خبرورزشی/اردشیر لارودی؛ دیروز روز سختی بود. هم سخت بود و هم مهم. هم سخت و هم به شدت مورد توجه همگانی.
۱- در بسکتبال، ملیپوشان جوانمان مواجه شدند با ژاپن، یکی از بزرگان همیشه بزرگ آسیا.
در والیبال، دست و پنجهای باید نرم میکردیم با لهستان و لهستان هم جایگاه رفیعش در میان بزرگان جهان بر همه معلوم است و آشکار است.
کار فوتبال هم به همین دشواری بود. استقلال برای جبران مافات باید با تیم چندملیتی السد قطر، نبردش را دنبال میکرد. پرسپولیس هم در آزادی باید برای تلافی بازی رفت، باز هم با یک تیم قطری، در نبردی پیچیده و چندوجهی وارد میشد.
در فوتبال قاره کهن، حریفان باشگاهی از خاورمیانه میآیند و در بخش تیم ملی، از خاور دور. چنین روندی روز به روز مشکلزاتر میشود.
روز پیش، روز سختی بود. روزهای سختتر در پیشند و در حال رسیدن. کاری باید کرد.
فرار توشاک
۲- رخدادهای تراکتورسازی را چگونه باید درک کنیم؟ اتفاقاتی که در فوتبال تبریز حادث شد و هنوز هم دنبالهدار خوهد بود، چگونه باید فهم شود؟
با جان توشاک چه کردیم که سحرگاه دیروز، مسافری شد از جمله مسافران شب بیدار فرودگاه تبریز.
جان توشاک برای فوتبال ما چه کرد که مراتب همکاری اینهمه زود و اینهمه با عجله سرآمد؟ آیا همه چیز مربوط میشد به اتفاقات رخ داده در مسابقه نفت آبادان و تراکتورسازی؟ آیا باختن در آبادان تا این حد ثقیل و غیرقابل هضم بود و پذیرشناپذیر؟
یعنی توشاک در تعویض مردانش مرتکب اشتباه شد؟ یعنی جواب هر اشتباه مربیان این است که بگوییم «تو را بهخیر و ما را به سلامت»؟ آیا جدایی توشاک از تراکتور، زمینه قبلی داشت؟ و آیا این رفتن و آن آمدن فایدهای هم داشت؟
آوردن شخصیتی، چون توشاک به لیگ برتر، کار بخش خصوصی بود. درباره بازگشت فرارگونه او چه باید گفت؟
افراط هاشمیطبا، تفریط اسلامیان
۳- کار در فوتبال انگار بالا میگیرد. کار در فوتبال دیگر با سیاست «کجدار و مریض» پیش نمیرود. یا نمیتواند پیش برود.
حرفهای محمود اسلامیان با سخنان مصطفی هاشمیطبا، یک هدف را دنبال میکنند، ولی از یک جنس نیستند.
اسلامیان به ضرورت تزریق پول به فوتبال- حالا که اجازه حرفهایگری و کسب درآمد به فوتبال داده نمیشود- اشاره واضحی دارد و از رئیس جمهوری در این مورد مدد میخواهد. او طالب به میدان آمدن دوست شده است.
هاشمیطبا، یکسره پیشنهاد دیگری دارد با ۱۸۰ درجه تفاوت. رئیس پرکار با کارهای ماندگار دهه ۷۰ ورزش، از بیخ منکر بسیاری از «باید»ها شده و میگوید چرا برای تیم ملی، چرا برای جهانی شدن فوتبال ایرانی، چرا برای کسب مهارتهای بیشتر و بهتر، باید چنین هزینه کنیم؟ مگر اولویتهای درجه اولتری نداریم؟
او جلوتر میرود و سخنان افراطیتری هم به زبان میآورد: ... آخر کار، یا میبریم یا میبازیم. پس چه نیازی به اینهمه سرمایهگذاری؟ یعنی از نظر ایشان برد و باخت تفاوتی با هم ندارند. بردن مساوی است با باختن.
ابراز عقیده هاشمیطبا، عیبی ندارد که او عقیده خود را بیان نموده، ولی مشکلهای فراوان و پی در پی آنجا بروز میکند که ۸ سال با این عقیده و باور، ورزش قهرمانی را اداره کردیم و در واقع اداره نکردیم.
«امیر» میماند و میسازد
۴- امیر قلعهنویی هم از تیمش راضی نیست. بازی سپاهان رضایت خاطر مربی و مدیر و مسئول سپاهان را موجب نمیشود، ولی «امیر» مثل توشاک واکنش نمیدهد.
امیر، فرار نمیکند. قلعهنویی، سحرگاهان به فرودگاه نمیرود. مربی تیم اول شهر اصفهان، میایستد، مبارزه میکند، مقابله میکند. تیمش را تغییر میدهد و اگر لازم شد، نفرات دیگری را- مسئولیتپذیرتری را- میگیرد.
حرفهای امیر، سخنان اسلامیان و گفتههای هاشمیطبا، سه پرده از یک طلب است:
... بهتر کار کردن، بهتر پیش رفتن و موفقتر شدن. مثلاً در لیگ آسیا مغلوب تیمهای خلقالساعه و فاقد ریشههای مردمی نشدن. به المپیکها راه یافتن و در جام جهانی از قدرتهای پرقدرت محسوب شدن. به همه این نوع ارجحیتها دامن زدن.
