یکشنبه ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴ - ۰۷:۰۲
۰ |
۰

متن کامل گفتگوی محمد صلاح با فرانتس فوتبال/ من خود لیورپول هستم، مثل لیورپول به جبران معروفم!/ هرگز تسلیم نشو؛ هرگز +تصاویر دیدنی و اختصاصی از محمد صلاح

متن کامل گفتگوی محمد صلاح با فرانتس فوتبال/ من خود لیورپول هستم، مثل لیورپول به جبران معروفم!/ هرگز تسلیم نشو؛ هرگز +تصاویر دیدنی و اختصاصی از محمد صلاح
زمان مطالعه: ۱۶ دقیقه

محمد صلاح می گوید در تمام این سال ها مثب لیورپول شده است. به همان قدرت که از ناممکن ها ممکن بسازد!

به گزارش خبرورزشی، محمد صلاح در گفتگوی مفصل با فرانتس فوتبال حرف های جالبی زده که شما را به خواندن متن کامل برگردان فارسی این گفتگو دعوت می کنیم.

متن کامل گفتگوی محمد صلاح با فرانتس فوتبال/ من خود لیورپول هستم، مثل لیورپول به جبران معروفم!/ هرگز تسلیم نشو؛ هرگز

در آغاز فصل گفتید که یکی از اهداف اصلی‌تان قهرمانی در لیگ برتر انگلستان بود. چرا؟
حتی گفته بودم که این هدف اصلی من است. این نخستین‌بار در دوران حرفه‌ای‌ام بود که لیگ را بالاتر از لیگ قهرمانان اروپا قرار دادم. از اینکه در سال ۲۰۲۰ به خاطر همه‌گیری کرونا نتوانستیم با هواداران‌مان جشن بگیریم، دلم به‌شدت شکست و از همین‌رو، می‌خواستم به همراه تمام تیم، این افتخار را به هواداران‌مان و به شهر تقدیم کنیم. نه ماه بعد، وعده‌ام را عملی کردم. (با لبخند)

از ناامیدی سال ۲۰۲۰ برایمان بگویید...
واقعاً شرایط سختی بود، چراکه باشگاه سی سال بود که قهرمان نشده بود. نمی‌دانم آیا واقعاً به بزرگی این موضوع پی می‌بریم یا نه. فصلی استثنایی در لیگ برتر رقم زدیم (۹۹ امتیاز)، اما قرنطینه ما را از جشنی که شهر سه دهه انتظارش را می‌کشید، محروم کرد. باید بار دیگر تلاشی می‌کردیم تا این شادی را برایشان به ارمغان بیاوریم؛ این‌بار با امکان همدلی، جشن و پایکوبی. افزون بر آن، این موضوع را به چالشی شخصی نیز تبدیل کردم، چون سال پایانی قراردادم با باشگاه بود و بنابراین، شاید آخرین فصل حضورم در اینجا. در لیورپول، چیزی که هواداران بیش از هر چیز دیگر می‌خواهند، قهرمانی در لیگ انگلستان است.

آیا همیشه این اشتیاق مطلق هواداران را احساس می‌کردید؟
قطعاً! از همان لحظه‌ای که قرارداد بستم. چون این مسئله با رقابت سنتی با منچستریونایتد گره خورده است؛ تیمی که ۲۰ عنوان قهرمانی دارد، در حالی که لیورپول از سال ۱۹۹۰ در عدد ۱۸ گیر کرده بود (اکنون هم‌ردیف با ۲۰ عنوان). بالاخره قهرمان شدن در لیگ نه تنها یک چالش بزرگ بود، بلکه فشار عظیمی هم به همراه داشت، چراکه باید آن ذهنیت برنده‌ای را پیدا می‌کردیم که باشگاه تا حدی از دست داده بود. پیش از آمدنم (در سال ۲۰۱۷) می‌دانستم که این موضوع برای لیورپول چقدر اهمیت دارد؛ شور و شوق منحصربه‌فردی را که در اطراف باشگاه وجود داشت، می‌دیدم. گذشته از آن، خیلی‌ها با طعنه‌ای دوستانه بهم می‌گفتند: «همه خریدهای جدید می‌گویند که می‌خواهند لیگ را ببرند، ولی هیچ اتفاقی نمی‌افتد!» من هم در جواب می‌گفتم: «باشه، باشه، می‌بینیم که موفق می‌شوم یا نه.» به نظر می‌رسد که به وعده‌ام عمل کردم. (با خنده) و به این موضوع افتخار می‌کنم چون بین من و لیورپول شباهت‌های زیادی هست.

