خبرورزشی/اردشیر لارودی؛ برای گفتن، باید از ابزار گفتگو، استفاده کرد! و گاهی هم از اهرم قلم! به منظور نوشتن! گفتن مکتوب!
برای بیان منظور شرح آنچه لازمش میدانی، گاهی هم باید هیچ نگفت و گاهی هم باید هیچ ننوشت! سکوت کامل! بیصدایی مفرط! که خود عیان است هر آنچه که حاجت دارد به بیان!
پرسپولیس نیمفصل دوم را، در لیگ هجدهم، دور از حد و حدودش و با فاصله، از اندازههای خود شروع کرده و رسیده است به جایی که خودش درباره خودش، منصفانهترین داوریها و دقیقترین قضاوتها را دارد! با عملش و با نحوه بازیاش!
پرسپولیس در مسجدسلیمان، نه نشانی از قهرمان لیگ هفدهم داشت و نه شباهتی به نایبقهرمان لیگ آسیا! عیب تیم برانکو، نه در بازی نکردن و غایب بودن سیدجلال و شجاع بود و نه در حرکات دور از منطق بازی تنی چند از یارانش که بازی به بازی، پرتعدادتر میشوند!
در پرسپولیس، روح بازی غایب بود! در پرسپولیس، اصول بازی رعایت نمیشد! در پرسپولیس، هیچکس خودش نبود! همه میخواستند قهرمان باشند!
آری، زمین عیب داشت ولی عیب بزرگتر، نحوه بازی پرسپولیس بود!
برانکو، اگر بتواند
سختی کار پرسپولیس، نه این است که تراکتور را دست به زانو نمیبیند! دشواری پرسپولیس، به قد علم کردن تراکتور، به اصولیت یافتن عملکرد سپاهان، به قدرت یقه گیری فولاد اهواز و به توان بالقوه استقلال یا دورنمای خوشمنظر پدیده که مجدداً ترسیم کرده است، نیست! حتی نساجی و حتی ذوبآهن هم دردسرهای واقعی هستند ولی مشکل اساسی بهشمار نمیروند!
اشکال پرسپولیس، مربوط میشود به مشکلات نوپدید این تیم که بازیکنان اسمیتر و تازه اضافه شده اش را، در قامت تیم نمیبیند! یازده بازیکن بهجای یک مجموعه خوشنقش تیمی! حتی یک مجموعه بدنقش تیمی! پرسپولیس تیم بودن را، طلاق داده است! همه روندهاند، همه تکرو، همه تک بازیکن!
پرسپولیس، خودش با خودش بد میکند! پرسپولیس، خودش علیه خودش اقدام میکند! شرح و تفصیل ما حرفهای زیادی است! یک نوع رودهدرازی از جنس «برماگلویید»! که خریدار هم ندارد چون، ریشه در «واقع امر» ندارد! چون واقعیت، مثل روز روشن است! پرسپولیس، در ازای پیشرفت دو ساله- بلکه سه ساله اخیر- دارد پس رفت میکند! درجا هم نمیزند! پسرفت!
آیا برانکو، از عهده این حالت و این وارونه کیمیاگری، برمیآید؟ آیا برانکو، پرسپولیس را در مشت خود میگیرد؟
پرسپولیس، چه تند و چه زود دچار استحاله شد؟ پرسپولیس چه تند و چه زود، بازی اش را خراب کرد و بهترین بازیکنانش را هم؟ برانکو اگر بتواند جبران مافات کند، عجب کاری خواهد کرد!
زیر ذرهبین وقت
در بازی پرسپولیس، همه کمرنگ میشوند! در بازی پرسپولیس، مهاجمین، مکمل و به پایان رساننده بازی بقیه بهشمار نمیآیند!
در تیم پرسپولیس، کمترین توپ به علیپور میرسد! در تیم پرسپولیس، ترابی برای توپ گرفتن (توپ بگیرد که چه؟) به همه جای زمین ناچار است از سرک کشیدن! و الا، توپ بیتوپ! مثل علیپور که اغلب بیکار است!
در تیم پرسپولیس، سروش رفیعی دیده نمیشود! هست، اما نیست! در تیم پرسپولیس، نوراللهی هم بازی اش قلب شده است! همانطور که نعمتی و عالیشاه پرکارند، اما پرفایده نیستند! کوششهای عبث! زحمتکشیدنهای بینتیجه! از «رسن» که حرفی نباید زد و از بودیمیر هم تا روی نیمکت است، کسی حرکت بدی نمیبیند! خوش نشسته بر نیمکت! کمال هم جانشین سیدجلال است!
پرسپولیس باید دفاعش را مشخص کند که الان هم بارزترین و نمونهوارترین عملکرد را دارد! هافبکهای پرسپولیس، باید دوباره در معرض آموزههای حرکتی قرار بگیرند تا خط حمله اش، کارایی پیدا کند!
حق مردم مسجدسلیمان
مسجدسلیمان، نباید هم به فکر خوب بازی کردن پرسپولیس و سایر مهمانان باشند! رسم مهماننوازی، شاید همین باشد: حریفآزاری و اسباب زحمتش را فراهم آوردن! ولی حق تیم مسجدسلیمان چه میشود؟ حق مردم فوتبالدوست مسجدسلیمان را چگونه باید ادا کرد؟
در این زمین؟ که زمین نیست؟ در این ورزشگاه که ورزشگاه نیست؟ فوتبال هم فوتبال نیست! مردم مسجدسلیمان، حق شهروندی دارند یا ندارند؟ انگار که ندارند!
