شنبه ۱۷ خرداد ۱۴۰۴ - ۰۱:۳۲
۰ |
۰

دفاع و کلاه محافظ؛ سفر چیوو فراتر از رنج

دفاع و کلاه محافظ؛ سفر چیوو فراتر از رنج
زمان مطالعه: ۳ دقیقه

زیر آن کلاه، چیوو آموزه‌هایی را آموخت که هنوز در دل دارد: هیچ‌گاه از رنج یا دشواری فرار نکن.

به گزارش خبرورزشی، شش ماه پس از آنکه تا آستانه مرگ رفت، قهرمان لیگ قهرمانان شد. از رم تا مورینیو، این‌گونه قهرمان استقامت شد.

چه می‌شد اگر ماشین درست در لحظه حساس خاموش می‌شد، مثلاً وقتی فن‌باستن آماده شوت‌زنی بود؟ سرمربی جدید اینتر عاشق فوتبال است، عشقی ریشه‌دار در خانواده‌اش و نشانه‌اش گلی تاریخی که در ذهنش حک شده: فینال یورو ۱۹۸۸، جایی که هلند با ضربه‌ی قو، بر شوروی غلبه کرد. کریستیان چیوو این بازی را روی تپه‌ای در روستایی در رومانی تماشا می‌کرد؛ تلویزیون به باتری ماشین وصل شده بود و کسی آنتن را می‌چرخاند مثل شلاق رام‌کننده‌ی شیر. اگر این عشق به فوتبال نیست، پس چیست؟

آن زمان، سال‌های پایانی حکومت چائوشسکو بود؛ رژیم کمونیستی رو به زوال می‌رفت و کریستیان در شهر رِشیتسا، در مرز صربستان، رشد می‌کرد. شور فوتبال را از پدرش، میرچا، به ارث برده بود؛ الگویی برای او هم در زمین و هم در کنار خط. چپ پایش را برای ساختن، تعلیم می‌داد، هم در قلب دفاع می‌درخشید و هم در جناح‌ها. بیش از هر چیز، نردبان را دو پله یکی بالا می‌رفت: در ۱۶ سالگی در سال ۱۹۹۷ به تیم اصلی شهر رسید و پس از دو فصل، راهی یونیورسیتاتئا کرایووا شد؛ تیمی که پدرش هم به آن دلبستگی داشت و تنها چند ماه پیش از آن از دنیا رفته بود. پس از تنها یک فصل، تماسی از هلند رسید: «این آژاکسی که می‌خوادت، واقعاً تیم خوبیه؟» مادرش پرسید، پیش از آن‌که با برکت بدرقه‌اش کند.

بازگشت؟ نه، اوج گرفتن
از آن لحظه، کریستیان به همان چیوویی بدل شد که جهان شناخت. در ۲۱ سالگی کاپیتان آژاکس شد؛ بازوبند را رونالد کومان، مدافعی همچون خود او، بر بازویش بست؛ چون رهبری آرام و استوار را در او می‌دید. سپس در ۲۰۰۳ به رم پیوست؛ به خواست قاطع فابیو کاپلو. چهار فصل کنار والتر ساموئل در خط دفاع، گاهی هم درگیر با هواداران. و سرانجام، هفت فصل آخر در اینتر تا ۲۰۱۴: فصل درو، افتخار، و جاودانگی در سه‌گانه تاریخی. اما این سفر بدون دست‌انداز نبود؛ بلکه پر از تلاطم.

برخی لقب‌های طعنه‌آمیز هواداران رم – مانند «سواروسکی» و «کریستال چیوو» – برای تمسخر آسیب‌پذیری‌اش دردناک بود، اما نه به اندازه‌ی آن برخورد لعنتی در ششم ژانویه ۲۰۱۰. در بازی مقابل کیه‌وو، در اثر برخورد با سرجو پلیسیه دچار شکستگی شدید جمجمه شد؛ در آستانه انتقال به بخش مراقبت‌های ویژه، تنها دغدغه‌اش زنده ماندن و دیدن دوباره‌ی دختر نوزادش بود. اما در ۲۴ مارس، در دیدار مقابل لیورنو به زمین بازگشت، به‌عنوان بازیکن ثابت به انتخاب مورینیو، کسی که برای او پس از میرچا، پدر دوم شد. در آن فصل، کلاه محافظ تبدیل به نماد مقاومت و سمبل استقامتی بی‌نظیر شد: یک ماه بعد به آتالانتا گل زد و در شادی پس از گل، به جای درآوردن پیراهن، کلاه را برداشت و به آسمان نشان داد؛ همان‌گونه که چند ماه بعد، جام قهرمانی اروپا را بالا برد.

آموزه‌ها و برگشت‌ناپذیری
زیر آن کلاه، چیوو آموزه‌هایی را آموخت که هنوز در دل دارد: هیچ‌گاه از رنج یا دشواری فرار نکن. تا روز آخر دوران بازی‌اش، هر بار که با سر ضربه می‌زد، سمت چپ بدنش برای لحظه‌ای بی‌حس می‌شد، اما هرگز از جهیدن نایستاد. با شاگردانش همیشه همان‌گونه رفتار کرد که مورینیو در دوران سخت ریکاوری با او کرد. وقتی همه می‌پرسیدند «حالت چطور است؟»، مورینیو فقط پرسید: «کی برمی‌گردی؟» نه «آیا؟»، بلکه «چه وقت؟» او بلافاصله برنامه‌اش را برای لیست لیگ قهرمانان آماده می‌کرد؛ اولین جشن زندگی دوباره بود.

ماموریت تازه
چیوو شاید کودکی‌اش را با شیفتگی نسبت به زیبایی فن‌باستن آغاز کرده باشد، اما به‌عنوان مدافع گاه مثل خشونت کاغذ سمباده شد: از مسی و روبن بپرسید که در نیمه‌نهایی برابر بارسا و فینال مقابل بایرن در سال حماسی ۲۰۱۰ چه کشیدند. البته، گاهی هم از حد گذشت، اسیر هیولاهای درونی‌اش شد – هیولاهایی که حالا رام‌شده‌اند. مهم این است که بتوان با صداقت بیرون آمد: «هنوز اندکی عزت نفس دارم، می‌خواهم از همه عذر بخواهم…»، این را فوریه ۲۰۱۱، پس از ضربه‌ی بی‌دلیل به مارکو روسی از باری گفت. اخیراً نیز بابت نیمه نخست ضعیف تیم پارماش در برابر اینتر عذر خواست؛ پارمایی که پس از بازگشت از ۰–۲ به ۲–۲، عملاً نشان قهرمانی را از لباس اینتر کند.

اکنون، مأموریتش آن است که این نشان را دوباره با سوزن و نخ به پیراهن بچسباند. آغاز رسمی این داستان، دو روز پیش بود. دسامبر ۲۰۱۷ مدرک مربی‌گری‌اش را گرفت، و از آنجا نردبان را یکی‌یکی بالا رفت: تیم‌های پایه‌ی اینتر – زیر ۱۴، زیر ۱۷، زیر ۱۸ – و از ۲۰۲۱ تیم پریماورا را در اولین تلاش به قهرمانی رساند. پس از ترک موقت خانه در تابستان گذشته، ۱۳ بازی پایانی برای نجات پارما، پیش‌درآمد رمانی است که حالا زمان نوشتن آن فرا رسیده. آنتن قدیمی همچنان وصل است، عشق همان عشق دیرین، اما این‌بار، همه می‌خواهند تنها او را ببینند.

وب‌گردی و دیدنی‌های ورزش

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

پربازدید امروز

آخرین خبرها

منهای ورزش

بازرگانی