خبرورزشی/ شهرام وزیری؛ قرار است دوباره و چندباره بنشینیم پای این جعبه رنگی فریبنده و دل به این فوتبال رنگ کرده فریبا ببندیم تا هفته به هفته بزن و بخورباشد و عروسی تو کوچه این و عزا تو کوچه آن... میگویند قرار است درهای بسته به روی نسوانمان- نه دیگر نصفمان- باز شود و در پس سالها حسرت محصورشده در کنج میدانها نفس به نفس این فوتبال دهند اگر... اگر البته آن کلید گمگشته کذا پیدا شود و درهای بسته باز...!
قرار است دوباره فوتبال ببینیم، اما قرار نیست دیگر عادل و مزدک را ببینیم تو گویی چنان رفتند که نادر رفت!
عادلی که در محکمه شعبه ۳ سیماچوب عدالتش را خورد و فعلاً تا چندی نقاب کشیده و مزدکی که مزد صداقتش را بقچه پیچ باخود برد که برد!
حالا باید در این فوتبال منفعتطلبانه صدا خان و سیما جانمان در نبود عادل و مزدک و صد رحمت به جوادو و و... با قفل کردن صدا به روی نوکیسههای گزارشگر این فوتبال را صامت نوش جان کرد... نیش جان هرچه جام است و جم!
قرارا ست به قول تاج فوتبالمان نه البته آن «تاجخسروانی» که همین تاج خسروان ورزشمان بعضی دیدارها صددرصد حرفهای باشد و دیدارهای خانگی تیمهای فاقد ورزشگاههای استاندارد هفته به هفته لنگ در هوا و اطراق کرده در شهرهای دیگر برگزار شود...ای جانم چه ببر و چه ببازی!
قرار هم نیست که فعلاً مشکل ویلموتس خانمان درست مثل مشکل گرانی ارزاق ما مردم حل شود... طرف هم مثل ما بدجوری خورده به دیوار تحریم. دیواری به بلندی مجسمه آزادی در یانکیآباد... چنانچه جنابش فریاد سر میدهد پولم کو؟!. تاج فوتبالمان از بالای سریرش با گوشه چشم اشاره میکند. تو جیب ترامپه. اگر مردی برو خودت بگیر!
جناب استراماچونی هم به زبان ایتالیایی داد میزند... چرا اینجا هیچ چیز سر جایش نیست؟... عالیجاه فتحی با زبان شیرین فارسی، چون شکرش در جواب میگوید اول شب و بد... شکرخورده هر که گفته... در این فوتبال همه چیز سر جایش است و همه هم سر جایشان نشستهاند... نمونه بارزش یکی مثل خودم مثل شاخه شمشاد!
عالیجاه کالدرون آرژانتینی هم از لج این ایتالیایی میفرماید خودم را از پرسپولیس طلبکار نمیدانم... من تازه یک ماه است که به پرسپولیس آمدهام و طلبی از باشگاه ندارم...!
تو بخوان این عبارت نغز درویشمسلکانه چقدر ما را یاد آن برانکوی محبوب دیروز و مغضوب امروز میاندازد... در این فوتبالی که در پس امروزش بود فردایی. فردایی همیشه بیانتظاردر فوتبال ما.
تو بخوان فوتبالی که اگر در آن سوی آبها یکی یکی دانایان حرفهای اش سرکارند در این سویش وانت پشت وانت ناآگاهان گذری کم حرفهایهای این فوتبال را سرکار نمیگذارند و همین فعلاً تمام!
قرار است دوباره فوتبال ببینیم، اما قرار نیست دیگر عادل و مزدک را ببینیم تو گویی چنان رفتند که نادر رفت!
عادلی که در محکمه شعبه ۳ سیماچوب عدالتش را خورد و فعلاً تا چندی نقاب کشیده و مزدکی که مزد صداقتش را بقچه پیچ باخود برد که برد!
حالا باید در این فوتبال منفعتطلبانه صدا خان و سیما جانمان در نبود عادل و مزدک و صد رحمت به جوادو و و... با قفل کردن صدا به روی نوکیسههای گزارشگر این فوتبال را صامت نوش جان کرد... نیش جان هرچه جام است و جم!
قرارا ست به قول تاج فوتبالمان نه البته آن «تاجخسروانی» که همین تاج خسروان ورزشمان بعضی دیدارها صددرصد حرفهای باشد و دیدارهای خانگی تیمهای فاقد ورزشگاههای استاندارد هفته به هفته لنگ در هوا و اطراق کرده در شهرهای دیگر برگزار شود...ای جانم چه ببر و چه ببازی!
قرار هم نیست که فعلاً مشکل ویلموتس خانمان درست مثل مشکل گرانی ارزاق ما مردم حل شود... طرف هم مثل ما بدجوری خورده به دیوار تحریم. دیواری به بلندی مجسمه آزادی در یانکیآباد... چنانچه جنابش فریاد سر میدهد پولم کو؟!. تاج فوتبالمان از بالای سریرش با گوشه چشم اشاره میکند. تو جیب ترامپه. اگر مردی برو خودت بگیر!
جناب استراماچونی هم به زبان ایتالیایی داد میزند... چرا اینجا هیچ چیز سر جایش نیست؟... عالیجاه فتحی با زبان شیرین فارسی، چون شکرش در جواب میگوید اول شب و بد... شکرخورده هر که گفته... در این فوتبال همه چیز سر جایش است و همه هم سر جایشان نشستهاند... نمونه بارزش یکی مثل خودم مثل شاخه شمشاد!
عالیجاه کالدرون آرژانتینی هم از لج این ایتالیایی میفرماید خودم را از پرسپولیس طلبکار نمیدانم... من تازه یک ماه است که به پرسپولیس آمدهام و طلبی از باشگاه ندارم...!
تو بخوان این عبارت نغز درویشمسلکانه چقدر ما را یاد آن برانکوی محبوب دیروز و مغضوب امروز میاندازد... در این فوتبالی که در پس امروزش بود فردایی. فردایی همیشه بیانتظاردر فوتبال ما.
تو بخوان فوتبالی که اگر در آن سوی آبها یکی یکی دانایان حرفهای اش سرکارند در این سویش وانت پشت وانت ناآگاهان گذری کم حرفهایهای این فوتبال را سرکار نمیگذارند و همین فعلاً تمام!

