نسل جدید هواداران استقلال صمد مرفاوی را به عنوان سرمربی و مدیر فنی استقلال میشناسند اما او از دهه ۶۰ بازیکن این تیم بود و به افتخارات زیادی هم رسید.
مرفاوی هشتم مرداد سال ۱۳۹۱ مصاحبهای جذاب با ما انجام داد که بد نیست دوباره به خلاصه آن نگاه کنیم:
- سال ۱۳۶۳ به دارایی پیوستم اما قبل از آن در فوتبال تهران با تیم نیروی زمینی مطرح شده بودم. سال ۶۳ مسابقه حساسی با پرسپولیس داشتیم و خیلی انگیزه داشتم اما در همان دقایق ابتدایی بازی، مرتضی فنونیزاده مصدومم کرد و چند ماه خانهنشین شدم. در واقع مرتضی فنونیزاده و وحید قلیچ باهم هماهنگ کرده و عمدا مصدومم کردند. آنها سالها بعد در مصاحبه با خبرورزشی به این نکته اعتراف کردند اما من هیچوقت قضیه را به روی این دو نفر نیاوردم و همه چیز را به خدا واگذار کردم. شدت مصدومیتم در بازی فوق به طوری بود که در بیمارستان بستری شدم و فصل را از دست دادم.
- پس از پایان دوره مصدومیتم خیلی انگیزه داشتم تا از پرسپولیسیها انتقام بگیرم و اتفاقا همین اتفاق هم رخ داد. روز خداحافظی آقای پروین زمانی بود که پرسپولیس و دارایی به مصاف هم رفتند. در همان روز من به پرسپولیس گل زدم و در واقع روز خداحافظی علیآقا از پرسپولیسیها انتقام گرفتم. البته آقای پروین بزرگتر من است و احترامش واجب چون چند سالی هم در تیم ملی شاگرد ایشان بودم اما منظورم از انتقام، به واسطه رفتاری بود که دو بازیکن پرسپولیس در مصدوم کردنم انجام داده بودند و بعد از آن هم دیگر سراغی از من نگرفتند.
- سال ۱۳۶۶ مرحوم پرویز دهداری مسابقه میان دو تیم بنیاد مهاجرین و دارایی را تماشا کرد و بعد از آن مرا به تیم ملی بزرگسالان فراخواند. جوانگرایی ایشان و ماجرای استعفای ۱۴ نفره موجب شد مردانی همچون عابدزاده، محرمی، زرینچه، نامجومطلق، من و... در ترکیب فیکس تیم ملی قرار بگیریم. تا سال ۷۲ عضو تیم ملی بودم و با این تیم قهرمان بازیهای آسیایی ۱۹۹۰ پکن هم شدم.
- الان میگویند تلویزیون یار دوازدهم تیم ملی است، مطبوعات یار سیزدهم و... همه این اتفاقات خیلی خوب است اما زمان مرحوم دهداری تیم ملی مورد حمایت هیچ رسانهای نبود و گاهی اوقات هم خیلیها چشم دیدن موفقیت او را نداشتند. اوج این داستان در بازی به دوستانه با ژاپن که زمستان سال ۶۷ برگزار شد، رخ داد. قبل از پایان بازی عدهای با گلولههای برفی پرویزخان را زدند و علیه او شعار دادند. جالب اینکه آنهایی که دهداری را کوبیدند و خط دادند تا علیه او شعار بدهند، بعد از مرگ این مرد بزرگ به او لقب معلم اخلاق دادند!
- سال ۱۳۶۸ به استقلال پیوستم و خرداد ۱۳۶۹ اولین گل خودم در دربی را به ثمر رساندم. ما و پرسپولیس به فینال نخستین دوره رقابتهای باشگاهی بعد از انقلاب رسیده بودیم و نیمه اول با یک گل به نفع آنها تمام شد اما در نیمه دوم ابتدا عباس سرخاب کار را به تساوی کشاند و بعد از آن من گل دوم را زدم. البته پرسپولیسیها مدعی بودند که آن گل آفساید بود ولی مرتضی فنونیزاده آفساید را پر کرد. حکایت عجیبی است، وحید قلیچ و مرتضی فنونیزاده مرا مصدوم کردند اما سالها بعد صمد مرفاوی در حالی به پرسپولیس گل زد که یکی دروازهبان بود و دیگری آفساید را پر کرد.
- ۳ فصل دستیار امیر قلعهنویی در استقلال بودم اما شرایط این تیم در تابستان سال ۸۵ خیلی خاص بود. امیر سرمربی تیم ملی شد و آقای دکتر قریب من را به عنوان سرمربی پیشنهاد کرد اما بلافاصله پس از صادر شدن حکمم، خودش استعفا کرد. بعد از آن ماراتنِ رفت و آمد مدیران باشگاه استقلال شروع شد و همین اتفاق تیم را به یک گوشت قربانی تبدیل کرد. اگر به عقب برگردیم، دیگر حاضر نیستم در آن سال سرمربی استقلال شوم.
- در همان تابستان سال ۸۵ با وجود همه نارساییها، لیگ ششم را شروع کردیم و تا ۴ هفته مانده به پایان مسابقات صدرنشین بودیم اما علی فتحاللهزاده آمد و با آمدنش قهرمانی را از استقلال گرفت. تیم من صدرنشین بود اما ایشان مصاحبه کرد و گفت انتخاب اولم برای فصل آینده ناصر حجازی است! احترام ناصرخان واجب اما وقتی مدیر باشگاه این حرف را میزند طبیعی است که بازیکنان دیگر تابع و مطیع نمیمانند. فتحاللهزاده با این حرف استقلال را به هم ریخت و اجازه نداد قهرمان شویم.
- شاهرخ بیانی در فوتبال ایران به حقش نرسید، اگر او الان بازی میکرد، میتوانست در لالیگا توپ بزند. انصافا مجید نامجومطلق هم خیلی بدشانس بود.