به گزارش خبرورزشی، بیش از آنکه به خاطر نوع بازی اش مورد توجه باشد به خاطر مدل موهای عجیب و البته موهای رنگ شده عجیب و غریبش شناخته میشود. تاریبو وست یکی از آن بازیکنان نیجریهای بود که بازی در سطح اول فوتبال دنیا را تجربه کرد و به تیم اینترمیلان رسید؛ تیمی که خودش کلی خاطرات خوب از آن دارد. البته تاریبو با پیوستن به میلان، دل هواداران آبیپوش را به درد آورد ولی حالا خودش میگوید فکر و ذکرش پیش اینتریهاست. تاریبو که همان موقع بازی اش هم آدم مذهبی بود روزی گفت وظیفه دارد تا پیام خدا را در زمین گسترش دهد. اینطور بود که بعد از خداحافظی از دنیای فوتبال تصمیم گرفت مؤسسه خیریه خودش را راهاندازی و به افراد نیازمند کمک کند. حالا پس از قریب به ۲۰ سال که از حضورش در ایتالیا و اینتر میگذرد روزنامه گاتزتا دلوسپورت گفتوگویی با او داشته که بخشی از آن را در زیر از نظر میگذرانید.
*این روزها تاریبو وست مشغول چه کاری است؟
مذهب زندگی دوم من است. آدم خوشبختی هستم که توانستهام وارد مباحث خیریه و انجام چنین کارهایی شوم. این روزها در نیجریه با مؤسسه خیریه به همراه فدراسیون فوتبال همکاری میکنم و به بچههایی که مشکل دارند و زندگی سختی را میگذراند کمک میکنم.
*حالا هدف این مؤسسه خیریه چه چیزی است؟
اینکه به افرادی که مشکلات شدیدی دارند کمک کنیم؛ هم آنهایی که خانه و زندگیشان را از دست دادهاند و هم آنهایی که مشکلات اقتصادی دارند و مثلاً از کار بیکار شدهاند. البته هدف اصلیمان وارد مسیر کردن آنهایی است که به راه بد رفتهاند.
*با وجود این کارهایی که انجام میدهی فرصت داری فوتبال ایتالیا را دنبال کنی؟
راستش با توجه به تعهداتی که نسبت به این مؤسسه دارم وقت زیادی ندارم. دنبال کردن فوتبال کار سختی است ولی با این حال چندان هم غافل نیستم و بازیهای را گهگاهی دنبال میکنم. الان هم برای اینتر آرزو میکنم که در نیمفصل دوم بهترین نتایج را بگیرد. امیدوارم این تیم به اهدافی که در سر دارد برسد.
*تو کلاً دو سال در اینتر بودی ولی علاقه زیادی به این تیمداری.
کلی خاطرات در قلبم دارم. تقریباً نزدیک به ۲۰ سال پیش بود ولی به نظرم همه این خاطرات تازه و مال دیروز هستند. برای من تجربه باورنکردنی بود. همه این شانس را به دست نمیآورند تا در رختکنی باشند که زامورانو، زانتی و رونالدو حضور دارند؛ دوستانی بسیار واقعی. البته برگومی را هم فراموش نمیکنم. او و پالیوکا به من کمک زیادی کردند تا با شرایط تیم سازگار شوم.
*و این وسط از لوئیجی سیمونی صحبتی نمیکنی؟
آدم فوق العاده! من با مربیان زیادی در دوران فوتبالم کار کردهام ولی هیچ کدامشان مثل او نبودند. شخصیتی بزرگ داشت که به من کمک زیادی کرد تا پیشرفت کنم.
* «آقا، خدا به من گفته است که باید فوتبال بازی کنم» و مربی اینطور جواب داد «ولی خدا چیزی به من نگفته است».
دارید از لیپی حرف میزنید؟ دورانی که سپری کرده به اندازه کافی درباره او حرف میزند، مربیای که جام جهانی را برده و به همراه یوونتوس کلی افتخار به دست آورده است. خب، او یکی از بهترین هاست ولی میشود درباره بقیه مسائل هم حرف زد. ببینید، لیپی آدم بدی نبود ولی بین من و او رابطه دوستانهای برقرار نبود...
*برای سالهای زیادی تو رفیقی داشتی که هموطنت بود.
با کانو همه چیز فوق العاده بود (دچار مشکلی قلبی شد و باشگاه برای عمل جراحی اش هزینه کرد) ولی خب داستانهای زیادی است که مردم چیزی درباره اش نمیدانند. موراتی، رئیس باشگاه اینتر کمک زیادی به بازیکنانی میکرد که مشکل داشتند. او یکی از بهترین رؤسای تاریخ فوتبال است.
*در زمین فوتبالی چه؟ بهترین چه کسی بود؟
رونالدو واقعاً پدیده بود. بازیکنی فراانسانی و غیرعادی بود. هیچ وقت بازیکنی شبیه به او در زندگیام ندیده بودم. بعد از او جیجی اوکوچا و ژرژ وه آ در رده دوم قرار میگیرند.
*و رده سوم چه؟
جواب دادن به این سؤال سخت است (کمی مکث و فکر میکند) حالا که فکر کردم نفر سوم را پیدا کردم؛ سوپر تاریبو! (زیر خنده میزند).
*به عنوان آخرین سؤال بپرسیم که بالاخره تو چند سالت است؟
سال ۲۰۰۲ رفتم پارتیزان بلگراد. رئیس وقت باشگاه، زچویچ، مصاحبهای کرد و گفت که این بازیکن نه ۲۸ سال بلکه ۴۰ سالش است. هیچ وقت نفهمیدم چرا چنین جملهای گفت ولی خب، برایش حکم یک حمله رایگان را داشت.
*خب بالاخره چند سال؟
من متولد ۲۶ مارس ۱۹۷۴ یعنی ۴۴ ساله هستم. خیالتان جمع، کاملاً راستش را گفتهام.