خبرورزشی/ اردشیرلارودی: ١- سالیان سال است که چنینیم. میرویم، میبازیم و برمیگردیم؛ و نیز میرویم و میبریم و برمیگردیم.
در هر دو حال، یک حال بیشتر نداریم. در هر دو حال یک واکنش بیشتر نداریم.
چند روزى شادیم و سرخوشیم به واسطه بردى که نصیب خود کردهایم. یا ناخوش میشویم و بىحوصلگى را بر خودمان چیره میکنیم که چرا بازنده شدهایم و مغلوبیم.
با خودمان کارى نداریم. با عملکردمان کارى نداریم. نمیپرسیم-نه از خودمان و نه از کس دیگرى- که چرا؟ دنبال علت باخت نیستیم. پیگیر دلایل پیروزى هم نمیشویم.
نه این را مهم میدانیم و نه آن را داراى اهمیت میشماریم. براى ما فقط «دَم غنیمت است.» براى ما فقط همین لحظهها، که میگذرند و آینده را بدون اطلاع ما میسازند، اهمیت دارند. هماکنون نیز در همین حالیم. حال گذران.
در بازىهاى آسیایى جاکارتا، هم برنده شدیم و هم بازنده. نه با علت بردها سروکارى داریم و نه میخواهیم بدانیم که چرا باختیم. غافلیم از اینکه باختها و بردهاى بعدى، از همین حالا در حال شکل گرفتنند.
بهاى بزرگى
٢- دو شب پیش بود که اتفاق، یک بار دیگر رقم خورد. دو شب پیش بود که ایتالیا دوباره باخت. پس از تساوى با لهستان- که یک بر یک تمام شد- نوبت به پرتغال رسید که با ایتالیا دست به گریبان شود که ایتالیا را مغلوب کند.
مسابقه لیگ ملتهاى اروپا، پرتغال یک- ایتالیا صفر.
براى ما، این بازى چه اهمیتى دارد؟ براى ما این بازى و نتیجه آن، اصلاً اهمیت خاص و معناى ویژهاى دارد یا نه؟
مگر همین چند هفته پیش نبود؟ مگر شاهد بازى ایران- پرتغال در جام جهانى نبودیم؟ مگر مسابقه با نتیجه یک- یک تمام نشد؟ مگر برترى تیم ایران، در دقایق پایان و عیان و آشکار نبود؟ مگر گل پیروزىبخش را ما هدر ندادیم؟ پس چرا اینجور؟
چرا قدر خود را نمیدانیم؟ چرا قیمت خود را بجا نمیآوریم؟ چرا براى بزرگتر شدن به جمع بزرگان نمیپیوندیم؟ چرا باز هم روبهرو میشویم با ازبکستان؟ چرا براى جهانى شدن و بهجاى جهانى شدن، تاشکند را ترجیح میدهیم؟ چرا ایتالیا، آلمان، اسپانیا، هلند و پرتغال را برنمیگزینیم؟
چرا با بزرگان دمخور نمیشویم؟ بازىهاى تکرارى با ازبکستان و تیمهایى از این دست، ما را به جایى نمیرساند.
نظر جلالى و سنگینى بار امیر و على
٣- مجید جلالى گفته است: ... امیر قلعهنویى، بزرگتر است از مورینیو؛ و نیز تأکید ورزیده که: ... على دایى، بزرگتر است از دیدیه دشان.
قصد محاجه نداریم. نمیخواهیم موافق باشیم یا مخالف. حرفمان این است: ... بهاى این بزرگى را آیا میدهیم؟ قیمت این موقعیت را آیا میپردازیم؟
براى بزرگ شدن و بزرگى کردن، چه باید کرد؟
براى حفظ این موقعیت و دوام این فرصت، چهها که نباید کرد؟
علم و عمل مردان درجه اول فوتبال ما، چگونه تحصیل شده است؟ براى حفظ این علم، براى قوت بخشیدن به این عمل، به کدام شیوهها باید رجوع کرد؟
به نظر شما، نباید در نبردى علمآورانه، شرکت دائم داشت؟ نباید دایره دانش و تجربه عملى خود را وسعت بخشید؟
مجید جلالى نظر و باورش را گفته است. على دایى و امیر قلعهنویى، براى اثبات این نظر و براى ثابت کردن این عقیده، آیا وظیفهاى برعهده ندارند؟
زکات علم، نشر علم است و کسب بیشتر علم است و کوشش براى حضور در جمع صاحبان علم است. على دایى و امیر قلعهنویى، زکات مقبولیت علمی خود را بپردازند.
