خبرورزشی/شهرام وزیری؛ یوسف از راستی رسید به تخت/ راستی کن که راست گردد بخت
آن روزی که جناب افتخاری مدیرعامل وقت استقلال را چند روز پیش از تعویضش در پس توهین سکونشینان گریان و آزردهخاطر در قاب تلویزیون دیدیم، دلمان از این بیحرمتیها سخت گرفت. اما هنوز چند دقیقه از این تصویر دردآور نگذشته بود که یاد شادروان منصور پورحیدری عزیز افتادیم... یاد پدر واقعی استقلال که تا دمدمای مرگش با پشت دو تا شده و عصا بهدست، کم لنگلنگان برای استقلال پدری نکرد و سال به سال از عمرش را برای اعتبار و بزرگی و حشمت و جاه همین استقلال کم صادقانه به حراج نگذاشت تا خود بمیرد و برود زیر خاک و استقلال خاکآلوده بماند روی خاک... بماند برای همین افتخاری و افتخارینشانها و وردستهایی، چون توفیقیهای فتوژنیک در آلبوم استقلال!
پورحیدریها مردند و مظلومیها مردند، واحدیها مردند، یکییکی در پس هم بیآنکه دردی بر تن آقایان بماند و اشکی از چشمشان بر خاک غمبار استقلال ریخته شود... بیآنکه دستی به مدد و دستی به عطوفت بر سر بازماندگان این بزرگان کشیده شود.. که نه تنها کشیده نشد که دست بدهکارشان به این بزرگان کم راه جیبشان را گم نکرد!
آن زندههای نکونام استقلال مردند و رفتند تا به دنبالش صداقت و معرفت هم در پس و پیش میزهای استقلال بمیرد و آنچه زنده بماند و رونق بازارش شود، استراتژی دروغ و ناراستی و بیمعرفتی باشد برای دوام میزهایش و صدالبته تلاشی برای فریب دیگران با تنیدن تار و پود دروغ دور خود!
آن زندههای استقلال مردند و رفتند چه بسا رفتند که بمیرند!...، اما تو بخوان امروزه با زندههایش چه کرده و چه میکنند... زندههایی که هنوز دارند نفس میکشند...
«لئوناردو پادوانی» برزیلی بازیکن مصدوم و چنانچه رفته فعلاً مفلوج استقلال را در ۹۰ عادل دیدیم... بازیکنی که با خوشرویی به شدت گلهمند مدیران سابق استقلال بود... مدیرانی که همچون صدها مدیر گذری دیگر در این تیم نیستند، اما تا دلت بخواهد در پس خود عکسها و تصاویر قد و نیمقد در آلبوم استقلال جا گذاشتهاند، تصاویری به خودنمایی و تصاویری از خودگوییها و خودخندیها، در پس هنرمندی مدیریتشان در استقلال که کم خودنمایی نمیکند...، اما آنچه کم است و کم گذاشتند و کملطفی کردند، عنایت با بازماندگان آن رفتگان بود و بیتوجهی به زندههایی، چون پادوانی است. تو بخوان زندهای سخت درمانده بین بیتوجهی استقلال و دوری از وطنش، لنگ در هوا مانده که نه در بیعنایتیهای استقلال پای ماندن دارد و نه پایی مانده برای رفتن به وطن...!
توماس جفرسون میگوید: «صداقت اولین فصل از کتاب خرد است»، اما تو گویی در ورزش ما کتاب خرد را سر و ته نوشته و سر و ته باید خواند!
آن روزی که جناب افتخاری مدیرعامل وقت استقلال را چند روز پیش از تعویضش در پس توهین سکونشینان گریان و آزردهخاطر در قاب تلویزیون دیدیم، دلمان از این بیحرمتیها سخت گرفت. اما هنوز چند دقیقه از این تصویر دردآور نگذشته بود که یاد شادروان منصور پورحیدری عزیز افتادیم... یاد پدر واقعی استقلال که تا دمدمای مرگش با پشت دو تا شده و عصا بهدست، کم لنگلنگان برای استقلال پدری نکرد و سال به سال از عمرش را برای اعتبار و بزرگی و حشمت و جاه همین استقلال کم صادقانه به حراج نگذاشت تا خود بمیرد و برود زیر خاک و استقلال خاکآلوده بماند روی خاک... بماند برای همین افتخاری و افتخارینشانها و وردستهایی، چون توفیقیهای فتوژنیک در آلبوم استقلال!
پورحیدریها مردند و مظلومیها مردند، واحدیها مردند، یکییکی در پس هم بیآنکه دردی بر تن آقایان بماند و اشکی از چشمشان بر خاک غمبار استقلال ریخته شود... بیآنکه دستی به مدد و دستی به عطوفت بر سر بازماندگان این بزرگان کشیده شود.. که نه تنها کشیده نشد که دست بدهکارشان به این بزرگان کم راه جیبشان را گم نکرد!
آن زندههای نکونام استقلال مردند و رفتند تا به دنبالش صداقت و معرفت هم در پس و پیش میزهای استقلال بمیرد و آنچه زنده بماند و رونق بازارش شود، استراتژی دروغ و ناراستی و بیمعرفتی باشد برای دوام میزهایش و صدالبته تلاشی برای فریب دیگران با تنیدن تار و پود دروغ دور خود!
آن زندههای استقلال مردند و رفتند چه بسا رفتند که بمیرند!...، اما تو بخوان امروزه با زندههایش چه کرده و چه میکنند... زندههایی که هنوز دارند نفس میکشند...
«لئوناردو پادوانی» برزیلی بازیکن مصدوم و چنانچه رفته فعلاً مفلوج استقلال را در ۹۰ عادل دیدیم... بازیکنی که با خوشرویی به شدت گلهمند مدیران سابق استقلال بود... مدیرانی که همچون صدها مدیر گذری دیگر در این تیم نیستند، اما تا دلت بخواهد در پس خود عکسها و تصاویر قد و نیمقد در آلبوم استقلال جا گذاشتهاند، تصاویری به خودنمایی و تصاویری از خودگوییها و خودخندیها، در پس هنرمندی مدیریتشان در استقلال که کم خودنمایی نمیکند...، اما آنچه کم است و کم گذاشتند و کملطفی کردند، عنایت با بازماندگان آن رفتگان بود و بیتوجهی به زندههایی، چون پادوانی است. تو بخوان زندهای سخت درمانده بین بیتوجهی استقلال و دوری از وطنش، لنگ در هوا مانده که نه در بیعنایتیهای استقلال پای ماندن دارد و نه پایی مانده برای رفتن به وطن...!
توماس جفرسون میگوید: «صداقت اولین فصل از کتاب خرد است»، اما تو گویی در ورزش ما کتاب خرد را سر و ته نوشته و سر و ته باید خواند!