یعنی چه؟
لیورپول به بازگشت‌های شگفت‌انگیز و جبران موقعیت‌های تقریباً ناممکن معروف است، و به اینکه همیشه تا آخرین ذره توانش را می‌گذارد. از این نظر، فکر می‌کنم بین مسیر زندگی من و این روحیه شباهت‌هایی هست؛ هیچ‌کس نمی‌توانست چنین مسیری را برایم پیش‌بینی کند، اما من هرگز دست نمی‌کشم و همه چیزم را وقف فوتبال کرده‌ام. دوست دارم بگویم که نه فقط سخت کار می‌کنم، بلکه هوشمندانه هم کار می‌کنم. اینکه در کارتان معنا و هدفی ببینید، بسیار مهم است.

یک خاطره جالب؛ در کودکی وقتی بازی‌های ویدیویی انجام می‌دادید، تیم لیورپول را انتخاب می‌کردید. چرا؟
اتفاقات شگفت‌انگیز «معجزه استانبول» در سال ۲۰۰۵ مرا تحت تأثیر قرار داد (در فینال لیگ قهرمانان، لیورپول در نیمه اول با نتیجه ۳-۰ از میلان عقب افتاد، اما بازی را ۳-۳ مساوی کرد و در ضربات پنالتی ۳-۲ پیروز شد). علاوه بر آن، بازی آن‌ها بسیار سریع و تهاجمی بود، با بازیکنانی مثل جیبریل سیسه که با سرعتی باورنکردنی می‌دوید، استیون جرارد که می‌توانست از انتهای زمین توپ را جلو بیاورد و از فاصله ۳۰ متری شوتی غیرقابل مهار بزند... خوش‌شانس بودم که چند بار با «استیوی» ملاقات کردم؛ صحبت با یکی از بزرگ‌ترین اسطوره‌های باشگاه تجربه‌ای خاص بود. این باشگاه همیشه بازیکنان بومی‌اش را تبدیل به اسطوره کرده، مثل جرارد، فاولر، اوون، کاراگر...

امروز، هواداران برای شما آواز می‌خوانند، در حالی‌که نه اهل لیورپول هستید، نه انگلستان، و نه حتی اروپا. این باعث افتخارتان هست؟
می‌توان گفت که این نشان‌دهنده دستاوردهایی است که کسب کرده‌ایم. همان‌طور که گفتید، من پیشاپیش امتیاز «اسکوسر» بودن (اهل لیورپول بودن) را نداشتم. بنابراین دریافت این همه محبت از سوی هواداران که پاداشی است برای تلاشم در این هشت سال، حس فوق‌العاده‌ای دارد. راستش را بخواهید، مدام به آن فکر نمی‌کنم، اما هرگز آن را بدیهی نمی‌دانم، چون واقعاً ارزشمند است.

خودتان را افسانه‌ای در لیورپول می‌دانید؟
نه، مطمئنم که یک افسانه‌ی لیورپول هستم! (با خنده.) اگر بخواهم جدی بگویم، الان درگیر عمل هستم؛ تمرین می‌کنم، آماده می‌شوم و بازی می‌کنم. و وقتی به خانه می‌رسم، تمام توجهم را روی خانواده‌ام می‌گذارم. بنابراین فرصت زیادی برای حس کردن این موضوع ندارم. اما اگر این سؤال را می‌پرسید، بله، می‌دانم که یک افسانه‌ام. ببینید، در این فصل، با وجود تمام عدم قطعیت‌ها درباره تمدید قراردادم، هواداران دیدند که تا آخرین ذره توانم را گذاشتم؛ بدون فریبکاری، بدون حساب‌گری. و اینجا، شاید بیش از هرجای دیگر، همین صداقت است که بیشترین احترام را برمی‌انگیزد.