در هر دو حال، یک حال بیشتر نداریم. در هر دو حال یک واکنش بیشتر نداریم.
چند روزى شادیم و سرخوشیم به واسطه بردى که نصیب خود کردهایم. یا ناخوش میشویم و بىحوصلگى را بر خودمان چیره میکنیم که چرا بازنده شدهایم و مغلوبیم.
با خودمان کارى نداریم. با عملکردمان کارى نداریم. نمیپرسیم-نه از خودمان و نه از کس دیگرى- که چرا؟ دنبال علت باخت نیستیم. پیگیر دلایل پیروزى هم نمیشویم.
نه این را مهم میدانیم و نه آن را داراى اهمیت میشماریم. براى ما فقط «دَم غنیمت است.» براى ما فقط همین لحظهها، که میگذرند و آینده را بدون اطلاع ما میسازند، اهمیت دارند. هماکنون نیز در همین حالیم. حال گذران.
در بازىهاى آسیایى جاکارتا، هم برنده شدیم و هم بازنده. نه با علت بردها سروکارى داریم و نه میخواهیم بدانیم که چرا باختیم. غافلیم از اینکه باختها و بردهاى بعدى، از همین حالا در حال شکل گرفتنند.
بهاى بزرگى
٢- دو شب پیش بود که اتفاق، یک بار دیگر رقم خورد. دو شب پیش بود که ایتالیا دوباره باخت. پس از تساوى با لهستان- که یک بر یک تمام شد- نوبت به پرتغال رسید که با ایتالیا دست به گریبان شود که ایتالیا را مغلوب کند.
مسابقه لیگ ملتهاى اروپا، پرتغال یک- ایتالیا صفر.
براى ما، این بازى چه اهمیتى دارد؟ براى ما این بازى و نتیجه آن، اصلاً اهمیت خاص و معناى ویژهاى دارد یا نه؟
مگر همین چند هفته پیش نبود؟ مگر شاهد بازى ایران- پرتغال در جام جهانى نبودیم؟ مگر مسابقه با نتیجه یک- یک تمام نشد؟ مگر برترى تیم ایران، در دقایق پایان و عیان و آشکار نبود؟ مگر گل پیروزىبخش را ما هدر ندادیم؟ پس چرا اینجور؟
چرا قدر خود را نمیدانیم؟ چرا قیمت خود را بجا نمیآوریم؟ چرا براى بزرگتر شدن به جمع بزرگان نمیپیوندیم؟ چرا باز هم روبهرو میشویم با ازبکستان؟ چرا براى جهانى شدن و بهجاى جهانى شدن، تاشکند را ترجیح میدهیم؟ چرا ایتالیا، آلمان، اسپانیا، هلند و پرتغال را برنمیگزینیم؟
چرا با بزرگان دمخور نمیشویم؟ بازىهاى تکرارى با ازبکستان و تیمهایى از این دست، ما را به جایى نمیرساند.
نظر جلالى و سنگینى بار امیر و على
٣- مجید جلالى گفته است: ... امیر قلعهنویى، بزرگتر است از مورینیو؛ و نیز تأکید ورزیده که: ... على دایى، بزرگتر است از دیدیه دشان.
قصد محاجه نداریم. نمیخواهیم موافق باشیم یا مخالف. حرفمان این است: ... بهاى این بزرگى را آیا میدهیم؟ قیمت این موقعیت را آیا میپردازیم؟
براى بزرگ شدن و بزرگى کردن، چه باید کرد؟
براى حفظ این موقعیت و دوام این فرصت، چهها که نباید کرد؟
علم و عمل مردان درجه اول فوتبال ما، چگونه تحصیل شده است؟ براى حفظ این علم، براى قوت بخشیدن به این عمل، به کدام شیوهها باید رجوع کرد؟
به نظر شما، نباید در نبردى علمآورانه، شرکت دائم داشت؟ نباید دایره دانش و تجربه عملى خود را وسعت بخشید؟
مجید جلالى نظر و باورش را گفته است. على دایى و امیر قلعهنویى، براى اثبات این نظر و براى ثابت کردن این عقیده، آیا وظیفهاى برعهده ندارند؟
زکات علم، نشر علم است و کسب بیشتر علم است و کوشش براى حضور در جمع صاحبان علم است. على دایى و امیر قلعهنویى، زکات مقبولیت علمی خود را بپردازند.