به گزارش خبرورزشی، انصافاً این تیم ملی قویتر است یا تیم ۹۶؟! یا تیم ۲۰۰۴؟ نگاهی به اسامی آن تیمها و ستارههایی که در بالاترین سطح اروپا توپ میزدند، ثابت میکند این تیم به مراتب پایینتر است. مقایسه خط به خط و نفر به نفر هم نتیجهای جز آن ندارد. دایی و خداداد مقابل سردار و طارمی.
یک علی کریمی یا مهدویکیا مگر دوباره در فوتبال ما میآید؟! آن تیمها هر دو بازیکنانی داشتند که در یک لحظه قادر بودند سرنوشت بازی را عوض کنند، ولی این تیم به معنای واقعی «یک تیم» است. مثل اجزای یک ماشین که همه در خدمت یک هدف هستند و انفرادی کار نمیکنند.
حالا ببینید شرایط فوتبال ما چه تغییری کرده؟ آیا این دو دهه به استادیومهایمان اضافه شده؟ چمنهایمان بهتر شدهاند یا نابود؟ چند تا باشگاه و مسابقه اضافه کردهایم؟ سطح دانش عمومی مدیران و بازیکنان و مربیانمان بالاتر رفته؟ و بالاخره حریفان.
میدانیم و میگوییم که دیگران با برنامهریزی و سرمایهگذاری دقیق روز به روز در حال پیشرفت در فوتبال هستند. آنها خرج میکنند و زیرساخت میسازند. در ۲۵ سال قطر و عمان و اردن چقدر جلوتر رفتهاند؟ حالا حساب ژاپن و کره و عربستان و استرالیا هیچ!
پس چرا ما امروز با دل قرص پای گیرنده مینشینیم و همه از برد تیم ملی مطمئن هستیم؟ این اعتماد به نفس موجود در چهره تکتک ملیپوشان از کجا سرچشمه میگیرد؟ با خیال راحت فرصتها را هدر میدهیم و دلمان قرص است که گل نخواهیم خورد و گل هم میزنیم! در فوتبال ما که هیچ پیشرفتی نبوده، بازیکنان هم از نظر فنی از اسلاف خود کمترند. حریفان هم که قویتر شدهاند!
همه اینها را مدیون کیروش هستیم؛ والسلام.
با این که دیگر خستهکننده شده، ولی یک مثال برای آنها که اهل منطق باشند، کافیست. آندو، جلال و نکو رفتند. در جام جهانی دژاگه ثانیهای بازی نمیکند. در جام ملتها شجاعی به نیمکت دوخته شده و گوچی... کریم انصاریفرد و احسان حاجصفی هم روی نیمکت نشستهاند. اینها همه کاپیتانهای تیم ملی بودند و هستند، ولی دقیقه ۸۶ به زمین میآیند و تا ثانیه آخر میدوند و تا رمق آخر مایه میگذارند. گل میزنند و میدوند سمت نیمکت. نه اخمی هست و نه لگدی! نه مصاحبهای علیه...
این روزها را به یاد داشته باشید. کارلوس رفتنی است و بالاخره جانشین میخواهد! هر آمدنی، رفتنی دارد و هر غروبی، طلوعی! ماه بعد، بازی بعد، سال بعد؛ قرار ما یادتان باشد!
یک علی کریمی یا مهدویکیا مگر دوباره در فوتبال ما میآید؟! آن تیمها هر دو بازیکنانی داشتند که در یک لحظه قادر بودند سرنوشت بازی را عوض کنند، ولی این تیم به معنای واقعی «یک تیم» است. مثل اجزای یک ماشین که همه در خدمت یک هدف هستند و انفرادی کار نمیکنند.
حالا ببینید شرایط فوتبال ما چه تغییری کرده؟ آیا این دو دهه به استادیومهایمان اضافه شده؟ چمنهایمان بهتر شدهاند یا نابود؟ چند تا باشگاه و مسابقه اضافه کردهایم؟ سطح دانش عمومی مدیران و بازیکنان و مربیانمان بالاتر رفته؟ و بالاخره حریفان.
میدانیم و میگوییم که دیگران با برنامهریزی و سرمایهگذاری دقیق روز به روز در حال پیشرفت در فوتبال هستند. آنها خرج میکنند و زیرساخت میسازند. در ۲۵ سال قطر و عمان و اردن چقدر جلوتر رفتهاند؟ حالا حساب ژاپن و کره و عربستان و استرالیا هیچ!
پس چرا ما امروز با دل قرص پای گیرنده مینشینیم و همه از برد تیم ملی مطمئن هستیم؟ این اعتماد به نفس موجود در چهره تکتک ملیپوشان از کجا سرچشمه میگیرد؟ با خیال راحت فرصتها را هدر میدهیم و دلمان قرص است که گل نخواهیم خورد و گل هم میزنیم! در فوتبال ما که هیچ پیشرفتی نبوده، بازیکنان هم از نظر فنی از اسلاف خود کمترند. حریفان هم که قویتر شدهاند!
همه اینها را مدیون کیروش هستیم؛ والسلام.
با این که دیگر خستهکننده شده، ولی یک مثال برای آنها که اهل منطق باشند، کافیست. آندو، جلال و نکو رفتند. در جام جهانی دژاگه ثانیهای بازی نمیکند. در جام ملتها شجاعی به نیمکت دوخته شده و گوچی... کریم انصاریفرد و احسان حاجصفی هم روی نیمکت نشستهاند. اینها همه کاپیتانهای تیم ملی بودند و هستند، ولی دقیقه ۸۶ به زمین میآیند و تا ثانیه آخر میدوند و تا رمق آخر مایه میگذارند. گل میزنند و میدوند سمت نیمکت. نه اخمی هست و نه لگدی! نه مصاحبهای علیه...
این روزها را به یاد داشته باشید. کارلوس رفتنی است و بالاخره جانشین میخواهد! هر آمدنی، رفتنی دارد و هر غروبی، طلوعی! ماه بعد، بازی بعد، سال بعد؛ قرار ما یادتان باشد!