چقدر سخت بود که با بلاتکلیفی درباره تمدید قرارداد، سؤالات هفتگی خبرنگاران و هواداران کنار بیایید؟
احتمالاً باید گفت این موضوع نهایتاً به یک نقطه‌قوت تبدیل شد! (با خنده) چون بهترین فصل آماری زندگی‌ام را تجربه کردم (۴۹ بازی، ۳۳ گل و ۲۳ پاس گل در تمامی رقابت‌ها با باشگاه). اینکه ممکن بود این آخرین فصل حضورم باشد، شاید باعث شد که بخواهم تا جایی که می‌توانم لذت ببرم و همه چیزم را برای کسب عنوانی که قولش را داده بودم، بدهم. با این ذهنیت جلو رفتم: اگر باشگاه نمی‌خواهد قراردادم را تمدید کند، اشکالی ندارد، فقط می‌خواهم بهترین پایان ممکن را رقم بزنم تا با افتخار خداحافظی کنم.

آیا واقعاً به رفتن فکر کرده بودید؟
بله، این یک احتمال بود. ما فصل فوق‌العاده‌ای داشتیم، و در عین حال، مذاکرات تمدید قراردادم پیچیده شده بود؛ برای همین کمی عجیب بود. اما در نهایت، همه چیز خوب پیش رفت: ما قهرمان شدیم و من دو فصل دیگر هم می‌مانم. (با لبخند.)

انفیلد دلتان را تنگ نمی‌کرد؟
این ورزشگاه واقعاً منحصربه‌فرد است. واقعاً. یک جای خاص هم در آن هست که خیلی دوستش دارم؛ سمت راست زمین، جایی که معمولاً نیمه‌ی اول بازی‌ها را از آن‌جا شروع می‌کنیم، یعنی نه روبه‌روی جایگاه «کاپ». نمی‌دانم چرا، شاید چون در این هشت سال همیشه بازی‌هایم را از آن سمت آغاز کرده‌ام و درست قبل از سوت آغاز، فرصت می‌کنم که همان چهره‌های همیشگی را ببینم. نمی‌دانم اسمش خرافاته یا نه، ولی دیدن آن صورت‌های آشنا را دوست دارم. حتی، در معدود دفعاتی که بعضی از آن‌ها بیش از دو بازی غایب بوده‌اند، از مدیر تیم می‌پرسم که چرا نیستند، آیا حالشان خوب است یا نه. دیدن این چهره‌هایی که می‌شناسم، باعث می‌شود بیشتر حس کنم خانه‌ام است؛ نوعی گرما و انرژی خاص در آن هست، چیزی که سخت می‌توان توصیفش کرد. البته، همه‌ی انفیلد همین حس خوب را به من می‌دهد. همه چیز در آن کوچک و صمیمی‌ست، همه را می‌شناسیم، راهروی منتهی به زمین بسیار باریک است. هر بار که وارد آن می‌شوم، با خودم می‌گویم چقدر این فرصت یک امتیاز بزرگ است. نوشته‌ی «You'll Never Walk Alone» را روی دیوار می‌بینم، تابلوی «This is Anfield» را لمس می‌کنیم پیش از ورود، و صدای تشویق هواداران‌مان را می‌شنویم که از ما استقبال می‌کنند. همین الان که برایتان تعریف می‌کنم، تنم می‌لرزد.

با این حال، شما به این فضا عادت کرده‌اید.
نه، هر بار باز هم آدم را می‌گیرد. مثل وقتی که هواداران‌مان آهنگ "You'll Never Walk Alone" را می‌خوانند، هر بار از آن لذت می‌برم، هیچ‌وقت عادی نمی‌شود. همیشه مرا به یاد ریشه‌هایم می‌اندازد و مسیری که آمده‌ام تا به چنین فرصتی برسم. نمی‌خواهم به این فضا عادت کنم، چون دوران حرفه‌ای محدود است؛ خیلی طول نمی‌کشد، شاید پانزده سال. خیلی زود می‌گذرد. و وقتی نوبت خداحافظی می‌رسد، آدم با خودش فکر می‌کند: «آیا تا آخرین حدش از این دوران استفاده کردم؟ یا اینکه کم‌کم دچار دل‌زدگی شدم؟» من نمی‌خواهم کوچک‌ترین پشیمانی داشته باشم.

