فقط حيف كه اغلب هموطنان عزيزمان او را بعد از مرگ ناگهانياش شناختند، نه بعد از كرسيهاي علمي كه به دست آورد و جايزههاي جهاني كه براي نبوغ خود در علم رياضي برد. ايراد از رسانههاست كه در معرفي اين قهرمانان علمي ايران كوتاهي ميكنند و البته اين اشكال هم متوجه جامعه است كه براي هزاران اتفاق كمارزش وقت دارد اما براي شناخت مفاخر سرزمين خود وقت نميگذارد.
نتيجه هم متأسفانه معلوم است؛ وقتي مريم ميرزاخاني از ايران ميرود، كسي غصه رفتن چنين نابغهاي را نميخورد، وقتي جايزه فيلدز كه بالاترين جايزه رياضيات است را ميبرد، كسي برايش جشن نميگيرد اما همين كه سرطان او را از پاي درميآورد، همه غصهدار دانشمندي ميشوند كه الگوي هزاران دختر اين سرزمين بود، دختراني كه مدال درسي را به مدال ورزشي ترجيح ميدهند.
پينوشت: عنوان مطلب برگرفته از بخشي از شعر احسان افشاري است؛ «تفريق اعداد خودم باشم»... تيتر رياضي براي مرگ نابغه رياضي... ببخشيد، اين تنها كاري بود كه از دستمان برميآمد.