تهران می‌ترسد و من هم از او می‌ترسم و چرا؟ چون تقابل است. یک روزی من استان خراسان بودم و به روستاها می‌رفتم و از مردم خجالت می‌کشیدم، زیرا مردم اقبال نشان می‌دادند و می‌دیدند که ما بی‌ریا نوکری آنها را می‌کنیم. در جایگاه‌ها و کانون‌هایی نوع دیگری پرورش پیدا می‌کنید و ما هم جور دیگر پرورش پیدا کردیم. الان اعتقادم این است آن چیزهایی که مردم توقع دارند و از ما فاصله می‌گیرند، آن چیزها حقشان است. به عنوان مدیر بلد نیستم تا حق مردم را ترسیم و طراحی کنم و به آنها بدهم.

اگر من را به عنوان یک مسئول روی مرکبی بگذارند، از مرکبم تعریف می‌کنم حتی اگر نعل اسبم درآمده باشد. من فعلا سوار این اسب هستم و باید این اسب به مقصد برسد. خیلی مشکلات و ایراد داریم و در مدیریت گرفتاری داریم. یک جایی باید تقابل را کنار بگذاریم و تعامل و رفاقت را حاکم و باور کنیم که هرکاری می‌کنیم برای مردم بعد از خداست. اگر نوکری مردم را پذیرفتیم و مردم ولی نعمت ما هستند، مسائل حل می شود.

در ورزش هم به عنوان یک هنجار زیبای اجتماعی باید هنجارسازی کنید و ناهنجاری ایجاد نکنید.راه های خیلی خوبی است اما مقداری فاصله بگیرم و بگویم موفقیت‌های فوتبال ما و راهیابی به جام جهانی یا هرچیز دیگری چقدر در جذب افکار عمومی و شادابی جامعه تاثیر دارد؟

مردم اگر کوثری را قبول دارند، اگر او نتواند تیم ملی را به جام جهانی ببرد، قبول دارند که تمام تلاش خود را کرده، همت بالا را به کار گرفته، تعیین بودجه کرده، اردو برگزار کرده و و مربی خوب گذاشته است؛ اما موفق نشده و شکست را همه مردم می پذیرند. مگر ما به آرژانتین نباختیم؟ چرا مردم جشن گرفتند. سال ۱۳۸۸ و ۱۳۸۹ را باید به یاد داشته باشید و مسی به ما گل زد و ملت ما از خوشحالی گفتند که ما این بازی را نباختیم و حیثیت فوتبال ما بالا رفت و جایگاه پیدا کرد. دنیا فهمید که ایران فوتبال دارد. می‌دانید هر کرسی برای المپیک برای کشوری که می‌خواهد صاحب یک کرسی سوم تا اول شود، چقدر خرج دارد؟

بین ۲۰ تا ۲۵ میلیون دلار هزینه دارد.

جام جهانی چقدر هزینه دارد؟ رقم ها درشت شده است. چرا؟ زیرا هرچقدر رشد و شکوفایی بیشتر شود، هرچه در درون فوتبال است بیرون می‌ریزد. بارسا دو کاپیتان داشت؛ یکی ۱۹ و یکی ۱۸ ساله بود. دیگر پیکه نیست. شما می بینید این بچه ۱۹ ساله از زمین بیرون می‌آید و بازوبند کاپیتانی را به بازیکن ۱۸ ساله می دهد. ورزش به جایی می‌رسد که یک بازیکن ۹ ساله قهرمان المپیک می‌شود. بستر ما باید مهیا و سالم و شکوفا باشد. نوریان زنده است و چقدر از او استفاده می‌کنیم. او ارزشمند است و گاهی مواقع دو کلمه حرف می زنند.

ماشالله الان نزدیک ۹۰ ساله سن اوست و چقدر ذهنیت روشن و خوبی دارد

نادر خیلی خوب است. واقعا پیشکسوتان بزرگی داریم که باید به آنها احترام بگذاریم و آنها را قبول کنیم. برخی مواقع ایرادهایی می‌گیرند باید باور کنیم که دلسوزانه است و برخی مواقع مسیر را منحرف می‌کنند و می‌گویند این مسیر انحرافی به راه صلاح می‌رسد.

مقداری درباره تیم ملی صحبت کنید و کاری که قلعه نویی‌کرد و به جام جهانی رفت و وضعیت تیم ما نسبت به دور قبلی چگونه است؟

ما نتوانستیم در دل تیم ملی، تیم ملی دوم را پرورش دهیم. الان وحشت داریم. آزمون را چکار کنیم و او را بیرون بگذاریم چه کسی را جای او بگذاریم. از بازی ملوان و سپاهان لذت بردم. ملوان بی‌نظیر کار کرد و پدیده داشت و این تیم حرف برای گفتن دارد. زارع نشان داد که تفکر فوتبالی او در اوج مربیگری است. پس می‌توان کاری کرد. پتانسیل آنجا در انزلی هم بالاست و نیرو داریم.

تیم ب ما کجاست؟

تیم ب نداریم. تیم امید، جوانان و نوجوانان درست می‌کنیم و در مسابقات اوت می‌شویم. این شکافی که برای نوجوانان ایجاد می‌شود و در دوره بعد دیگر نوجوانان نداریم. این عقده با آنها می‌آید و به جوانان می‌آید جوانان ناامید می‌شود به تیم امید می‌رود.