این نگاه به زندگی را از کجا آورده‌اید؟
از فوتبال نه! (با خنده) از زیاد مطالعه کردن، دیدن مستندهایی درباره فلسفه، رشد فردی، از این قبیل چیزها... چیزهایی که کمک می‌کنند کاملاً در لحظه زندگی کنی، از هر لحظه‌اش لذت ببری و وارد یک حالت ماشینی نشوی. می‌دانید چی می‌گویم؟ به همین خاطر است که همه‌چیزم را می‌گذارم، چون نمی‌خواهم بعداً بگویم: «ای کاش بیشتر تلاش می‌کردم، ای کاش زودتر متوجه می‌شدم که این دوران همیشه دوام ندارد...» وقتی همه‌چیز تمام شد، می‌خواهم بتوانم بگویم: «فوتبال، ممنونم برای همه‌چیز.» (با خنده)

مطالعه کتاب‌ها و دیدن مستندها، به شما کمک می‌کند که فوتبالیست بهتری باشید؟
پیش از هر چیز، انسان بهتری می‌شوم. و از آن‌جا، فوتبالیست بهتری نیز. این نوع تغذیه ذهنی و یادگیری باعث می‌شود ارتباطم با ورزشم عمیق‌تر شود، و در زندگی هم هماهنگ‌تر باشم. از زمانی که در رم بازی می‌کردم، شروع کردم به مطالعه‌ی جدی. این تجربه چشمم را به روی خیلی چیزها باز کرد. آن موقع، بازیکن خوبی بودم، ولی دنبال این بودم که انسان بهتری شوم. احساس می‌کردم که این مسیر به من تعادل می‌دهد. با غنی‌تر شدن از نظر دانشی، اعتمادبه‌نفس بیشتری پیدا می‌کنید، شرایط را بهتر درک می‌کنید، یاد می‌گیرید بعضی چیزها را بهتر بسنجید، در عین اینکه تمرکزتان روی کارتان بیشتر می‌شود. و هرچه بیشتر یاد می‌گیرید، میل به یادگیری هم بیشتر می‌شود. حس کردم دارم تغییر می‌کنم؛ درکم بیشتر شد، آرامشم بیشتر شد. و در نتیجه، عملکردم در زمین هم بهتر شد. از آن زمان تا حالا، هیچ‌وقت یادگیری را کنار نگذاشته‌ام. فکر می‌کنم ناخواسته کمی از این طرز فکر را به اطرافیانم هم منتقل کرده‌ام. بعضی از هم‌تیمی‌هایم می‌گویند که نحوه تمرکز من روی هر لحظه از کاری که انجام می‌دهم، آن‌ها را هم به این سمت سوق داده است. از من می‌پرسند که چطور حتی وقتی اوضاع بر وفق مراد نیست، باز هم متمرکز باقی می‌مانم. مدیریت احساسات یکی از سخت‌ترین چالش‌ها برای یک ورزشکار حرفه‌ای‌ست. من اعتقاد دارم که باید نوعی «جریان طبیعی» را بپذیرید. اگر ناراحتی یا دلخوری پیش بیاید، می‌پذیرم، چون بله، این چیزها طبیعی‌اند. و از آنجا که می‌دانم چنین احساساتی طبیعی هستند، بهتر می‌توانم با آن‌ها کنار بیایم.

باشگاه لیورپول چه چیزی به شما آموخت؟
حسی در من بود، اما نه در این حد: هرگز تسلیم نشدن. هرگز! این ویژگی آن‌قدر در ژن‌های باشگاه حک شده که من را واقعاً به سطحی بالاتر در این طرز تفکر رساند.

در شبکه‌های اجتماعی، اغلب شما را می‌بینیم که به مدارس سر می‌زنید، کنار تیم‌های پسران و دختران هستید. چه‌قدر از این کارها جنبه تبلیغاتی دارد؟
من این کار را انجام می‌دهم چون واقعاً دلم می‌خواهد. هیچ‌کس من را مجبور نمی‌کند. وقتی با بچه‌ها هستم، هیچ‌وقت به زمان نگاه نمی‌کنم، می‌توانم ساعت‌ها با آن‌ها بازی و گفت‌وگو کنم و بهشان مشورت بدهم. به‌نظرم به‌طور کلی مهم است که در یک حباب زندگی نکنیم، و این در لیورپول حتی اهمیت بیشتری دارد چون مردم این‌جا واقعاً با باشگاه پیوند عمیقی دارند. نمی‌گویم که هدفم جبران چیزی است، بلکه برای این است که این آدم‌ها را درک کنم، بفهمم چطور فکر می‌کنند و چه احساسی دارند. و خب، وقتی هم‌سن آن‌ها بودم، رؤیای دیدن یک ستاره فوتبال را داشتم. این کار کمک می‌کند که یادت بماند از کجا آمده‌ای، با واقعیت در تماس بمانی و فروتن بمانی.

