به گزارش خبرورزشی، نواک جوکوویچ، مرد شماره یک تنیس دنیا که بعد از مدتها دوری از سطح عالی تنیس دوباره، یکی، دو فصلی میشود که خودش را به عنوان برترین تنیسباز دنیا مطرح کرده، روز گذشته گفتوگوی مفصلی با مجله «اکیپ» داشته و در این گفتوگو درباره مسائل مختلفی صحبت کرده است. در زیر بخشی از صحبتهای او را از نظر میگذرانید.
*شرایط شما در تنیس جوری است که مدام نوسانی کار میکنید. خیلی سخت است کسی بخواهد روند شما را دنبال کند...
(میخندد). خب، زندگی نوسان دارد، نه؟ لحظاتی است که احساس خوبی دارید و حسابی روی زمین تنیس اعتماد به نفس دارید؛ اینجور وقتها نتایج مثبت است. بعد، وقتهایی از راه میرسند که تو دیگر اعتماد به نفس را نداری و در زمین احساس چندان خوبی به تو دست نمیدهد. ثبات تنیس من فوق العاده بوده ولی این ۴ سال اخیر خیلی از مسائل تغییر کرده است؛ حالا من ۲ بچه دارم. مدتها مصدوم بودهام... تازه کسی از مصدومیتهای احتمالی که فردا از راه میرسد هم خبر ندارد.
*از ژوئیه ۲۰۱۸ تا ژانویه ۲۰۱۹ شما ۳ گرنداسلم را بردید و بعد فصل بهار بسیار پیچیدهای داشتید: شکستهای عجیبی در ایندیانا ولز و میامی خورده اید. آدم با این موارد چطور کنارمیآید؟
باید ۱۵ ماه قبلش را یاداوری کنم که مصدوم بودم و ۶ ماهی از دنیای تنیس فاصله گرفته بودم. من تا رتبه ۲۲ تنیس دنیا سقوط کرده بودم و فکر میکردم دیگر هرگز برنمیگردم. مردمی که به ما نگاه میکنند فکر میکنند ما ربات هستیم و همه چیز را بینقص انجام میدهیم ولی ما هم آدمهایی هستیم مثل بقیه با همان مشکلاتی که گریبان همه را میگیرد. ما هم باید درک مسائل مثبت را به دست بیاوریم تا به اعتدال برسیم. برای من هدف شماره یک همین است، اینکه به صورت متوالی تعادل داشته باشم.
*گفته بودید که مصدومیت طولانی مدت شما به بهتر شدن زندگی شخصی شما و البته بهتر شدن تنیس تان کمک کرده است. توضیح میدهید چطوری؟
اولین بار در زندگی حرفه ایام بود که ۶ ماه استراحت میکردم. من قدردان این مصدومیت بودم، چون فرصتی دست داد تا کارهایی که معمولاً فرصت انجامش را نداشتم، انجام دهم. خب آن موقع همزمان شد با تولد دومین فرزندم. از لحاظ احساسی فوق العاده مهیج بود ولی خب این را هم باید در نظر گرفت که مصدومیت روی تنیسم جنبه منفی هم داشت. مجبور شدم از لحاظ تکنیکی یکسری مسائل را تغییر بدهم. بعد هم که کلی سختی کشیدم تا دوباره ریتم مورد نظر را به دست بیاورم.
*به نظر میرسید در این مدت شما اسیر سردرگمی هم بودید. ابتدا مربی همیشگی تان یعنی ماریان واجدا را ترک کردید تا با پپه ایماز کار کنید. بعد هم دوباره برگشتید و رفتید سراغ واجدا. چه اتفاقی افتاد؟
وقتی مردم از چیزی خبر ندارند شروع میکنند به شایعه پراکنی؛ وقتی هم شایعه به راه افتاد دیگر یک کلاغ چهل کلاغ میشود و مردم فکر میکنند چیزهایی که میگویند درست است. در حالی که اصلاً اینطور نبود. من همیشه سعی کردهام حرف راست را بزنم. چیزی برای پنهان کردن ندارم. از لحاظ عاطفی و احساسی دوران بسیار سختی را سپری میکردم. وقتی آدم در زندگی شخصی اش یا چیز دیگری به مشکل میخورد مردم همیشه دنبال این هستند تا مشکل را به چیز دیگری ربط دهند. خیلیها میگفتند موضوع پپه است، مربیام است... هرگز اینطور نبود. همیشه سعی کردم اطرافم را از آدمهایی پر میکنم که بتوانند به من کمک کنند.
*ولی خب هنوز یک دیوانگیهای آتشین خاصی هم دارید...
بله، کمی آتش، آب، هوا و یک خرده زمین! همه چیز درونم هست. از اینها تغذیه میکنم... من روراستتر از بقیه بازیکنان هستم؛ ذاتم اینطور است.
