خبرورزشی/اردشیر لارودی؛ دوباره داریم تکرار میکنیم حکایت از چاله درآمدن را و به چاه افتادن را. دوباره داریم تکرار میکنیم اشتباهات دیرینه را و دوباره داریم از یک سوراخ گزیده میشویم! ما اینیم؛ مرتب خود را میگزیم و بقیه را میچزانیم!
زلاتکو کرانچار که در تیم امید ایران کار مؤثری انجام نداد و بازی جوانان امید را هیچ ارتقا نبخشید سهل است که دغدغهزا شد و بیمآفرین، دیگر مربی و سرمربی تیم المپیک ایران نیست و این خبر خوبی بود!
حالا ما هم یک تیم داریم که خوب بازی نمیکند و هم یک مربی میخواهیم که باید جبران کند، وقتکشیهای جناب کرانچار را. یک مربی میخواهیم که در فرصت باقیمانده تیمی بسازد از امیدها که قادر باشد به المپیک ۲۰۲۰ راه یابد! یک تیم قدر و فوتبالبلد!
کار سخت است، ولی وقتی خیلی سختتر نشان میدهد که شاهد سردرگمی و عدم تصمیمگیری دستاندرکاران انتخاب یک مربی قابل برای تیم امید باشیم!
فوتبال ما با معضل انتخاب مربی برای تیم ملی دست به گریبان بود که حالا باید کمکاریهای آشکار کرانچار را هم بزداید! پس از آنکه دو ماه وقت خوب را به باد داد و دست روی دست گذارد!
از شواهد چنین برمیآید که گویا اشتباهی دیگر در راه است! از شواهد میتوان شاهد نوعی خاص از خواستاندیشی بود که «ورژن ایرانی» کرانچار را به جای کرانچار هدف گرفته است! دور باطل زدن! در دایره دویدن! اسب عصاری را به یاد آوردن! دعا کنیم تا مبادا که با تصمیم غلط، مشکلات تیم امید را دوچندان و مضاعف کنیم!
حقوق سلبریتیهای فوتبال!
خدا تومان!
ناگهان بانگی برآید خواجه برد!
وقتی که از عدد و رقم پرداختی به آقای شفر باخبر میشویم چه باید گفت؟
هنگامی که میشنویم پسر جناب شفر هم از این خوان گسترده سهمی به اندازه سهم شیر برده است و تازه این اول راه است چه حالی بهمان دست میدهد؟
در بدترین روزها هم پول برای هدر دادن و پول بیشتری برای حیف و میل کردن هست! پولهایی که معلوم نیست چگونه میلیاردی شدهاند! پرداختهایی که کسی را متحیر و متعجب و شگفتزده نمیکند! دست و دلبازیهایی که در دعواها معلوم و آشکار میشوند که چگونه به عنوان دستمزد و پایمزد و حقوق ماهانه- پرداختهای نجومی- اختصاص پیدا میکند!
ورژن ایرانی زلاتکو کمتر از زلاتکو نه میخواهد و نه میگیرد! پول هست، سلیقه و سواد و دلسوزی نیست! حقوق سلبریتیهای فوتبال «خدا تومان» است!
وزنهای قلابی
میگویند با خدادادگان ستیزه مکن- که خداد داده را خدا داده!
آیا بذل و بخشش و ریخت و پاش بیحد و حصر نه از جیب خود، نه از درآمد خود، نه از محل فروش بلیت و یا از طریق فروش امتیاز پخش مستقیم و آگهیهای روی سینه و دور زمین هم حکمش همان حکم پول خدا داده است؟
آیا کرانچار هم- و نیز ورژنهای ایرانی و حتی متشابهات صرب و کروات و بوسنیاییاش- شامل این حکم که با خدا دادهها ستیزه نکن میشود؟
زیادتر در این باره حرفی نمیزنیم، ولی مگر علم و تجربه و سواد و جربزه و عرضه و قدرت مدیریت را و هر ضرورت لازم دیگری را میتوان خرید؟ آن هم به این قیمت! آن هم به بهای ارزش غیرواقعی که برای کرانچارها- چه اصلش چه ورژنهای قلابیاش- قائل میشویم؟! در این صورت مربیان واقعاً موفق چه باید بگویند؟
زلاتکو کرانچار که در تیم امید ایران کار مؤثری انجام نداد و بازی جوانان امید را هیچ ارتقا نبخشید سهل است که دغدغهزا شد و بیمآفرین، دیگر مربی و سرمربی تیم المپیک ایران نیست و این خبر خوبی بود!