شما در فلورانس و رم زندگی کردید، دو تا از زیباترین شهرهای جهان، آفتابی، با غذاهایی عالی. و بعد ناگهان به لیورپول آمدید...
(با خنده) بله، تغییر بزرگی بود. ولی اول از همه باید بگویم یک چیز را واقعاً ترجیح می‌دهم: هوای خیلی خنک! نپرسید چرا. (با خنده) می‌دانم، اهل مصر هستم و به‌نظر نمی‌رسد منطقی باشد، ولی از گرما بدم می‌آید. بقیه چیزها؟ آن‌قدر از پیوستن به لیورپول هیجان‌زده بودم که واقعاً به معماری یا غذا فکر نمی‌کردم.

شوخی می‌کنید، نه؟
نه، قول می‌دهم. تازه آن فصل، ما در پلی‌آف لیگ قهرمانان بازی داشتیم (مقابل هوفنهایم، با نتایج ۲-۱ و ۴-۲)، بنابراین تقریباً بلافاصله وارد فشردگی بازی‌ها شدیم؛ هر سه روز یک بازی، با شدت زیاد. گل می‌زدم، حس می‌کردم سریع پیشرفت می‌کنم، تیم خوبی داشتیم که می‌توانست کارهای بزرگی بکند. تمام تمرکزم روی فوتبال بود. بنابراین، واقعاً وقتی برای گردشگری نبود. (با لبخند)

وقتی به لیورپول آمدید، همه شما را یک مهاجم خوب می‌دانستند که شاید حدود پانزده گل در فصل بزند، اما نه در حد یک گلزن طراز اول اروپا. خودتان را چطور می‌دیدید؟
در رم، بیشتر در نقش یک وینگر بازی می‌کردم، در سیستمی که خیلی برای گل‌زنی من طراحی نشده بود. ولی متوجه منظورتان هستم. همان فصل در رم بود که فهمیدم می‌شود خیلی فراتر از آن‌چه دیگران فکر می‌کنند پیش رفت. حس کردم، مثلاً، می‌توانم خیلی بیشتر گل بزنم؛ تا جایی که حالا اگر فصلی ۲۴ یا ۲۵ گل بزنم، مردم می‌گویند: «چی؟ فقط همین؟» (با لبخند)

اجازه بدهید چیزی را برایتان تعریف کنم که هیچ‌وقت نگفته‌ام. همان سال معروف در رم (۲۰۱۶-۲۰۱۷)، در رستوران بودم با مدیربرنامه‌ام (رامی عباس). او به من گفت: «اگر به باشگاه دیگری بروی، مطمئنم که یک روز می‌توانی توپ طلای جهان را ببری.» من با خودم گفتم: «داره چی می‌گه؟ دیوونه شده؟» این خیلی چیزها را درباره تصویری که از خودم داشتم، نشان می‌دهد. وقتی به خانه برگشتم، ذهنم درگیر شد: «چرا این حرف را زده؟ چطور چیزی در من دیده که خودم نمی‌بینم؟» نمی‌دانم چرا، اما همین حرف جرقه‌ای در ذهنم زد؛ خواستم من هم بتوانم آن چیزی که او دیده را در خودم ببینم. و از آن موقع شروع کردم به مطالعه درباره رشد فردی. آن گفت‌وگو برایم تبدیل به یک نقطه عطف شد، در حالی‌که شاید او حتی خودش هم آن‌قدر به حرفی که زده بود فکر نکرده بود.

یورگن کلوپ (که بین سال‌های ۲۰۱۵ تا ۲۰۲۴ روی نیمکت لیورپول بود) چه نقشی در این تحول شما داشت؟
لیورپول در حال ساختن یک تیم قوی بود و هر قطعه در زمان مناسب خودش رسید. من (۲۰۱۷) همراه با سادیو (مانه، جذب‌شده در ۲۰۱۶) آمدم تا با «بابی» (روبرتو فیرمینو، از ۲۰۱۵) مثلث خط حمله را تشکیل دهیم. بعد، ویرجیل (فن‌دایک، ژانویه ۲۰۱۸) و آلیسون (بکر، تابستان ۲۰۱۸) هم به تیم آمدند و همه چیز به شکلی بی‌نقص کنار هم قرار گرفت. این بیشتر یک نوع هم‌افزایی و هماهنگی بود که باعث رشد همه ما شد. مثلاً «بابی» نقش بسیار مهمی در اتصال بین ما داشت؛ چه با توپ، چه بدون توپ، حرکاتش بسیار هوشمندانه بود، از نظر تکنیکی فوق‌العاده و واقعاً ازخودگذشته. او ما را بهتر کرد. من در همان فصل اولم گل‌های زیادی زدم (۴۴ گل در رقابت‌های باشگاهی) و بعد از آن، سادیو هم با خودش گفت که او هم می‌تواند بیشتر گل بزند.