باید ماند. باید مبارزه کرد. باید جای خود را بهدست آورد و تثبیت کرد. مثل والیبال که مرد روزهای سخت شده است.
۱- در بسکتبال، ملیپوشان جوانمان مواجه شدند با ژاپن، یکی از بزرگان همیشه بزرگ آسیا.
در والیبال، دست و پنجهای باید نرم میکردیم با لهستان و لهستان هم جایگاه رفیعش در میان بزرگان جهان بر همه معلوم است و آشکار است.
کار فوتبال هم به همین دشواری بود. استقلال برای جبران مافات باید با تیم چندملیتی السد قطر، نبردش را دنبال میکرد. پرسپولیس هم در آزادی باید برای تلافی بازی رفت، باز هم با یک تیم قطری، در نبردی پیچیده و چندوجهی وارد میشد.
در فوتبال قاره کهن، حریفان باشگاهی از خاورمیانه میآیند و در بخش تیم ملی، از خاور دور. چنین روندی روز به روز مشکلزاتر میشود.
روز پیش، روز سختی بود. روزهای سختتر در پیشند و در حال رسیدن. کاری باید کرد.
فرار توشاک
۲- رخدادهای تراکتورسازی را چگونه باید درک کنیم؟ اتفاقاتی که در فوتبال تبریز حادث شد و هنوز هم دنبالهدار خوهد بود، چگونه باید فهم شود؟
با جان توشاک چه کردیم که سحرگاه دیروز، مسافری شد از جمله مسافران شب بیدار فرودگاه تبریز.
جان توشاک برای فوتبال ما چه کرد که مراتب همکاری اینهمه زود و اینهمه با عجله سرآمد؟ آیا همه چیز مربوط میشد به اتفاقات رخ داده در مسابقه نفت آبادان و تراکتورسازی؟ آیا باختن در آبادان تا این حد ثقیل و غیرقابل هضم بود و پذیرشناپذیر؟
یعنی توشاک در تعویض مردانش مرتکب اشتباه شد؟ یعنی جواب هر اشتباه مربیان این است که بگوییم «تو را بهخیر و ما را به سلامت»؟ آیا جدایی توشاک از تراکتور، زمینه قبلی داشت؟ و آیا این رفتن و آن آمدن فایدهای هم داشت؟
آوردن شخصیتی، چون توشاک به لیگ برتر، کار بخش خصوصی بود. درباره بازگشت فرارگونه او چه باید گفت؟
افراط هاشمیطبا، تفریط اسلامیان
۳- کار در فوتبال انگار بالا میگیرد. کار در فوتبال دیگر با سیاست «کجدار و مریض» پیش نمیرود. یا نمیتواند پیش برود.
حرفهای محمود اسلامیان با سخنان مصطفی هاشمیطبا، یک هدف را دنبال میکنند، ولی از یک جنس نیستند.
اسلامیان به ضرورت تزریق پول به فوتبال- حالا که اجازه حرفهایگری و کسب درآمد به فوتبال داده نمیشود- اشاره واضحی دارد و از رئیس جمهوری در این مورد مدد میخواهد. او طالب به میدان آمدن دوست شده است.
هاشمیطبا، یکسره پیشنهاد دیگری دارد با ۱۸۰ درجه تفاوت. رئیس پرکار با کارهای ماندگار دهه ۷۰ ورزش، از بیخ منکر بسیاری از «باید»ها شده و میگوید چرا برای تیم ملی، چرا برای جهانی شدن فوتبال ایرانی، چرا برای کسب مهارتهای بیشتر و بهتر، باید چنین هزینه کنیم؟ مگر اولویتهای درجه اولتری نداریم؟
او جلوتر میرود و سخنان افراطیتری هم به زبان میآورد: ... آخر کار، یا میبریم یا میبازیم. پس چه نیازی به اینهمه سرمایهگذاری؟ یعنی از نظر ایشان برد و باخت تفاوتی با هم ندارند. بردن مساوی است با باختن.
ابراز عقیده هاشمیطبا، عیبی ندارد که او عقیده خود را بیان نموده، ولی مشکلهای فراوان و پی در پی آنجا بروز میکند که ۸ سال با این عقیده و باور، ورزش قهرمانی را اداره کردیم و در واقع اداره نکردیم.
«امیر» میماند و میسازد
۴- امیر قلعهنویی هم از تیمش راضی نیست. بازی سپاهان رضایت خاطر مربی و مدیر و مسئول سپاهان را موجب نمیشود، ولی «امیر» مثل توشاک واکنش نمیدهد.
امیر، فرار نمیکند. قلعهنویی، سحرگاهان به فرودگاه نمیرود. مربی تیم اول شهر اصفهان، میایستد، مبارزه میکند، مقابله میکند. تیمش را تغییر میدهد و اگر لازم شد، نفرات دیگری را- مسئولیتپذیرتری را- میگیرد.
حرفهای امیر، سخنان اسلامیان و گفتههای هاشمیطبا، سه پرده از یک طلب است:
... بهتر کار کردن، بهتر پیش رفتن و موفقتر شدن. مثلاً در لیگ آسیا مغلوب تیمهای خلقالساعه و فاقد ریشههای مردمی نشدن. به المپیکها راه یافتن و در جام جهانی از قدرتهای پرقدرت محسوب شدن. به همه این نوع ارجحیتها دامن زدن.
باید ماند. باید مبارزه کرد. باید جای خود را بهدست آورد و تثبیت کرد. مثل والیبال که مرد روزهای سخت شده است.