*این موضوع به ریشه اسلاو (کشورهای از اروپای مرکزی) بودنتان برمی گردد؟
همه ما یک حافظه ژنتیکی داریم. مرتبط با جا و لحظهای است که به دنیا آمدهایم. رگ و ریشههای اسلاو من کمک زیادی روی رشد و تنیس من داشتهاند؛ این موضوع انکارناپذیر است. من در طول جنگ و زیر بمب بزرگ شدهام. برای رسیدن به موفقیت، مجبور بودهام دو برابر بیشتر تلاش کنم. در مقایسه با کسی که در جای دیگری به دنیا آمده مجبور بودم دو برابر بیشتر عرق بریزم. در نهایت خوششانس بودم که چنین چیزی را تجربه کردم هرچند که این مورد را در آن لحظات نگفتم، چون واقعاً وحشتناک بود. به هر حال این موارد روی شخصیت امروزی من تأثیرگذار بوده است.
(میخندد). خب، زندگی نوسان دارد، نه؟ لحظاتی است که احساس خوبی دارید و حسابی روی زمین تنیس اعتماد به نفس دارید؛ اینجور وقتها نتایج مثبت است. بعد، وقتهایی از راه میرسند که تو دیگر اعتماد به نفس را نداری و در زمین احساس چندان خوبی به تو دست نمیدهد. ثبات تنیس من فوق العاده بوده ولی این ۴ سال اخیر خیلی از مسائل تغییر کرده است؛ حالا من ۲ بچه دارم. مدتها مصدوم بودهام... تازه کسی از مصدومیتهای احتمالی که فردا از راه میرسد هم خبر ندارد.
*از ژوئیه ۲۰۱۸ تا ژانویه ۲۰۱۹ شما ۳ گرنداسلم را بردید و بعد فصل بهار بسیار پیچیدهای داشتید: شکستهای عجیبی در ایندیانا ولز و میامی خورده اید. آدم با این موارد چطور کنارمیآید؟
باید ۱۵ ماه قبلش را یاداوری کنم که مصدوم بودم و ۶ ماهی از دنیای تنیس فاصله گرفته بودم. من تا رتبه ۲۲ تنیس دنیا سقوط کرده بودم و فکر میکردم دیگر هرگز برنمیگردم. مردمی که به ما نگاه میکنند فکر میکنند ما ربات هستیم و همه چیز را بینقص انجام میدهیم ولی ما هم آدمهایی هستیم مثل بقیه با همان مشکلاتی که گریبان همه را میگیرد. ما هم باید درک مسائل مثبت را به دست بیاوریم تا به اعتدال برسیم. برای من هدف شماره یک همین است، اینکه به صورت متوالی تعادل داشته باشم.
*گفته بودید که مصدومیت طولانی مدت شما به بهتر شدن زندگی شخصی شما و البته بهتر شدن تنیس تان کمک کرده است. توضیح میدهید چطوری؟
اولین بار در زندگی حرفه ایام بود که ۶ ماه استراحت میکردم. من قدردان این مصدومیت بودم، چون فرصتی دست داد تا کارهایی که معمولاً فرصت انجامش را نداشتم، انجام دهم. خب آن موقع همزمان شد با تولد دومین فرزندم. از لحاظ احساسی فوق العاده مهیج بود ولی خب این را هم باید در نظر گرفت که مصدومیت روی تنیسم جنبه منفی هم داشت. مجبور شدم از لحاظ تکنیکی یکسری مسائل را تغییر بدهم. بعد هم که کلی سختی کشیدم تا دوباره ریتم مورد نظر را به دست بیاورم.
*به نظر میرسید در این مدت شما اسیر سردرگمی هم بودید. ابتدا مربی همیشگی تان یعنی ماریان واجدا را ترک کردید تا با پپه ایماز کار کنید. بعد هم دوباره برگشتید و رفتید سراغ واجدا. چه اتفاقی افتاد؟
وقتی مردم از چیزی خبر ندارند شروع میکنند به شایعه پراکنی؛ وقتی هم شایعه به راه افتاد دیگر یک کلاغ چهل کلاغ میشود و مردم فکر میکنند چیزهایی که میگویند درست است. در حالی که اصلاً اینطور نبود. من همیشه سعی کردهام حرف راست را بزنم. چیزی برای پنهان کردن ندارم. از لحاظ عاطفی و احساسی دوران بسیار سختی را سپری میکردم. وقتی آدم در زندگی شخصی اش یا چیز دیگری به مشکل میخورد مردم همیشه دنبال این هستند تا مشکل را به چیز دیگری ربط دهند. خیلیها میگفتند موضوع پپه است، مربیام است... هرگز اینطور نبود. همیشه سعی کردم اطرافم را از آدمهایی پر میکنم که بتوانند به من کمک کنند.
*ولی خب هنوز یک دیوانگیهای آتشین خاصی هم دارید...
بله، کمی آتش، آب، هوا و یک خرده زمین! همه چیز درونم هست. از اینها تغذیه میکنم... من روراستتر از بقیه بازیکنان هستم؛ ذاتم اینطور است.