مقداری دیرتر به تیم ملی می‌رسیم و بازیکنان بزرگی چون علی دایی و کریمی به از نوجوانان و جوانان نیامدند. این تاخیر به چه دلیل است و چرا دیر می رسیم؟

داریوش مصطفوی رئیس فدراسیون بود و حسن حبیبی استاد بی‌بدیل را سرمربی تیم امید کرد. آن زمان در این تیم، مهدی پاشازاده، کریم باقری، افشین پیروانی و مهرداد میناوند بودند و چه تیمی پرورش پیدا کرد. فوتبال به روی آنها دهان باز کرد. اعتقاد دارم که نخبگان جوان داریم و فوتبال را خوب می‌فهمند و خوب می‌دانند، جوان هم هستند. وقتی این حادثه پیش می‌آید می گویند ۵ بازیکن را به دلیل احترام پدرهایشان به تیم نوجوانان می‌برند این را من و جامعه ما نمی‌فهمند و سن و سال ما اصلا درک نمی‌کند. مگر می‌شود؟ این بچه که انتخاب نمی‌شود در مدرسه چه آسیبی می‌بیند. حق فوتبال او ندادید و او را نابود کردید.

در مورد علی دایی نظرتان چیست؟

از نسل او به بعد هیچکس نیامد که در خط حمله بهتر از او باشد. به نظرم یک سیستم ماشینی دارد که از نظر اقتصادی از فوتبال هم موفق‌تر بوده است. تعصبات قومی و اصالت خانوادگی او بسیار بالاست و اقتدار بسیار زیادی در زمان بازی و مربیگیری‌اش داشت.

در مورد علی پروین هم می‌توانید صحبت کنید؟

پروین به علت آکادمیک نبودنش از یک دوره‌ای به بعد دیگر تفکر مدیریتی او رشد نکرد. افتخار قهرمانی که با او کسب کردیم را به افرادی مانند قایقران و عابدزاده باید بدهیم. آن زمان تیم استواری داشتیم و در همه پست‌ها بازیکنان بسیاری خوبی حضور داشتند. مجتبی محرمی بود و به نظرم در نگاه کلی پروین در آن زمان مدیریت فنی نکرد، بلکه مدیریت رفاقتی کرد. آسیای آن زمان مثل الان نبود که به دنیا طعنه بزند. در حال حاضر جام‌جهانی هم ساده‌تر شده و صعود به مرحله دوم هم کار سختی نیست.

درباره امیر قلعه‌نویی چه نظری دارید؟

او اگر در محدوده فوتبال و کار خودش قدم بردارد، زمان زیادی می‌تواند مربی باشد اما اگر در مسائل بانوان، انتصاب مربیان، باشگاه‌ها و .... دخالت کند، عمری نخواهد کرد. البته تیم ملی ما نیاز به یک تغییر اساسی دارد و با این وضعیت نمی‌توانیم در آینده موفق باشیم. باید نفراتی را پشتوانه طارمی، آزمون و جهانبخش داشته باشیم برای درخواست هزینه هم تعارف نداشته باشیم. به نظرم امیر قلعه‌نویی به این خاطر که رو زدن برای درخواست هزینه ندارد، به درد تیم ملی نمی‌خورد. باید تقویم فیفادی‌ها را از او پرسید که بفهمیم هیچ هزینه‌ای انجام نمی‌شود. مگر ما رفتیم در کشورهای دیگر کمپ بزنیم و آن موقع درخواست بازی تدارکاتی بکنیم که متوجه شویم در صورت نبود هزینه‌، حاضر هستند با ما بازی کنند؟

زمانی که از امیر قلعه‌نویی انتقاد کردم، فدراسیون فوتبال تحمل نکرد! متاسفانه بلد نیستیم که حرف‌های انتقادی را بپذیریم و در مقابل رفتارهای بدی می‌کنیم. باید باور کنیم که مردم و کارشناسان باید انتقاد کنند و حق این کار را دارند.

در مورد کی‌روش چه نظری دارید؟

از نظر اسم و رسم، کی‌روش قوی‌تر است؛ اما اسکوچیچ را بیشتر قبول دارم. کی‌روش هم بهترین‌ها را انتخاب کرد ولی نتوانست نتیجه بگیرد؛ در واقع بضاعت مدیریت کی‌روش را نداشتیم. در حاضر اسکوچیچ کارنامه‌ای در ایران دارد که هیچ مربی دیگری کسب نکرده است.

در مورد درویش صحبت کنید؟

با او مشکل دارم اما نمی‌توان گفت که زحمت نکشیده و کارهای زیادی انجام داده است. او اشتباهاتی در روند مدیریت خودش داشته که به آن‌ها انتقاد دارم؛ مثل روند اشتباه جذب بازیکن. البته قبلا هم گفتم که به جای درویش، هیات مدیره را تغییر دهید.

مدیران جوان در کشور چه جایگاهی دارند؟

می‌دانید که مدیریت یک قاموس است و سن و سال ندارد. اگر جوانی آمد که مسائل مدیریت را می‌فهمد، چرا نباید باشد؟ با این حال در جایگاه‌های بالای کشور نمی‌توان از آن‌ها استفاده کرد، زیرا احتیاط‌های فرد مسن را ندارند و اشتباهات مهلکی ممکن است انجام دهند. در جبهه و جنگ نیاز داشتیم و نهایت استفاده را بردیم ولی مدیریت نیازمند تجربه و احتیاط است.

وب‌گردی و دیدنی‌های ورزش

برچسب‌ها

نظرات

  • منتشرشده: ۱
  • در صف بررسی: ۲
  • غیرقابل‌انتشار: ۰
  • احمد IR ۲۰:۱۲ - ۱۴۰۴/۰۲/۱۶
    جمع کن این بساط رو نتونستی ۱۰ تا رای جمع کنی،کی خودت رو قبول داره ،که بخوای پروین یا دیگران راقبول داشته باشی یا نداشته باشی

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

پربازدید امروز

آخرین خبرها

منهای ورزش

بازرگانی