متن کامل گفتگوی محمد صلاح با فرانتس فوتبال/ من خود لیورپول هستم، مثل لیورپول به جبران معروفم!/ هرگز تسلیم نشو؛ هرگز +تصاویر دیدنی و اختصاصی از محمد صلاح

تا جایی که بین شما و سادیو تنش هم به وجود آمد...
بله، بین من و سادیو تنش وجود داشت. البته توجه داشته باشید که همیشه حرفه‌ای ماندیم، فکر نمی‌کنم این موضوع به تیم لطمه زده باشد. میل به بیشتر خواستن، یک ویژگی انسانی‌ست، و من آن را درک می‌کنم؛ او یک رقیب واقعی است. بیرون از زمین، خیلی صمیمی نبودیم اما همیشه برای هم احترام قائل بودیم.

آیا نظراتی که شما را به خودخواهی متهم می‌کردند، آزارتان می‌داد؟
(با تأکید بر تک‌تک واژه‌ها) اصلاً برایم مهم نیست. مردم آزادند هرچه می‌خواهند فکر کنند، این حق آن‌هاست. اما از همه دعوت می‌کنم تا ببینند چه کسی بیشترین پاس گل را به مانه داده؟ من (۱۸ پاس گل). می‌شود به واقعیت‌ها نگاه کرد، ولی ظاهراً گفتن چنین جملاتی راحت‌تر است، چون تیترهای جذاب‌تری می‌سازند؛ من می‌دانم این سیستم چطور کار می‌کند. تا زمانی‌که در چارچوب احترام باقی بماند، برایم مسئله‌ای نیست. اما این به این معنا نیست که آن حرف‌ها درست‌اند. در پایان روز، من می‌دانم چه کرده‌ام و وجدانم آسوده است.

شکست‌هایی که در آخرین قدم با لیورپول تجربه کردید—مثل دو فینال لیگ قهرمانان مقابل رئال مادرید (۲۰۱۸، شکست ۳-۱؛ ۲۰۲۲، شکست ۱-۰) یا دو قهرمانی از دست‌رفته لیگ برتر با اختلاف یک امتیاز نسبت به سیتی (۲۰۱۹، ۲۰۲۲)—را چطور تجربه کردید؟
(میان صحبت قطع می‌کند) بله، خیلی دردناک بود، گاهی واقعاً زخم‌زننده. اما باز برمی‌گردیم به همان چیزی که گفتم: در نهایت، در درون خودتان می‌دانید که آیا همه چیزتان را گذاشته‌اید یا نه. مثلاً در سال ۲۰۱۸، در ابتدای بازی مصدوم شدم (از ناحیه شانه، پس از برخورد با سرخیو راموس که او را درگیر کرده بود). آیا می‌توانستم بیشتر از آن کاری بکنم؟ نه. در استاده دو فرانس در ۲۰۲۲، تیبو کورتوا فوق‌العاده بود (۹ مهار)، شاید بهترین بازی دوران حرفه‌ای‌اش را انجام داد. آیا ما می‌توانستیم بهتر عمل کنیم؟ فکر نمی‌کنم. پس، اشکالی ندارد. گاهی روز توست، گاهی روز دیگری. نمی‌شود که همیشه روز تو باشد. وقتی این را بفهمی، راحت‌تر با ناامیدی‌ها کنار می‌آیی و سریع‌تر دوباره به میدان نبرد برمی‌گردی.