حالا ما هم یک تیم داریم که خوب بازی نمیکند و هم یک مربی میخواهیم که باید جبران کند، وقتکشیهای جناب کرانچار را. یک مربی میخواهیم که در فرصت باقیمانده تیمی بسازد از امیدها که قادر باشد به المپیک ۲۰۲۰ راه یابد! یک تیم قدر و فوتبالبلد!
کار سخت است، ولی وقتی خیلی سختتر نشان میدهد که شاهد سردرگمی و عدم تصمیمگیری دستاندرکاران انتخاب یک مربی قابل برای تیم امید باشیم!
فوتبال ما با معضل انتخاب مربی برای تیم ملی دست به گریبان بود که حالا باید کمکاریهای آشکار کرانچار را هم بزداید! پس از آنکه دو ماه وقت خوب را به باد داد و دست روی دست گذارد!
از شواهد چنین برمیآید که گویا اشتباهی دیگر در راه است! از شواهد میتوان شاهد نوعی خاص از خواستاندیشی بود که «ورژن ایرانی» کرانچار را به جای کرانچار هدف گرفته است! دور باطل زدن! در دایره دویدن! اسب عصاری را به یاد آوردن! دعا کنیم تا مبادا که با تصمیم غلط، مشکلات تیم امید را دوچندان و مضاعف کنیم!
حقوق سلبریتیهای فوتبال!
خدا تومان!
ناگهان بانگی برآید خواجه برد!
وقتی که از عدد و رقم پرداختی به آقای شفر باخبر میشویم چه باید گفت؟
هنگامی که میشنویم پسر جناب شفر هم از این خوان گسترده سهمی به اندازه سهم شیر برده است و تازه این اول راه است چه حالی بهمان دست میدهد؟
در بدترین روزها هم پول برای هدر دادن و پول بیشتری برای حیف و میل کردن هست! پولهایی که معلوم نیست چگونه میلیاردی شدهاند! پرداختهایی که کسی را متحیر و متعجب و شگفتزده نمیکند! دست و دلبازیهایی که در دعواها معلوم و آشکار میشوند که چگونه به عنوان دستمزد و پایمزد و حقوق ماهانه- پرداختهای نجومی- اختصاص پیدا میکند!
ورژن ایرانی زلاتکو کمتر از زلاتکو نه میخواهد و نه میگیرد! پول هست، سلیقه و سواد و دلسوزی نیست! حقوق سلبریتیهای فوتبال «خدا تومان» است!
وزنهای قلابی
میگویند با خدادادگان ستیزه مکن- که خداد داده را خدا داده!
آیا بذل و بخشش و ریخت و پاش بیحد و حصر نه از جیب خود، نه از درآمد خود، نه از محل فروش بلیت و یا از طریق فروش امتیاز پخش مستقیم و آگهیهای روی سینه و دور زمین هم حکمش همان حکم پول خدا داده است؟
آیا کرانچار هم- و نیز ورژنهای ایرانی و حتی متشابهات صرب و کروات و بوسنیاییاش- شامل این حکم که با خدا دادهها ستیزه نکن میشود؟
زیادتر در این باره حرفی نمیزنیم، ولی مگر علم و تجربه و سواد و جربزه و عرضه و قدرت مدیریت را و هر ضرورت لازم دیگری را میتوان خرید؟ آن هم به این قیمت! آن هم به بهای ارزش غیرواقعی که برای کرانچارها- چه اصلش چه ورژنهای قلابیاش- قائل میشویم؟! در این صورت مربیان واقعاً موفق چه باید بگویند؟