برای بیان منظور شرح آنچه لازمش میدانی، گاهی هم باید هیچ نگفت و گاهی هم باید هیچ ننوشت! سکوت کامل! بیصدایی مفرط! که خود عیان است هر آنچه که حاجت دارد به بیان!
پرسپولیس نیمفصل دوم را، در لیگ هجدهم، دور از حد و حدودش و با فاصله، از اندازههای خود شروع کرده و رسیده است به جایی که خودش درباره خودش، منصفانهترین داوریها و دقیقترین قضاوتها را دارد! با عملش و با نحوه بازیاش!
پرسپولیس در مسجدسلیمان، نه نشانی از قهرمان لیگ هفدهم داشت و نه شباهتی به نایبقهرمان لیگ آسیا! عیب تیم برانکو، نه در بازی نکردن و غایب بودن سیدجلال و شجاع بود و نه در حرکات دور از منطق بازی تنی چند از یارانش که بازی به بازی، پرتعدادتر میشوند!
در پرسپولیس، روح بازی غایب بود! در پرسپولیس، اصول بازی رعایت نمیشد! در پرسپولیس، هیچکس خودش نبود! همه میخواستند قهرمان باشند!
آری، زمین عیب داشت ولی عیب بزرگتر، نحوه بازی پرسپولیس بود!
برانکو، اگر بتواند
سختی کار پرسپولیس، نه این است که تراکتور را دست به زانو نمیبیند! دشواری پرسپولیس، به قد علم کردن تراکتور، به اصولیت یافتن عملکرد سپاهان، به قدرت یقه گیری فولاد اهواز و به توان بالقوه استقلال یا دورنمای خوشمنظر پدیده که مجدداً ترسیم کرده است، نیست! حتی نساجی و حتی ذوبآهن هم دردسرهای واقعی هستند ولی مشکل اساسی بهشمار نمیروند!
اشکال پرسپولیس، مربوط میشود به مشکلات نوپدید این تیم که بازیکنان اسمیتر و تازه اضافه شده اش را، در قامت تیم نمیبیند! یازده بازیکن بهجای یک مجموعه خوشنقش تیمی! حتی یک مجموعه بدنقش تیمی! پرسپولیس تیم بودن را، طلاق داده است! همه روندهاند، همه تکرو، همه تک بازیکن!
پرسپولیس، خودش با خودش بد میکند! پرسپولیس، خودش علیه خودش اقدام میکند! شرح و تفصیل ما حرفهای زیادی است! یک نوع رودهدرازی از جنس «برماگلویید»! که خریدار هم ندارد چون، ریشه در «واقع امر» ندارد! چون واقعیت، مثل روز روشن است! پرسپولیس، در ازای پیشرفت دو ساله- بلکه سه ساله اخیر- دارد پس رفت میکند! درجا هم نمیزند! پسرفت!
آیا برانکو، از عهده این حالت و این وارونه کیمیاگری، برمیآید؟ آیا برانکو، پرسپولیس را در مشت خود میگیرد؟
پرسپولیس، چه تند و چه زود دچار استحاله شد؟ پرسپولیس چه تند و چه زود، بازی اش را خراب کرد و بهترین بازیکنانش را هم؟ برانکو اگر بتواند جبران مافات کند، عجب کاری خواهد کرد!
زیر ذرهبین وقت
در بازی پرسپولیس، همه کمرنگ میشوند! در بازی پرسپولیس، مهاجمین، مکمل و به پایان رساننده بازی بقیه بهشمار نمیآیند!
در تیم پرسپولیس، کمترین توپ به علیپور میرسد! در تیم پرسپولیس، ترابی برای توپ گرفتن (توپ بگیرد که چه؟) به همه جای زمین ناچار است از سرک کشیدن! و الا، توپ بیتوپ! مثل علیپور که اغلب بیکار است!
در تیم پرسپولیس، سروش رفیعی دیده نمیشود! هست، اما نیست! در تیم پرسپولیس، نوراللهی هم بازی اش قلب شده است! همانطور که نعمتی و عالیشاه پرکارند، اما پرفایده نیستند! کوششهای عبث! زحمتکشیدنهای بینتیجه! از «رسن» که حرفی نباید زد و از بودیمیر هم تا روی نیمکت است، کسی حرکت بدی نمیبیند! خوش نشسته بر نیمکت! کمال هم جانشین سیدجلال است!
پرسپولیس باید دفاعش را مشخص کند که الان هم بارزترین و نمونهوارترین عملکرد را دارد! هافبکهای پرسپولیس، باید دوباره در معرض آموزههای حرکتی قرار بگیرند تا خط حمله اش، کارایی پیدا کند!
حق مردم مسجدسلیمان
مسجدسلیمان، نباید هم به فکر خوب بازی کردن پرسپولیس و سایر مهمانان باشند! رسم مهماننوازی، شاید همین باشد: حریفآزاری و اسباب زحمتش را فراهم آوردن! ولی حق تیم مسجدسلیمان چه میشود؟ حق مردم فوتبالدوست مسجدسلیمان را چگونه باید ادا کرد؟
در این زمین؟ که زمین نیست؟ در این ورزشگاه که ورزشگاه نیست؟ فوتبال هم فوتبال نیست! مردم مسجدسلیمان، حق شهروندی دارند یا ندارند؟ انگار که ندارند!