خبرورزشی | در واپسین پرده از فصل پرتنش سریآ، ناپولی با نمایشی ترکیبشده از صبوری مورچهوار و انفجارهای لحظهای، تاج قهرمانی را بر سر گذاشت. دیداری که در ورزشگاه دیهگو آرماندو مارادونا بهسان فیلمی حماسی رقم خورد؛ از شروعی پرشتاب و پرهیجان تا گلهای نمادین مکتومینای و لوکاکو که سرنوشت اسکودتو را رقم زدند. کونته، سرمربی باتجربهای که دور از خط طولی زمین، همچنان تأثیرش را فریاد میزد، حالا ششمین قهرمانیاش را نیز جشن میگیرد. این گزارش نگاهی است به جزئیات یک شب جادویی که برای ناپل، رنگی از جاودانگی داشت.
دقیقاً در دقیقه ۴۲—که در «اسمورفیا» معادل قهوه است—عطر قهرمانی در ورزشگاه مارادونا پخش میشود. ارسال پلیتانو، و مکتومینای که مثل فرشتهای از کاپودیمونته در آسمان اوج میگیرد، با ضربه قیچی گل برتری را میزند؛ چون همان لحظه اینتر در کومو پیش است و قهرمانی در خطر. این امضا، امضای بهترین بازیکن فصل است—بازیکنی که برخلاف کلیشه اسکاتلندیها، ۱۲ گل حیاتی به تیمی داده که همیشه برای گلزنی میجنگد. یکی از شاهکارهای کونته در این فصل، همین پیوند تاکتیکی با مکتومینای سابق یونایتد است؛ بازیکنی که حالا عنوان بهترین لیگ را هم برده. اما چیزی که سرمربی را بیشتر خوشحال میکند، گل دوم لوکاکوست، درست اول نیمه دوم.
بازیکنی کونتهایتر از لوکاکو وجود ندارد
او گلی زد از جنس گذشتهاش؛ نه با فرصتطلبی، بلکه با یورشی تنها به عمق دفاع و مقابله تنبهتن با کل مدافعان ساردینیا—مثل گالیور میان لیلیپوتیها. چهاردهمین گل فصلش، مهر قهرمانی بود. کونته، محروم از حضور کنار زمین، در اتاقک بالای مارادونا، دستانش را به آسمان برد؛ مثل شرکتکنندهای در «ریسکیاتوتو» که پاسخ نهایی را درست گفته است.
فرمیکا کونته
و ناپولی چهارمین اسکودتوی خود را برد، و کونته ششمین قهرمانیاش را ثبت کرد. شایسته است که جلد روزنامه به او اختصاص یابد—بهخاطر شور تازهای که به تیم و شهر دمید، و واقعگرایی دقیقی که از دل تجربه آمده بود. او از فرصتهای طلایی بهترین استفاده را کرد: بازسازی نیمهکاره میلان و یووه، اسرافکاری اینتر، و موهبت یک فصل بدون اروپا. ناپولی با فروتنی و سختکوشی مورچهها، نه با نمایشی خیرهکننده، بلکه با پیروزی در زمان و مکان درست، قهرمان شد. برعکس اینتر، که اگر دیروز در کومو میخواست برای حسرتهایش اشک بریزد، دریاچه طغیان میکرد.
دو قهرمانی در سه فصل، ناپولی را به قدرتی پایدار بدل کرده؛ و دلورنتیس، رئیس باشگاه، شایسته تحسین است. او هرگز از حسابوکتاب غافل نشد. اکنون نگاهی میاندازیم به واپسین پرده این فصل ایتالیایی.
همیشه اسکات
دستور واضح است: «کار را زود تمام کنیم.»
سه دقیقه اول، دو کرنر و یک ضربه ایستگاهی، پیام را میرسانند. در دقیقه ۵، راسپادوری اولین شوت شب را میزند. شروعی طوفانی، همانطور که انتظار میرفت از تیمی که در دل ورزشگاه پرشور و تشنه جشن آمده. تصویری از آغاز بازی در کوروا: پسربچهای ناپلی که اسکودتو را از پیراهن پسربچه اینتری میدزدد.
در دقیقه ۱۰، اولین موقعیت واقعی از اشتباه آوجلو شکل میگیرد. گیلمور ضربهاش را به شیرری میزند و پلیتانو در برگشت فرصت را از دست میدهد. رحمانی هم در دقیقه ۱۵ به گلر برخورد میکند.
ندای درون
اما فشار کمکم فروکش میکند. طنین گل اینتر در کومو، حال و هوای مارادونا را بههم میریزد. وقتی کوروا فریاد میزند «یازده شیر»، نشانه خوبی نیست. مثل بازی در پارما، ناپولی در خلق موقعیت، مخصوصاً برابر دفاع بسته، درمانده است. تنها نشانههای خلاقیت در ارسالهای پلیتانو و اسپیناتزولاست. کالیاری حتی شوت نمیزند،
سایه اضطراب در سکوها پخش میشود—تا وقتی مکتومینای با ضربه قیچیاش در دقیقه ۴۲ سکوت را میشکند. گونههای ناپل رنگ میگیرد؛ و شش دقیقه پس از شروع نیمه دوم، شعلهور میشود.
لوکاکو، که تا آن لحظه در بند مدافعان بود، ناگهان مثل هودینی فرار میکند. حملهای مستقیم، سنگین، برنده. مارادونا فریاد میزند، و وزوو به لرزه درمیآید. او پیراهنش را درمیآورد، زانو میزند، و شادی ماهیچهایاش را به ناپل هدیه میدهد. قهرمانی قطعی شده؛ عدد ۴ را میشود از زخمها کند. نرس و یارانش چندبار دیگر به گل سوم نزدیک میشوند، درحالیکه مارادونا فریاد میزند: «صدرنشین میرود!» این بار، برای همیشه.
در پایان، جشن مارادونا شعلهور میشود: نور قرمز، دود، ترقه—صحنهای دوزخی که در حقیقت بهشت است. بازیکنان با اسکودتوهای عظیم وارد میدان میشوند؛ روی آنها نوشته:—دوباره، با عدد ۴ بهجای A. کونته از کابین پایین میآید و شاگردانش را در آغوش میگیرد. اول از همه، لوکاکو.
آیا این خداحافظی آنتونیو با ناپل است؟
وقت پاسخ دادن هنوز نرسیده. فعلاً وقت جشن است.