از این فصل با آرنه اسلوت بگویید. رفتن یورگن کلوپ انگار قرار بود خلأ بزرگی ایجاد کند...
انتظار نداشتم این‌قدر زود برنده شویم. چه کسی می‌توانست پیش‌بینی کند که دوران گذار این‌قدر سریع به موفقیت برسد؟ فکر نمی‌کنم کسی. در پیش‌فصل، آرنه آمد پیشم و گفت که می‌خواهد من الگوی بقیه بازیکنان باشم. به او گفتم که نگران نباشد، من همیشه تمام تلاشم را می‌کنم—not برای نشان دادن الگو، بلکه چون ذاتم همین است. او به من توضیح داد که از نظر تاکتیکی چه انتظاری از من دارد و مسئولیت‌هایی در زمینه خلق بازی برایم در نظر گرفته بود که واقعاً برایم جذاب بود. آرنه خیلی رک است، دوباره رقابت را به ترکیب بازگرداند، در حالی‌که شاید با یورگن در پایان کار کمی زیادی احساس راحتی داشتیم. آرنه و کادرش بیشتر اهل گفت‌وگو و شنیدن احساسات بازیکنان هستند، و فکر می‌کنم همین موضوع در عملکرد من مؤثر بود. و مهم‌تر از همه، این سبک به موفقیت انجامید. به ویرجیل می‌گفتم که—بدون اینکه اعتبار کسی را زیر سؤال ببرم—قهرمان شدن بدون یورگن، «بابی»، سادیو، «هندو» (جردن هندرسون) و دیگر هم‌تیمی‌های قهرمان‌مان در سال ۲۰۲۰، حس خاص‌تری دارد. چون این تیم، هرچند فوق‌العاده است، اما اکثر بازیکنانش قبلاً طعم قهرمانی را نچشیده بودند. این موفقیت، واقعاً ارزشمند است.

اما یک نکته‌ی منفی بزرگ در فصل شما وجود دارد: حذف در مرحله‌ی یک‌هشتم نهایی لیگ قهرمانان مقابل پاری سن ژرمن در ماه مارس (شکست ۱-۰ در رفت، برد ۱-۰ در برگشت، و باخت ۴-۱ در ضربات پنالتی)...
باید صادق بود؛ در بازی رفت، واقعاً خوش‌شانس بودیم که «آلی» (آلیسون) بهترین نمایش دوران حرفه‌ای‌اش را در پارک دو پرنس داشت. اما در بازی برگشت، چندان بخت با ما یار نبود. هر تیم، یک نیمه از این دوئل را از آن خود کرد و کار به پنالتی کشید. به‌نظرم پاریس بیشتر از ما شایسته صعود نبود. ما در طول فصل در سطح بسیار خوبی بودیم، ولی در تنها ماهی که کمی افت داشتیم، با تیمی روبه‌رو شدیم که در همان زمان، در اوج فرم در کل اروپا بود.

آیا فکر می‌کنید این ناکامی ممکن است شما را از رقابت برای توپ طلا کنار بزند؟
این موضوع در اختیار من نیست، ولی مشخص است که روزی دوست دارم توپ طلا را برای مردم کشورم ببرم. وقتی از روستایی در مصر می‌آیی، حتی رؤیای توپ طلا هم سخت است. وقتی به لیورپول آمدم، کم‌کم شروع کردم به فکر کردن به اینکه شاید، روزی... ولی اگر هم آن را نبرم، باز هم دوران حرفه‌ای‌ام موفق بوده. (با خنده) فقط ۳۲ سالم است (۳۳ ساله در ژوئن) و در سال‌های اخیر، برنده‌های زیادی در دهه‌ی سوم عمرشان بودند: کریستیانو رونالدو در ۳۱ و ۳۲ سالگی (۲۰۱۶، ۲۰۱۷)، مودریچ در ۳۳ سالگی (۲۰۱۸)، مسی در ۳۲، ۳۴ و ۳۶ سالگی (۲۰۱۹، ۲۰۲۱، ۲۰۲۳) و بنزما در ۳۴ سالگی (۲۰۲۲). پس، چه کسی می‌داند؟ تازه فصل آینده هم جذاب و پرچالش خواهد بود: دفاع از عنوان قهرمانی‌مان با لیورپول، لیگ قهرمانان، جام ملت‌های آفریقا با مصر (پایان ۲۰۲۵ - آغاز ۲۰۲۶ در مراکش)، و اگر خدا بخواهد، جام جهانی ۲۰۲۶ (تابستان، در آمریکا، کانادا و مکزیک). و شما که دیگر آرزوها و جاه‌طلبی‌های من را خوب می‌دانید!

متن کامل گفتگوی محمد صلاح با فرانتس فوتبال/ من خود لیورپول هستم، مثل لیورپول به جبران معروفم!/ هرگز تسلیم نشو؛ هرگز

وب‌گردی و دیدنی‌های ورزش

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

پربازدید امروز

آخرین خبرها

منهای ورزش

بازرگانی