*این موضوع به ریشه اسلاو (کشورهای از اروپای مرکزی) بودنتان برمی گردد؟
همه ما یک حافظه ژنتیکی داریم. مرتبط با جا و لحظهای است که به دنیا آمدهایم. رگ و ریشههای اسلاو من کمک زیادی روی رشد و تنیس من داشتهاند؛ این موضوع انکارناپذیر است. من در طول جنگ و زیر بمب بزرگ شدهام. برای رسیدن به موفقیت، مجبور بودهام دو برابر بیشتر تلاش کنم. در مقایسه با کسی که در جای دیگری به دنیا آمده مجبور بودم دو برابر بیشتر عرق بریزم. در نهایت خوششانس بودم که چنین چیزی را تجربه کردم هرچند که این مورد را در آن لحظات نگفتم، چون واقعاً وحشتناک بود. به هر حال این موارد روی شخصیت امروزی من تأثیرگذار بوده است.
*شما همزمان خیلی هم مراقب بدن و سلامتی تان هستید. مثلاً گیاهخواری میکنید و غذاهای بدون گلوتن میخورید...
از این برچسبها خوشم نمیآید. نه گیاهخوارم نه فقط «بدون گلوتن»خور. کسی هستم که سعی میکند خوب غذا بخورد و نسبت به چیزی که قرار است به بدنم بدهم آگاهی دارم. دوست ندارم مسائل را طبقهبندی کنم.
*همیشه تکرار میکنید که دوست دارید چیزهای جدید یاد بگیرید.
به خیلی از چیزها در زندگی علاقه دارم، به موسیقی، به تاریخ و غیره. یادگرفتن، یادگرفتن، یادگرفتن... این موضوع بسیار مهم است. تنیس و خانواده آن مهترین چیزها هستند. واضح است که بیشتر وقتم را روی زمینهای تنیس میگذرانم ولی این تنها کاری نیست که در زندگیام انجام میدهم. میخواهم بزرگ شوم. هنوز چیزهای زیادی است که باید آنها را کشف کنم.
از این برچسبها خوشم نمیآید. نه گیاهخوارم نه فقط «بدون گلوتن»خور. کسی هستم که سعی میکند خوب غذا بخورد و نسبت به چیزی که قرار است به بدنم بدهم آگاهی دارم. دوست ندارم مسائل را طبقهبندی کنم.
*همیشه تکرار میکنید که دوست دارید چیزهای جدید یاد بگیرید.
به خیلی از چیزها در زندگی علاقه دارم، به موسیقی، به تاریخ و غیره. یادگرفتن، یادگرفتن، یادگرفتن... این موضوع بسیار مهم است. تنیس و خانواده آن مهترین چیزها هستند. واضح است که بیشتر وقتم را روی زمینهای تنیس میگذرانم ولی این تنها کاری نیست که در زندگیام انجام میدهم. میخواهم بزرگ شوم. هنوز چیزهای زیادی است که باید آنها را کشف کنم.
*هنوز از بازی کردن لذت میبرید؟
اگر اینطور نبود، بازی نمیکردم. تنیس بزرگترین متحد و بزرگترین رقیب من است... نه، اجازه بدهید جملهام را بازسازی کنم: در واقع، در زمین تنیس است که میتوانم همه پستی و بلندیهای شخصیتم را به نمایش بگذارم. بعضی وقتها کنترلم را از دست میدهم، فریاد میکشم، راکتم را پرت میکنم ولی احساسات مثبت را هم نشان میدهم. از اینکه در زمین باشم خیلی خوشم میآید، چون به من کمک میکند تا بزرگ شوم. شاید این دیگر کلیشهای باشد که بگویم میخواهم برنده شوم و قهرمانی بیاورم و یا اینکه تنیس شغل من است. من هیچ اجباری ندارم. به خاطر پول بازی نمیکنم. هدفم از تنیس این است که بزرگ شوم، رشد کنم و نشان دهم قابلیت بهتر شدن را دارم.
اگر اینطور نبود، بازی نمیکردم. تنیس بزرگترین متحد و بزرگترین رقیب من است... نه، اجازه بدهید جملهام را بازسازی کنم: در واقع، در زمین تنیس است که میتوانم همه پستی و بلندیهای شخصیتم را به نمایش بگذارم. بعضی وقتها کنترلم را از دست میدهم، فریاد میکشم، راکتم را پرت میکنم ولی احساسات مثبت را هم نشان میدهم. از اینکه در زمین باشم خیلی خوشم میآید، چون به من کمک میکند تا بزرگ شوم. شاید این دیگر کلیشهای باشد که بگویم میخواهم برنده شوم و قهرمانی بیاورم و یا اینکه تنیس شغل من است. من هیچ اجباری ندارم. به خاطر پول بازی نمیکنم. هدفم از تنیس این است که بزرگ شوم، رشد کنم و نشان دهم قابلیت بهتر شدن را دارم.