وثوقی مرگ ماچادو، مدافع برزیلی سابق صبا، تمامی فوتبالیها خصوصاً افرادی را که با او از نزدیک کار کرده بودند، متأثر ساخت. در تیم صبا، مترجم این بازیکن بودم و خاطرات زیادی از او دارم. فیلیپ یکی از معدود بازیکنان خارجی بود که خیلی زود با فرهنگ کشور ما اخت و به قولی آداپته شد. زمانی که فیلیپ به تیم صبا آمد، دخترش سه، چهار ماهه بود و هیچوقت فراموش نمیکنم که در آن زمان، تمام سیسمونی دختر خودش را به ماساژور آن زمان صبا داد تا نشان دهد چقدر صمیمی و انساندوست است. این تمام خصوصیات اخلاقی خوب بازیکن برزیلی وقت صبا نبود چون یادم هست که فیلیپ، 6 بازی را با دست شکسته برای صبا انجام داد و با غیرت و تعصب مثالزدنی بدون کوچکترین ادعا و حرف و حدیثی در بازیها حضور یافت.
مترجم ماچادو، در ادامه از خاطرات دیگرش با این مدافع حرف زده و اضافه میکند: در نیمفصل، تیم صبا به اردوی رامسر رفته بود، به همین دلیل آقای دایی از من خواست در تهران، منتظر ماچادو بمانم و بعد از بازگشت به این بازیکن با او به رامسر برویم. وقتی ماچادو از برزیل برگشت، با او راهی رامسر شدیم. در بین راه وقتی قصد داشتم مقابل یک رستوران بایستم، او به من گفت کسی که زن و بچه دارد خیلی خرج نمیکند، به همین دلیل آن روز در بین راه ساندویچ خوردیم و... یکی از خاطرات خاص دیگر هم به رانندگیام در کنار ماچادو بازمیگردد. یک روز که سراغ ماچادو رفتم تا با او به سر تمرینات صبا بروم، کمربند نبسته بودم، به همین دلیل ماچادو به من گفت «امیر تو زودتر از من میمیری.»
باور کنید وقتی روز سهشنبه خبر مرگ ماچادو را شنیدم، ناخودآگاه اشک در چشمانم حلقه زد و یاد آخرین حرف ماچادو هنگام رانندگی افتادم.

